📮 تو به درد طلبگی نمیخوری!
▪️ حجتالاسلام آقای حاج سید احمد میرخانی نقل میکند؛ من از روی عشق و علاقهای که به طلبگی داشتم، به مرحوم آقای آقا شیخ محمد حسین زاهد مراجعه کردم تا نزدشان درس بخوانم. از من پرسید: زندگیات را چگونه اداره میکنی؟ جواب دادم: پدرم عهدهدار زندگی من خواهد بود! فرمود: تو به درد طلبگی نمیخوری؛ برو!
▪️ از خدمت ایشان مرخص شدم؛ اما مدتی بعد، در بازار کاری پیدا کردم و با صاحب کار قرار گذاشتم که بعد از ظهرها برای درس و بحث بروم. آن وقت بار دیگر به حضور جناب شیخ رسیدم و ایشان با اطلاع از وضع تازهی کاری من، آن را پسندید و مرا به شاگردی پذیرفت.
📚 سیره و خاطرات علما، آیت الله محمدعلی جاودان، صفحه ۱۷
#پاراکتاب
💢 ببخشید که من جلو میایستم!
▪️ حاج حشمت از دنیا رفته بود. او منبری و روضهخوان خیلی خوبی بود. همه او را میشناختند، لذا خیلی از مردم به تشییع آمده بودند. علمای بزرگ تهران حضور داشتند. قاعدتا میبایست یکی ازبزرگان مثل آیت الله حاج آقا یحیی سجادی بر جنازهاش نماز میخواند، اما حاج حشمت وصیت کرده بود که آقای آقا شیخ مرتضی زاهد بر بدن او نماز بخواند؛ بنابر این همه منتظر او بودند.
▫️ جناب شیخ از جریان خبردار شده و با یکی از دوستان از خانه حرکت کرده و خود را به قبرستان رساند. خیلی دیر نشده بود که به ابن بابویه رسیدند. ایشان اولا در خواست یک مفاتیح کرده بود که از روی آن نماز میت را بخواند و این عیب بود که یک عالم نماز میت را حفظ نیست، اما ایشان از این باکی نداشت.
▪️ ثانیا هنگامی که به صف جلو رفت، به علماء بزرگ حاضر رو کرده و گفته بود: معذرت میخواهم؛ وصیت است که من نماز بخوانم و چاره نیست! وگرنه من در محضر شما برای نماز جلو نمیایستادم و امامت نمیکردم. ببخشید!
📚 سیره و خاطرات علما، آیت الله محمدعلی جاودان، صفحه ۲۷
#پاراکتاب
🚫 عکس #تزئینی است | گریز از مرجعیت
▪️ آیت الله سید محمد فشارکی از برجستهترین شاگردان میرزای شیرازی بزرگ بود. بهطوری که در اواخر دوران مرجعیت میرزا، درس ایشان به وی واگذار شده بود و میرزا به خاطر کهولت سن و کثرت مشغله و گرفتاری، فرصت درس گفتن نداشت. چند سال آخر عمر بدین شکل گذشت تا اینکه میرزا رحلت فرمود.
▪️ با اینکه ایشان شاگردان بزرگ بسیاری داشت، روشن بود که بر مسند مرجعیت جز سید فشارکی کس دیگری قرار نخواهد گرفت. بزرگانِ شاگردان میرزا جمع شدند و به اتفاقآراء نظر بر مرجعیت فشارکی داشتند؛ فشارکی در آن مجلس حضور نداشت، بنابراین از این جمع کسی مأمور شد که نظر فضلای درجهی اول حوزه را به ایشان برساند.
▪️ شیخ آقابزرگ تهرانی میگوید: من همراه بودم. با هم دیگر به در خانهی آیت الله فشارکی رفتیم و در زدیم. خود ایشان در را باز کرد و فرمود:«اگر صحبت مرجعیت است و شما برای این مسأله به اینجا آمدهاید، من راضی نیستم پای خودتان را حتی به درگاه خانهی من بگذارید.» بعد این آیهی شریفه را تلاوت کرد:«تلک الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلّذینَ لایُریدُون عُلُوًّ فِی الأَرضِ و لا فَسادا» و گفت اما اگر مطلب دیگری است، بفرمایید داخل!
📚 سیره و خاطرات علما، آیت الله محمدعلی جاودان، صفحه ۶۴
#پاراکتاب