eitaa logo
شهدای مدافع حرم
367 دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
29.6هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊• مادر در خواب، پسر شهیدش را می‌بیند، پـــسر به او می‌گوید:در بهشت جایم خیلی خوب است، چه چیزی می‌خواهی برایت بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خواهم؛ فقط جلسه قرآن که می‌روم، همه قرآن می‌خوانند و من نمی‌توانم بخوانم، خجالت می‌کشم، می‌دانند من سواد ندارم، می‌گویند هـمان سوره توحــید رو بخوان، پسر می‌گوید: نــماز صبحت را که خواندی قرآن را بردار و بخوان😇 بعد از نماز، یاد حرف پسرش می‌افتد، قــرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کـــرامت شــــهید، محضر آیت‌الله نوری.همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند، حضرت آیت‌الله نوری‌همدانی نزد مادر شهید می‌روند، قرآنی را به او می‌دهند که بخواند، به راحتی همه جای قرآن را می‌خواندداما بعضی جاها را نه! می‌فرمایند: «قرآن خودتان را بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط😳 آیــت‌الله نـــوری با گــریه، چـــادر مادر شــهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.» 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🎥🤍› درخواست شهیدسجادمرادی از مردم! 「شادی روحشون صلوات🌸」 🕊/ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🍃 بین خودمان بماند... گاهی دلمان می خواهد دل شماهم برای ما تنگ بشود🙃 🥀
•❤️🌿• به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال به شدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! حتی یادم هــــست آخــرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خـــمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم🌱 در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. 📌خبرگزاری‌مشرق /🕊
Mehdi Rasooli - Muharram 1400 Shab 8 - 5-۲.mp3
13.14M
🖤🎧~• ●━━━━━━─────── ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ تو از خدا شهادت بخواه برام...♡ •||•
🌷 🌷سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند. یه شب داوطلب برا مین می‌خواستند، سعید تخریب بلد بود، داوطلب شد. موقع خداحافظی گفت: بچه‌ها حواستان به بابام باشه و رفت. چند شب بعد، در مدرسه‌ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان آمد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می‌گفت. بعد گفت: راستی چند تا بچه‌های شیراز هم شهید شدند. بعد یکی یکی اسم برد و گفت سعید خسرو زاده.... 🌷رنگ از همه پرید. با ایما و اشاره گفتیم: نگو! حاجی حسین که ساکت به آتش خیره شده بود با آرامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله.... بچه‌ها اذیتش نکنین. الحمد لله. خبر شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و عزاداری مفصلی به پا شد و کسی آرام‌تر از حاج حسین نبود!! در آن عزاداری چند نفر از بچه‌ها بيهوش شدند. بعدها شیخ نجفی (شهید نجف پور) می‌گفت: آن‌ها چیزهایی دیدند.... 🌷آن شب گذشت. هرچه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد. نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت، من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم.... (مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است، برایش خانه را چراغانی کرده بود.) 🌷عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات آمد پیش من. گفت: کو غلامحسین (شهید بغدادپور)؟ گفتم: رفت اهواز زنگ بزنه. با لبخند گفت: علی شماها همتون برام، مثل سعید هستین؛ کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من می‌رم و شهید می‌شم، از غلامحسین هم خداحافظی کن.... جلو چشمان متحیر من رفت. روز بعد از هر کس می‌پرسیدم: گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را.... یکی می‌گفت: دیدم افتاد زخمی بود. یکی گفت: شهید شد... 🌷مراسم چهلم حاج حسین و چهار ماه و ده روز سعید را با هم گرفتند.... خاطره اى به یاد شهیدان معزز سعید و جلال (حاج حسین) خسرو زاده شهادت پسر: ۷/۱۲/۱۳۶۰ شهادت پدر: ۲۲/۴/۱۳۶۱ ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️
• • این دنیا محل گذر است، و همه ما قرار است برویم! و چه بهتر که"زیبا" برویم...🕊 ❉ اللهم‌الرزقنا‌توفیق‌الشهادت❉  🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅تا وقتیکه با یک شایعه، فریبِ رسانه‌های دشمن را بخوریم، امام زمان (عج) نمیاد❗️ 🔰
زندگی به سبک شهدا ( خاطرات ) شهید حمید سالاری جائینی توی اتاق نشسته بودیم که پدرم از در وارد شد . حمید به احترامش تمام قد ایستاد و بعد از نشستن پدر نشست . حواسم به این رفتار هایش بود . هیچ وقت ندیده بودم جلوتر از بابا راه برود . اعتقاد داشت که اگر انسان می خواهد در زندگی خیر ببیند باید این موارد را در رفتار با پدر و مادرش رعایت کند شرط شهید شدن ، شهید بودن است شهید حمیدسالاری جائینی🕊🌹 متوسل میشیم به شهید عزیزمون با ذکر صلوات برمحمد و آل محمد و چون ایشون روی احترام به پدر و مادر حساس بودند، اگر پدر مادرتون در قید حیات هستن یا بهشون زنگ بزنین یا برید دیدنشون و عرض ارادت کنین بهشون اگر هم در قید حیات نیستن(خداوند رحمتشون کنه)یه حمد و سه قل هوالله بخونید براشون❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤•° گفتند شهید گمنامه، پلاک هم نداشت، اصلا هیچ نشونه ای نداشت؛ امیدوار بودم زیر پیراهنش اسمش را نوشته باشه...✍ نوشته بود : “اگر برای خداست،بگذار گمنام بمانم”🥀 🕊
‹🤍📷› سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع)؛ و وادی عشاق کربلا جایی که ارباب عشق سر به باد می‌دهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن نیست! 🕊/ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋••• آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند 🌱 🖤
🦋•• مادر شهید حسین جمالی: ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذر می پزیم و بانی آن حسین بود. آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید. سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت.از زیر قرآن ردش کردم و آب که مایع روشنایی بود را پشت سرش ریختم . با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت. سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینه؟ گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم. روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله در آشپز خانه حسینه نذر را بار گذاشتیم. در حین پختن نذری بودیم. هر که می آمد می پرسید حسین کجاست؟ و در جواب می گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه... بعد از مراسم دیدم حسن برادرش آشفته است و گریه می کند. گفتم: مادر اتفاقی افتاده؟ چرا آشفته ای؟ گفت: یک دوست خوبی داشتم شهید شده. آرام و قرار نداشت.🥀 ـ٨ـﮩـ۸ـﮩـ٨ـﮩـ۸ـﮩـ٨ـﮩـ۸ـﮩـ٨ـﮩـ۸ـﮩـ٨ـﮩـ۸ـღ شـــهید حـــسین جمالی آرزوی شهادتی زیبا را داشت🕊 یک شب عملیات بود. قرآن در دست گــرفته بودم و بچه ها از زیر آن می گذشتند. حــسین با موتور چهارچرخ در حــال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت : دعا کن فردا اولین شــهید روز تــاسوعا باشم و شد🥲💔 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره_شهید 🎙 من یک روزی از هواپیما پیاده می‌شدم، یک جوانی را دیدم که از از این شلوارهای مد جدید که معمولا بخشی از این شلوار پاره هست، از این شلوارهای جین پاش بود، به من گفت: من میتونم مدافع حرم بشم؟ من تعجب کردم، گفت می‌دونم من را نمی‌پذیرید اما می‌دانی من دوست کی هستم؟ گفتم نه! گفت من دوست سید ابراهیمم🖐🏻 (سید ابراهیم از بهترین فرماندهان ما بود، فرماندهان فاطمیون که خودش را به عنوان افغانی جا زد و وارد جبهه شد بعد جبهه او را گرفت و نگه داشت و نگذشت برود و روز تاسوعا به شهادت رسید) من تعجب کردم که گفت من دوست سید ابراهیم هستم!✨ شهیدی که یکی از خصوصیاتش ترسیم راه است. یک تحرک عظیمی و یک معنویت جدیدی ویک دگرگونی جدیدی در جامعه‌ی ما درجوانان ما در سطوح گوناگون این فرهنگ مدافع حرم ایجاد کرد🖐🏻♥️ ⁩⁩⃟🇮🇷شهید مدافع حرم /
‹🖤🌻› بارها شده بود که با همان کوله وسایل از اهواز مستقیم به حسینیه حبیب بن مظاهر می آمد و مشغول کار می شد. دوستان حسین شاهد کار کردن مخلصانه حسین در هیات بودند.حسین اصلا اهل ریا نبود، تلاش او فقط برای انجام گرفتن کار ها بود و کاری به تمجید و تعریف دیگران نداشت. حسین که خود اهل هیات و جلسات قرآن بود و با سختی ها و مشکلات این کار ها آشنا بود، از جوانان و نوجوانی که در فضای مذهبی کار می کردند حمایت می کرد.اوج رهایی حسین از این دنیا زمان روضه‌ها بود. مخصوصا زمانی که روضه حضرت رقیه(سلام الله علیها) خوانده می‌شد. حسین عاشق روضه سه ساله امام حسین(علیه‌السلام) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه(سلام‌الله علیها) بخوانید. 🌱
mikham-emshab-narimani.mp3
23.47M
🖤🎧~• ●━━━━━━─────── ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ شهدا را یاد کنیم♡ تا پیش ارباب یادمون کنند... •||•
•❤️🕊• هرچه از اخلاقش بگويم كم است، بسيار مهربان بود. در مدت كوتاه زندگی با هم بحثی نداشتيم، هميشه مرا مهديه‌ خانم صدا می‌كرد، حنانه را خيلی دوست داشت وقتی قصد رفتن داشت صدای لالايی‌اش را ضبط كرد و گفت در نبودم صدايم را برای حنانه بگذار تا با صدای من بخوابد. در اجتماع هم بسيار فعال و شبيه‌خوان روز عاشورا بود، هميشه از شهدا حرف می‌زد و يادواره شهدا و بنر شهدا را خودش كار می‌كرد. 🌱
•|جلال در سایه پرچم امام زمان|• آیت الله بهاء‌الدینی وقتی وارد جلسه شدند فرمودند: در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما می‌رود. بعد‌ها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت آقا، آیت الله بهاء الدینی بی‌اختیار گریه کردند، طوریکه شبنم اشکهایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می‌افتاد‌ . بعد فرمودند: امام زمان(عج) از من یک سرباز می‌خواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ‌ایشان جلال ”‌ ذاکر قریب البکاء”‌ است.🌱 حجت الاسلام و المسلمین جلال افشار نام شهید بزرگ مقامیست که ذکرش همیشه این بود: دنیا ارزش ندارد به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم.آخرش همه ما را می‌گذارند در یک وجب جا، آنجاست که باید جواب یک ذره مال حرام را بدهیم. نزدیکان جلال افشار می‌گویند: دست و بالش تنگ بود،‌ دارائیش از مال دنیا فقط یک موتور بود که همیشه خدا هم دست‌هایش روغنی بود و تعمیرش می‌کرد، ‌سوار موتور می‌شد و می‌رفت قبض‌های حقوق یتیمان را توزیع می‌کرد.🥀 جلال افشار در گوشه‌ای از وصیت‌هایش برای ما می‌گوید: ای امت به پا خواسته قیام خود را حفظ کنید تا قائم این حق حجت الله الاعظم بیاید و پرچم توحید را بر فراز قله‌های جهان به اهتزاز در آورد. 🦋