#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگی نامه شهید حاج محب فارسی
مرد روزهای سخت عملیات و بازوی سردار شهید قاسم میرحسینی؛ فرمانده گردان ۴۰۹ حمزه سیدالشهدا که در تنگنای جنگ چنان روحیه داشت و روحیه میداد که گویا هیچ مشکلی در کار نیست.
حاج محب تکلیف مداری را در سینه تکتک رزمندگانش به ودعیه گذاشت، حسرت دیدار یاران شهیدش را سه دهه بر دل کشید و مدام به دیدارشان می رفت تا اینکه 12 اردیبهشت ماه 96 پس از تحمل 27 سال درد و رنج شیمیایی به خیل یاران شهیدش پیوست.
فرمانده ای که همه فضائل را با هم داشت معلمی، جانبازی، پاسداری و آزاده بودن و با این همه فضیلت او متواضع بود و درعملیاتهای مختلف جنگ از سال 1360 در کنار شهید«حاج قاسم سلیمانی» و شهید «حاج قاسم میرحسینی»، قائم مقام لشکر41 ثارالله در دوران دفاع مقدس نقش بیبدیلی را ایفا کرد.
وی از سال 1364به عنوان فرمانده گردان مستقل409 استان سیستان و بلوچستان منصوب و با درایت و فرماندهی ممتازی که درعملیات های مختلف از وی دیده میشد، همواره از یاران صدیق فرماندهی لشگر41 ثارالله محسوب و سخت ترین ماموریت ها بر دوش وی و نیروهای تحت امرشان گذاشته میشد.
به گفته سردار محمد مارانی یکی از همرزمان شهید، محبعلی فارسی دوران جوانی و تحصیل خود را در جبهه ها گذراند و از همان دوران مسیر خود را مشخص کرده بود و علیرغم جراحات شدید ناشی از جنگ باز هم قوت قلب خانواده و اطرافیان خود بود و تا پایان عمرش نیز از این مسیر دلسرد نشد و هیچ گاه گله و شکایت نکرد چون از مسیری که قدم گذاشته بود اطمینان داشت.
وی با اشاره به رشادت های شهید در جنگ تحمیلی گفت: در زمانی که شدید ترین آتش بر سر رزمندگان ریخته می شد و نیروهای عراقی در حال هجوم همه جانبه سخت بودند شهید فارسی از جمله کسانی بود که با صلابت و اقتدار خاصی چنان حرف می زد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است و همین سیره عملی او بود که به سایر رزمندگان امید می داد.
وی با بیان اینکه مدیریت، تدبیر و کنترل حاجمحب در عملیاتی هایی که حضور داشت مثال زدنی بود، افزود: غیرت، دلاوری، شجاعت و تعصب این عزیزان و شهدایی همچون میرحسینی در کربلای ۵ بود که کمر دشمن را شکست.
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگی نامه شهید حاج میرقاسم میرحسینی
✅ شهید حاج قاسم میرحسینی در خرداد ماه ۱۳۴۲ در سیستان و روستای جزینک متولد شد. پدرش کشاورز بود و او را که کوچکترین و ششمین فرزند وی بود «میرقاسم» نام نهاد.
✅ شهید حاج قاسم میرحسینی یا مشهور به حاج میرقاسم میرحسینی از شهدای ناشناخته و استثنایی دوران دفاع مقدس است که در سن ۱۸ سالگی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ در زابل به سپاه پاسداران پیوست.
✅ او در عملیات بیتالمقدس در سال ۶۱ به عنوان معاون یکی از گردانهای عمل کننده حضور یافت و پس از آزادی خرمشهر برای دوره آموزشی تکمیلی فرماندهی به تهران رفت که پس از گذراندن این دوره به لشکر ۴۱ ثارالله پیوست و با حاج قاسم سلیمانی آشنا شد.
✅ میرقاسم در سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده گردان «شهید مطهری» منصوب شد و پس از شرکت در عملیاتهایی چون «رمضان» و «والفجر مقدماتی» به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع) منصوب شد.
✅ شهید میرحسینی در عملیات والفجر یک مجروح شد و در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و سپس در عملیاتهای والفجر سه و چهار حضور یافت.
✅ وی در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوریهای فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت گازهای سمی و مجروحیت شد و به پشت جبهه اعزام و پس از آن به تهران منتقل شد. او بلافاصله به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات «میمک» شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات «میمک» را فتح کردند.
✅ در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله (ع) را عهده دار شد و در عملیات «بدر» دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی مجروح شد.
✅ سال ۱۳۶۴ به حج تمتع مشرف شد و در همان سال به سمت قائم مقامی لشکر ۴۱ ثارالله (ع) منصوب شد و در عملیات والفجر ۸ پس از رشادتها و شجاعتهای نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد.
✅ او در سال ۱۳۶۵ در خاک مقدس شلمچه و در عملیات کربلای پنج در حالی که ۲۳ سال بیشتر نداشت به یاران شهیدش پیوست و سردار حاج قاسم سلیمانی را سوگوار خود کرد.
✅ از شهید حاج قاسم میرحسینی وصیت نامهای برجای مانده است که در بخشی از این وصیت نامه آمده است: «منتظر نباشید تا قدرت بگیرید بلکه حرکت کنید تا قدرت بگیرید. انتظار میرود با توجه به نیاز استان سیستان و بلوچستان و ارزش استراتژیکی آن با بودن کادر موجود در لشگر سرمایه گذاری شود و آنجا در قالب یگان مستقل ولی تحت امر لشکر ثارالله یا هر یگانی صلاح دیدند در جنگ خدمت کند و در راستای ارتش بیست میلیونی گامی بلند برداشته شود».
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه سردار شهید حسینعلی عالی
سردار شهید حسینعلی عالی در محرم سال 1346 در روستای جهانگیر زابل در خانه ای عجین با عشق حسین متولد شد هنوز کودکی ورویاهای کودکانه را پشت سر نگذارده بود که پدرآگاهش مبارزه با طاعوت را به او آموخت اگر چه فرزند اول خانواده نبود اما خیلی زود مردانگی خود را نشان دادومسئولیت وسر پرستی از خواهران وبراداران کوچکتر را آنگاه که پدر به ماموریت می رفت به عهده می گرفت ،در کنار تحصیل به ورزش کشتی می پرداخت ودر هردو زمینه موفق بود .
حسین جوان اگر چه 14 بهار بیشتر از عمرش نمی گذشت اما دلش خدمت به انقلاب چون کبوتری در سینه می تپید .
اودر جستجوی حبل المتین الهی بود وبالاخره در جبهه های جنگ به آن چنگ زد او خیلی زود رسالت وتوانایی خود را شناخت ودر واحد اطلاعات عملیات بکار پرداخت .
در عملیات متعدد چون والفجر هشت،کربلا یک ،کربلا پنجحضور یافت در عملیات کربلا پنج مسئول محور و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ثارالله بود .
خصوصیات بارز این شهید مدیریت ،مسئوولیت پذیری،عشق به ولایت ،اطاعت و فرمانبرداری ،احترام وروحیه مشورت از خصوصیات ایشان بود .شور وشوق فروانی در جبهه ها داشت وبا فروتنی همواره خود را خدمتگزار رزمندگان می خواند .
در انجام فرایض وعمل به مستحبات و قرائت قرآن ودعا کوشا بود ،او از کودکی خلوتها با خدای خود داشت و اعضای خانواده و دوستانش خاطرات فراوان از مناجاتهای او به یاد دارند حاصل این نیایشها وسوز گداز ها رسیدن به مرتبه مکاشفات ودرجات روحانی است که یاران خاص گاه از آن یاد می کنند.
شهید بر اثر تلاش و مجاهده و مراقبه نفس به درجه ای رسیده بود که آیات الهی را به عینه در همه جا مشاهده می کردوبه مصداق آیه ((یسبح للِّهِِ ما فی السموات وما فی الارض ))با زمین و آسمان و کوه وشت ر تسبیح خا همزبان می شدمهمترین نشانه این حضور دائمی در برابرمعبود (مرگ آگاهی)اوبوداو خودبارها به زمان مرگ خویش اشاره داشته است.
سرانجام این شهید عارف در عملیات کربلای پنج هنگامی که جان یاران رادر خطر می بیند آخرین نماز خود را اقامه می کند وبا فرش کردن تن برروی سیم خاردارراه برای رزمندگان می گشاید وبه این طریق به دیدار معبود می شتابد.
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
✅#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه شهید محمود دولتی مقدم
در سال ۱۳۴۵، روستای کوچک فیروزهای، گهواره کودکی شد که نامش را محمود گذاشتند. وی در دامان مادری متدین و با تقوی رشد پیدا کرد و از نعمت وجود پدری بهرهمند شد که نوای بامدادی تلاوت قرآن او، درس مذهب و دینداری را به بچهها میآموخت این فضای معنوی، کودکی محمود را به روزهای درس و مدر سه پیوند زد. سیزده ساله بود که دست استکبار جهانی آتش جنگ را شعلهور ساخت. در چهارده سالگی راهی جبهههای عشق شد و همه زندگی او آنجا بود. معنویت و عطر جبهه او را عاشورایی کرده بود. زندگی سرشار از عقیده و جهاد محمود باعث شد تا در ۲۴ سالگی به فرماندهی گردان امام حسین (ع) منصوب شد. او پاسدار مومنی بود که برای برپایی حاکمیت توحید و استقرار نظام عدل الهی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. در سال ۱۳۶۸ سنت و آئین محمدی را به جای آورد با مومنهای همراه و صبور، پیمان ازدواج بست و چند سال بعد به ضیافتی سرخ فراخوانده شد. آن روز که تاریخ بیست و هفتمین روز زمستان سال ۷۱ را بر پیشانی داشت، جاده زاهدان – زابل شاهد فریاد و ناله صدها مرد و زن و پیر و خردسالی که در محاصره جمعی از جیرهخواران استعمار قرار گرفته بودند که فریاد یا حسین سر داده بودند. کوردلان نااهل که در کوهساران کولهسنگی و حد فاصل مرز ایران – پاکستان کمین گرفته بودند، در مقابل شهید محمود دولتی و برادر و پدر بزرگوارشان که از ماموریتی ویژه بازمیگشتند، دچار هراس شده و آنها را مورد اصابت گلولههای ظلم و ستم خود قرار دادند. دقایقی بعد، پاره پیکرهای سوخته دو غواص دریای شهادت، تجسم دیگری شدند بر کتاب شهادت. بر قله رفیع شهادت، نام پاکشان جاودان باد.
منبع:وب گاه شهدای شاخص سیستان و بلوچستان
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه سردار شهید حسینعلی عالی
سردار شهید حسینعلی عالی در محرم سال 1346 در روستای جهانگیر زابل در خانه ای عجین با عشق حسین متولد شد هنوز کودکی ورویاهای کودکانه را پشت سر نگذارده بود که پدرآگاهش مبارزه با طاعوت را به او آموخت اگر چه فرزند اول خانواده نبود اما خیلی زود مردانگی خود را نشان دادومسئولیت وسر پرستی از خواهران وبراداران کوچکتر را آنگاه که پدر به ماموریت می رفت به عهده می گرفت ،در کنار تحصیل به ورزش کشتی می پرداخت ودر هردو زمینه موفق بود .
حسین جوان اگر چه 14 بهار بیشتر از عمرش نمی گذشت اما دلش خدمت به انقلاب چون کبوتری در سینه می تپید .
اودر جستجوی حبل المتین الهی بود وبالاخره در جبهه های جنگ به آن چنگ زد او خیلی زود رسالت وتوانایی خود را شناخت ودر واحد اطلاعات عملیات بکار پرداخت .
در عملیات متعدد چون والفجر هشت،کربلا یک ،کربلا پنجحضور یافت در عملیات کربلا پنج مسئول محور و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ثارالله بود .
خصوصیات بارز این شهید مدیریت ،مسئوولیت پذیری،عشق به ولایت ،اطاعت و فرمانبرداری ،احترام وروحیه مشورت از خصوصیات ایشان بود .شور وشوق فروانی در جبهه ها داشت وبا فروتنی همواره خود را خدمتگزار رزمندگان می خواند .
در انجام فرایض وعمل به مستحبات و قرائت قرآن ودعا کوشا بود ،او از کودکی خلوتها با خدای خود داشت و اعضای خانواده و دوستانش خاطرات فراوان از مناجاتهای او به یاد دارند حاصل این نیایشها وسوز گداز ها رسیدن به مرتبه مکاشفات ودرجات روحانی است که یاران خاص گاه از آن یاد می کنند.
شهید بر اثر تلاش و مجاهده و مراقبه نفس به درجه ای رسیده بود که آیات الهی را به عینه در همه جا مشاهده می کردوبه مصداق آیه ((یسبح للِّهِِ ما فی السموات وما فی الارض ))با زمین و آسمان و کوه وشت ر تسبیح خا همزبان می شدمهمترین نشانه این حضور دائمی در برابرمعبود (مرگ آگاهی)اوبوداو خودبارها به زمان مرگ خویش اشاره داشته است.
سرانجام این شهید عارف در عملیات کربلای پنج هنگامی که جان یاران رادر خطر می بیند آخرین نماز خود را اقامه می کند وبا فرش کردن تن برروی سیم خاردارراه برای رزمندگان می گشاید وبه این طریق به دیدار معبود می شتابد.
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگی نامه شهید محسن خزایی
شهید محسن خزایی در پانزدهم آذرماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد.
زندگی نامه شهید مدافع حرم، خبرنگار شهید محسن خزایی
او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.
اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.
شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد.
پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد.
وی دارای سه فرزند، دو پسر و یک دختر است.
محسن خزایی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در سوریه حین تهیه گزارش در بیست و دوم آبانماه 1395 در منطقه عملیاتی حلب به شهادت رسید.
گروه خبری خبرگزاری صدا و سیما به همراه سایر رسانه ها برای پوشش آخرین وضع میدان نبرد و پیشروی رزمندگان در منطقه منیان در غرب شهر حلب حضور داشت که تروریست ها با خمپاره این گروه را مورد حمله قرار دادند. شهید خزایی در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر به شهادت رسید.
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه سردار شهید حبیب لکزایی
حبیب لکزایی ۱۸ شهریور سال ۱۳۴۲ در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود.
پدرش روحانی و از مبارزان دوران ستمشاهی بود و این روح مبارزاتی از کودکی در وجود حبیب ریشه دواند و از او فرد شجاعی ساخت که در دوران کودکی و نوجوانی، خواب آرام را از چشمان ضدانقلاب به کابوس بدل کرد و پاسداری شد که اهالی سیستان و بلوچستان زیر سایه صلابت او آرامش مییافتند.
حاج حبیب لکزایی، در دوران انقلاب، علیرغم اینکه دانشآموز بود، اما با اقداماتی همچون پاره کردن عکس خاندان منحوس پهلوی از کتابهای درسی و تدریس قرآن و توزیع عکس و رساله امام خمینی (ره) در بین انقلابیون و نوشتن شعار بر دیوارهای روستا و مدرسه، در صف نخست مبارزان انقلابی زابل جای گرفت.
وی بعد از پیروزی انقلاب، علاوه بر ایفای نقش فعال و تأثیرگذار در محرومیت زدایی از منطقه زابل و شرکت در برنامههای فرهنگی، به جهادسازندگی پیوست.
همچنین وی در 8 تیرماه 60 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در دوران جنگ تحمیلی نیز در قالب لشکر 41 ثارالله چندین بار در جنگ حضور پیدا کرد.
حبیب لکزایی در شرایطی به جنگ میرفت که فرماندهان تمایل بیشتری به حضور او در پشت جبهه و تلاش برای تقویت نیروهای اعزامی داشتند و بارها پس از ورودش به جبهه به دستور فرماندهان به عقب باز میگشت.
وی در سال 67 در منطقه شلمچه به شدت مجروح شد، به طوری که 4 روز در بی هوشی به سر برد او در اثر این مجروحیتها جانباز 5/72 درصد شد و ترکشهایی در ناحیه سر و گردن و چشم و قفسه سینه و دیگر جاهای بدنش، سالها همنشین این سردار پرتلاش بودهاند.
سردار لکزایی از ابتدای جنگ تا لحظه شهادت، مسئولیتهای زیادی را برعهده داشت؛ از جمله:
تک تیرانداز گردان کمیل لشکر 41 ثارالله در دشت عباس
حضور در جبهه با سپاه حضرت رسول (ص)
تلاش فراوان برای جذب و اعزام نیرو به جبهه
تک تیرانداز گردان 409 لشکر 41 ثارالله در جنوب اهواز
مسئول اکیپ گشت پایگاه زابل
مسئول بسیج پایگاه زابل در سال 61
فرمانده حوزه مقاومت نجف اشرف بخش مرکزی زابل در سال 63
مسئول ستاد گردان لشکر 41 ثارالله در جنوب شلمچه در سال 66
کمک فراوان به سیلزدگان زابل در سالهای 69 و 70
نقش تعیینکننده در عملیات نصر 3 در مقابله با اشراری که اموال عمومی سنگین را در سال 70 از منطقه دزدیده بودند
فرمانده سپاه زابل از سال 69 تا 79
معاون هماهنگ کننده منطقه مقاومت سیستان و بلوچستان از سال 79 تا 86
جانشین فرمانده منطقه مقاومت و جانشین فرمانده سپاه سلمان از سال 87 تا هنگام شهادت.
سردار شهید حبیب لکزایی، بعد از شهادت شهید محمدزاده مدتی سرپرست سپاه سلمان بوده است. وی همچنین مدیر عامل بنیاد فرهنگی مهدی موعود استان سیستان و بلوچستان، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان، ریاست هیئت مدیره مؤسسه خیریه امدادگران عاشورای استان، رییس هیئت مدیره گلزار شهدای حضرت رسول (ص)، عضو هیئت امنای هیئت رزمندگان کشور و نماینده ایثارگران استان در مجلس ایثارگران کشور را نیز در کارنامه خود داشت.
این سردار سربلند سپاه اسلام که مدال جانباز نمونه کشور در زمینه مبارزه با تهاجم فرهنگی را نیز بر سینه داشت، در سال 1370 به پاس تلاش در حراست از مرزهای کشور از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد.
علاوه بر این، در طول حیاتش بارها توسط فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح تشویق و تقدیر شد که از آن جمله میتوان به تقدیر از سوی ستاد فرماندهی کل قوا و فرماندهی کل سپاه، فرمانده نیروی زمینی و معاونتهای مختلف سپاه و نیرو انتظامی اشاره کرد.
سردار شهید حاج حبیب لکزایی که خطیبی توانا و زبر دست بود، قلمی روان هم داشت و مقالات فراوانی از وی به یادگار مانده است.
در ششمین اجلاس سراسری نماز به عنوان نگارنده مقاله برتر و در تابستان سال 1391 نیز به عنوان فعال نمونه مهدوی در هشتمین همایش بینالمللی دکترین مهدویت مورد تجلیل قرار گرفت.
سردار بی ادعا و گمنام زمین و نام آَشنای آسمانیها، در 25 مهر ماه 1391 در مأموریت کاری و در لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیمارستان بعثت نیروی هوایی ارتش مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جواد (ع) و در سومین سالگرد شهادت سرداران شهید نورعلی شوشتری و شهید رجبعلی محمدزاده که به تعبیر سردار شهید لکزایی شهدای وحدت، امنیت و خدمت بودند، به فیض شهادت نائل شد و در سایه سپیدارهای ملکوت آرمید.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه شهید شیرعلی راشکی
پنجم خرداد ماه 1343 روز مبارک عيد قربان بود .در روستاي قلعه نو، از بخش شهرکي و نارويي شهر زابل، در خانواده ابراهيم راشکي (کشاورز زحمت کش ) فرزندي ديده به جهان گشود.
پنجم خرداد ماه 1343 روز مبارک عيد قربان بود.
در روستاي قلعه نو، از بخش شهرکي و نارويي شهر زابل، در خانواده ابراهيم راشکي (کشاورز زحمت کش ) فرزندي ديده به جهان گشود.
شب تولد نوزاد که سومين فرزند بود ،همه فاميل در خانه ابراهيم جمع شدند تا شاهد مراسم تلقين و نام گذاري باشند. بعد از خواندن اذان و اقامه نام شيرعلي بر او نهاده شد.
در روستاي فاقد امکانات رفاهي ( برق، آب آشاميدني سالم و ...) خانواده «شيرعلي» به دليل نداشتن زمين زراعي، به سختي روزگار مي گذراند؛ حتي مادر « شيرعلي» نيز دوش به دوش همسرش در زمينهاي اربابي تلاش مي نمود، اما چهره زندگيشان تغيير آنچنان مثبتي نمي نمود.
دلخوشي بزرگ خانواده، داشتن سر پناهي بود که از خودشان باشد. زمان مي گذشت و بر تعداد اعضاي خانواده افزوده مي شد، تا اينکه به هشت نفر رسيد و به همين نسبت مشکلات زندگي نيز افزايش يافت. بالاخره با هر جان کندن و مشقتي که بود، تلاش بي وقفه اعضاي خانواده ثمر داد و آنها صاحب قطعه زمين کشاورزي شدند، اما سايه فقر، همچنان چون بختک بر سينه غم گرفته خانواده سنگيني مي کرد.
اوضاع سياسي حاکم بر آن زمان که دوران حکومت عوامل و دست نشاندگان رژيم ستم خوانين بود، احتياجي به گفتن ندارد، فقر و بي سوادي بيداد مي کرد .
آنچه دل مردمان را گرم نگه مي داشت، عشق و علاقه به مباني ديني و مذهبي بود که آن هم بيشتر با همت خانواده ها و عرق مذهبي افراد در خانه ها و اکثر نمود عمومي آن در مراسم مذهبي محرم، شب هاي قدر و ... به ظهور مي رسيد و شايد تنها وسيله اي بود براي فرياد کردن دردها و اندوهها؛ و داد زدن از بيداد حاکم. اما غول فقر پنجه در گلوي بسياري از خانواده ها افکنده بود .
دلخوشي بزرگ خانواده ها، بعد از توکل به حق و اميد بستن به او، نثار محبتهاي بي دريغ اعضا نسبت به يکديگر بود و همين امر، زندگي را با تمام مشکلات براي آنان قابل تحمل مي نمود.
پدر« شيرعلي» به همراه فرزند بزرگش براي کارگري، تابستان ها به «زاهدان» مي رفت. در غياب آنان« شيرعلي» سرپرست خانواده مي شد و کارهايي مثل جمع آوري علوفه براي چهار پايان، جمع هيزم و بوته براي پخت و پز، آوردن آب از رود خانه هاي مجاور و... را انجام مي داد.
بالاخره «شيرعلي »به سن مدرسه رفتن رسيد و تا کلاس سوم ابتدايي را در دبستان «اسفنديار» روستاي« قلعه نو» درس خواند و به عنوان شاگرد ممتاز (به لحاظ درسي و اخلاقي ) مورد توجه معلمان و اولياي مدرسه قرار گرفته و هر سه سال را نماينده کلاسش بود؛ اما فقر نگذاشت خانواده« شيرعلي» در روستاي زادگاهش بماند و آنها را مجبور به مهاجرت به« زاهدان» نمود. «شيرعلي» بقيه سالهاي ابتدايي را در دبستان« دهخدا» در «زاهدان» ادامه داد و آنجا نيز جزو شاگردان برجسته مدرسه به حساب مي آمد.
پايان دوره ابتدايي «شيرعلي» همزمان بود با آغاز راهپيمايي هاي مردم عليه ستم و تبعيض. «شيرعلي» نوجوان با جثه کوچک و لاغر خود، دست در دست پدر و برادران، همدوش ديگر مردم رنجديده، دل به درياي خروشان معترضين به نظام ستم مي سپرد و بغض رنجهاي ساليان سال را چون عقده بر سر و روي عمال ستم مي ترکاند و آنگونه که در کتاب تاريخ جهان ثبت است، بالاخره آه ها و فريادهاي کوخ نشيناني همچون « شيرعلي» در گوشه گوشه کشور، بنياد ظلم را لرزاند و کاخ ستم را ويران نمود و سايه و شب زندگي را رها کرد و خورشيد تابيدن گرفت.
در سال 1358 وارد مدرسه راهنمايي تحصيلي« يعقوب ليث» شد و تابستانها براي کمک به اقتصاد ضعيف خانواده، به کمک پدر که در کوره هاي آجرپزي مشغول به کار بود، مي پرداخت. معصوميتي خاص در چهره و رفتارش وجود داشت. شوخ طبعي، شيريني و مهرباني و برخورد خوش، از ويژگيهاي اخلاقي ديگر او بود که حجب و حيا، پاکدامني، درستکاري و تواضع و ... را مي توان بر آنها افزود.
شعور سياسي اش، در همگامي با انقلابيون متعهد، مطالعه کتب و شرکت در مراسم سخنراني ها و مناسبتهايي که نشان از مبارزه با استبداد و استکبار داشت، رشد نموده بود؛ اما کار در کنار خانواده را فراموش نمي کرد.
تلاش مداوم و شبانه روزي همه اعضاي خانواده آنان را قادر ساخت تا بالاخره توانستند در آخر محدوده شهر قطعه زميني خريده و خانه اي هر چند محقر بسازند.
با وجود تمام مشکلات، درس را عاشقانه خواند.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه شهید محمود دولتی مقدم
در سال ۱۳۴۵، روستای کوچک فیروزهای، گهواره کودکی شد که نامش را محمود گذاشتند. وی در دامان مادری متدین و با تقوی رشد پیدا کرد و از نعمت وجود پدری بهرهمند شد که نوای بامدادی تلاوت قرآن او، درس مذهب و دینداری را به بچهها میآموخت این فضای معنوی، کودکی محمود را به روزهای درس و مدر سه پیوند زد. سیزده ساله بود که دست استکبار جهانی آتش جنگ را شعلهور ساخت. در چهارده سالگی راهی جبهههای عشق شد و همه زندگی او آنجا بود. معنویت و عطر جبهه او را عاشورایی کرده بود. زندگی سرشار از عقیده و جهاد محمود باعث شد تا در ۲۴ سالگی به فرماندهی گردان امام حسین (ع) منصوب شد. او پاسدار مومنی بود که برای برپایی حاکمیت توحید و استقرار نظام عدل الهی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. در سال ۱۳۶۸ سنت و آئین محمدی را به جای آورد با مومنهای همراه و صبور، پیمان ازدواج بست و چند سال بعد به ضیافتی سرخ فراخوانده شد. آن روز که تاریخ بیست و هفتمین روز زمستان سال ۷۱ را بر پیشانی داشت، جاده زاهدان – زابل شاهد فریاد و ناله صدها مرد و زن و پیر و خردسالی که در محاصره جمعی از جیرهخواران استعمار قرار گرفته بودند که فریاد یا حسین سر داده بودند. کوردلان نااهل که در کوهساران کولهسنگی و حد فاصل مرز ایران – پاکستان کمین گرفته بودند، در مقابل شهید محمود دولتی و برادر و پدر بزرگوارشان که از ماموریتی ویژه بازمیگشتند، دچار هراس شده و آنها را مورد اصابت گلولههای ظلم و ستم خود قرار دادند. دقایقی بعد، پاره پیکرهای سوخته دو غواص دریای شهادت، تجسم دیگری شدند بر کتاب شهادت. بر قله رفیع شهادت، نام پاکشان جاودان باد.
منبع:وب گاه شهدای شاخص سیستان و بلوچستان
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگی نامه شهید سیروس پیروزی
شهید «سیروس پیروزی» اردیبهشت 1348 در زابل متولد شد، همزمان با تحصیل به عضویت بسیج درآمد و در عملیات والفجر 8 به عنوان غواص شرکت و مجروح شد، خرداد 1367 در شلمچه به فیض شهادت نایل گردید.
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «سیروس پیروزی» 26 اردیبهشت 1348 در زابل متولد شد، پدرش «غلامحیدر» کارمند بهداری بود، کودکی را در شهر چابهار گذراند و دوره ابتدایی را در سال 1354 در همان شهر آغاز نمود، دو سال بعد به همراه خانواده به زاهدان عزیمت و ادامه تحصیلاتش را در این شهر گذراند.
غواص گردان410 شهید «سیروس پیروزی» را بیشتر بشناسیم
بیشتر بخوانیم: آن کن که تو را شاید، نه آن چه که مرا باید
با پیروزی انقلاب اسلامی و دستور بنیان گذار جمهوری اسلامی مبنی بر تاسیس بسیج به عضویت این نهاد درآمد. همزمان با تحصیل به فعالیت در انجمن اسلامی مدرسه مشغول بود.
1364 از طریق بسیج به جبهه اعزام و پس از گذراندن آموزش به گردان 408 پیوست. در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و از ناحیه دست و پا مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد.
در زمان حضور در شهر و دیار خود همواره به یاد رزمندگان بود و از ایثار و رشادتهای که شاهد آن بود روایت میکرد. چندی بعد به عضویت سپاه درآمد و فعالیتش را در لشکر 41 ثارالله آغاز نمود، قبل از آخرین اعزام کفن خود را تهیه کرد و روی آن دعای جوشن کبیر نوشت. گویی از اتقافی با خبر بود و خودش را برای آن آماده میکرد.
غواص گردان410 شهید «سیروس پیروزی» را بیشتر بشناسیم
1366فعالیتش را به عنوان غواص در گردان 410 شروع و مسئول مخابرات گردان شد، در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد. چهارم خرداد 1367 در مقابله با متجاوزین بعثی در شلمچه به آرزوی خود رسید و شهد شیرین شهادت را نوشید.
از خصوصیات اخلاقی شهید «سیروس پیروزی» میتوان به مداومت به تلاوت قرآن، باتقوا، خوشرو و شرکت در نماز جماعت اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگینامه شهید محمد مشتاقی قزاق
تاریخ تولد:۱۳۳۹
محل تولد:روستای زیارتگاه (زهک)
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۸/۱۱
محل شهادت:اطراف زاهدان
شهید محمد مشتاقی قزاق درسال 1339 در روستای زیارتگاه از توابع شهرستان زهک در خانواده ای مذهبی و اصیل دیده به جهان گشودند.
تحصیلاتش را تا اخذ مدرک سیکل ادامه داد و سپس به خدمت ارتش در آمدند
از کودکی نشانه های بالندگی، شجاعت و متانت در چهره اش هویدا بود در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی لشکر گارد را ترککردند و به همراه برادرشان جانباز عروج یافته شهید نعمت الله مشتاقی به صفوف انقلابیون پیوست. و در معیت آیت الله طالقانی همراه و دوشادوش مردم به مبارزه پرداختند
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به لشکر 88 زرهی زاهدان منتقل شدند و با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به میادین نبرد حق علیه باطل اعزام شدند و رشادت ها و ایثارگری های فراوانی از خود نشان دادند.
خاطره: در یکی از حملات دشمن بعثی، رزمندگان با کمبود تجهیزات و مهمات و وسایل مخابراتی مواجه میشوند در این هنگام شهیدمشتاقی بهمرا دو نفر از همرزمانش بنام حسین سفری و یک سرباز بطور داوطلبانه مهمات و تجهیزات جنگ افزار را از گردان تحویل میگیرند و بطرف خط مقدم حرکت میکنند که در مسیر راه بعد از پل هفت دهنه هواپیماهای دشمن جاده و راههای تدارکاتی را مورد حمله قرار میدهند که در این حملات بی امان دشمن تعداد سه راکت در اطراف خودرو اصابت میکند و خوشبختانه شهید و همرزمانش بصورت معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند و فقط یکی از چرخهای خودرو پنچر میشود که بلافاصله لاستیک تعویض، و با متوسل شدن به ائمه اطهار مجددا به بطرف خط ادامه مسیر میدهند و تجهیزات را به موقع به واحدهایی که درخواست نموده بودند تحویل میدهند٪
نحوه شهادت:
سر انجام در تاریخ 1365/8/11 پس از پنج سال حضور در جبهه هنگام بازگشت از منطقه عملیاتی سومار بر اثر سانحه سقوط هواپیمای سی 130 ارتش جمهوری اسلامی در اطراف زاهدان به همراه 103نفر از بهترین رزمندگان ارتش به فیض شهادت نائل آمدند
شهید مشتاقی از نظر اخلاقی ویژگیهای خاصی داشتند جوانی متدین، متواضع، مهربان، مردمدار، خوش سیما،خوش برخورد،در گفتار و کردار و بسیار دوست داشتنی بودند عاشق اهل بیت بود و به امام خمینی (ره )عشق می ورزیدند
او همواره این اشعار را با خود زمزمه میکردند و با دست خط خودشان بر روی دیوار سنگرش نوشته بودند
آرزو دارم حریم از خصم غارتگر بگیرم
تا نشان افتخار از نازنین رهبر بگیرم
آرزو دارم که من با سایر همسنگرانم
بوسه ای از خاک قبر زاده حیدر بگيرم
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#زندگی_نامه_شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#هر_روز_یک_شهید
زندگی نامه شهید محسن خزایی
شهید محسن خزایی در پانزدهم آذرماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد.
💥زندگی نامه شهید مدافع حرم، خبرنگار شهید محسن خزایی
🔸او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.
🔸 اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.
🔸شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد.
🔸پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد.
🔸وی دارای سه فرزند، دو پسر و یک دختر است.
🔸 محسن خزایی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در سوریه حین تهیه گزارش در بیست و دوم آبانماه 1395 در منطقه عملیاتی حلب به شهادت رسید.
🔸گروه خبری خبرگزاری صدا و سیما به همراه سایر رسانه ها برای پوشش آخرین وضع میدان نبرد و پیشروی رزمندگان در منطقه منیان در غرب شهر حلب حضور داشت که تروریست ها با خمپاره این گروه را مورد حمله قرار دادند. شهید خزایی در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر به شهادت رسید.
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm