گفتم حاجی رویِ امـــر به معــــروف هم دیگه نمیشه حســـاب کرد، چون تأثیـــر نداره!
گفت ولی دشمن روی سکوت تو حساب ویژهای باز کرده...
#شهدا
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد
[🇮🇷]
💔
سلام شــهــید
عید فطر آمد و فطریہ واجبــــ ؛
و فطــریہ را گفته اند:
"قوتــِــ غـالبــــ "
چہ ڪنیمــ
ڪہ قوتــِــ غالبــمان
حسرتـــ جاماندن از شـهداستــــ ؟؟
#شهید_جواد_محمدی
#عید_فطر
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💔
سلام شــهــید
عید فطر آمد و فطریہ واجبــــ ؛
و فطــریہ را گفته اند:
"قوتــِــ غـالبــــ "
چہ ڪنیمــ
ڪہ قوتــِــ غالبــمان
حسرتـــ جاماندن از شـهداستــــ ؟؟
#شهید_جواد_محمدی
#عید_فطر
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
❤️ احتمالاً تصویر این شهید بزرگوار را در فضای #مجازی زیاد دیده باشیم؛ شهیدی که هیچکس منتظرش نبود جز خدا....
🌷 #شهید_سیفالله_شیعهزاده 🌷
از شهدای بهزیستی استان مازندران
که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد
و هیچکس در جبهه نفهمید
كه او خانوادهای ندارد.
کم سخن میگفت و...
با سن کم، سختترین کار جبهه یعنی
«بیسیمچی» بودن را قبول کرده بود
سرانجام توسط منافقین اسیر شد
برگه و کدهای عملیات را
قبل از اسارت خورد
و منافقین پس از به شهادت رساندن وی، برای بهدست آوردن رمز و کدهای بیسیم،
سینه و شکمش را شکافتند!!💔
ولی چیزی نصیب آنها نشد ...!
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
🦋 صلوات
🌀این روزها #جهاد_تبیین همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است
💔
نماز جماعت به امامت اسیر عراقی!!
در عملیات مسلمبنعقیل(ع) در جبهه سومار، تعداد زیادی اسیر گرفته شد و آنهـا را به عقـب تخـلیه کردند. بچههای اطلاعات گفتند یکی از اسـرا، افسر توپخانهی عراق است.
او را تحویل گرفتیم و مستقیم به قرارگاه فرماندهی آوردیم. چند سؤال از وضعیت و سازمان توپخانهی عراق از او کردیم، همه را کامل و مشروح جواب داد و اطلاعات ارزشمندی از او بهدست آوردیم.
در حین صحبت متوجه شدیم خیلی علاقه به همکاری با ما دارد. علت اسیر شدن او را جویا شدیم.
گفت:
«از زمانی که شایعهی احتمال حمله شما در منطقهی مندلی مطرح شده بود، ما منتظر حمله شما بودیم. وقتی حمله شما آغاز شد، من در اولین ساعات حمله در محلی مخفی شدم و با رسیدن قوای ایران تسلیم شدم.» علت تسلیم شدن خود را نیز شیعه بودن و عدم تمایل به جنگ با ایرانیان و از همه جالبتر سفارش مادرش به هنگام اعزام اجباری او به جبهه، ذکر کرد و توضیح داد:
«موقع آمدنم به جبهه، مادرم گفت راضی نیستم با ایرانیها بجنگی و آنها را بکشی؛ آنها شیعه هستند و این جنگ ظلم به ایرانیان است، اگر توانستی جنگ نکن و اگر مجبور بودی یا تسلیم ایرانیها شو و یا فرار کن.»
او اضافه کرد: «چون فرار از جنگ مقدور نبود، لذا من تسلیم شدن را ترجیح دادم.» سخنان این اسیر برایمان جالب بود.
سپس او یک قرآن کوچک از جیب خود بیرون آورد و به ما نشان داد و گفت هر روز چند سوره آن را تلاوت میکند. در همین موقع وقت نماز مغرب رسید.
همه وضو گرفتیم و او را به عنوان امام جماعت سنگرمان جلو فرستادیم، ابتدا امتناع میکرد ولی با اصرار ما پذیرفت و همه پشت سر او نماز خواندیم...
بعد از نماز، ما را در آغوش گرفت، گریه کرد و گفت: «شما فرشتهاید؛ من هرگز تصور نمیکردم، شما با یک اسیر اینطور رفتار کنید. مادر من چه خوب ایرانیها را میشناخت که گفت جنگ نکن.»
و ادامه داد:
«بیشتر مردم عراق و ارتش عراق میدانند این جنگ ناحق است و شما مورد تجاوز قرار گرفتهاید، ولی مردم از صدام بسیار میترسند....»
راوی: سردار شهید غلامرضا یزدانی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed