💐🌸🌺🌷🌺🌸💐
#همسرانه
#همسرداری_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#یوسف_کلاهدوز
شاید #علاقه_اش را خیلی به من نمی گفت ولی در #عمل خیلی به من #توجه می کرد.
با همین کارهایش #غصه دوری از خانواده ام #یادم می رفت.
#حقوق که می گرفت، می آمد #خانه و تمام #پولش را می گذاشت توی #کمد من و می گفت: هر جور خودت #دوست داری #خرج کن .
خرید #خانه با من بود.
اگر خودش #پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت.
هر وقت هم که #دلم برای #پدر و #مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم #اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از #اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم #زندگی خیلی #مرتب و #تمیز است.
#لباسهایش را خودش #می_شست و #آشپزخانه را مرتب می کرد.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 🌺💐
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#عاشقانه_ها
#همسرانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#حاج_ابراهیم_همت
وقتي به #خانه مي آمد ، من ديگر #حق نداشتم #كار كنم .
بچه را #عوض مي كرد ، #شير برايش درست مي كرد . #سفره را #مي_انداخت و #جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، #لباس_ها را #مي_شست ، #پهن مي كرد ، #خشك مي كرد و #جمع مي كرد .
آن قدر #محبت به پاي #زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي #خانه ؛ ولي من تا #محبت_هاي تو را #جمع كنم ، براي يك ماه ديگر #وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از #جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو #نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي کردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺💐🌼