eitaa logo
شهدای مدافع حرم
484 دنبال‌کننده
46.9هزار عکس
37.8هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「 ﷽ 」 با من چه میکنی ای جانان... زمانی که محو چهره ی آسمانیت میشوم، آرامش در عمق وجودم نفوذ میکند! ابراهیم جان؟ آرامش نگاهت بی انتهاست...♥️ 🌱
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[﷽] دست شـ‌هید پیش خدارد نمےشود باید دعاڪنیم ڪه مارا دعاڪنند امـروز، ابـراهیم،ڪاش از بهشت...🦋 لطفےکند، یڪ نظرے هم بماڪند /🌻
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•• ﷽ •• ای که نگاهت بهترین آغاز! من با تو باشم،🍃 دوباره طالب بندگی میشوم ... تو همان‌هادیِ پر از امید فردای‌ما‌هستی /🪶
29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「 ﷽ 」 با من چه میکنی ای جانان... زمانی که محو چهره ی آسمانیت میشوم، آرامش در عمق وجودم نفوذ میکند! ابراهیم جان؟ آرامش نگاهت بی انتهاست...♥️ 🌱 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤
12.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[﷽] 💌شهید ابراهیم هادی: مطمئن باش هیچ چیزی مثل برخورد خوب روی آدم تاثیر ندارد.🌿
آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم خودم را یافتم...🍃
🦋 🌿 باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌گیر. بچه‌ها می‌گفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره». کتاب سلام بر ابراهیم،ص 41-40📚 🕊
🦋 ☘ یک روز، ابراهیم کاری کرد که پدر از او خواست از خانه بیرون برود و تا شب بر نگردد! او هم رفت و تا شب نیامد.همه‌ي خانواده ناراحت بودند که ناهار را چه کرده و چه خورده؟ شب که برگشت و با ادب سلام کرد، بلافاصله سؤال کردیم: ناهار چي خوردی؟ ابراهیم گفت: توی کوچه راه می‌رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده و نمی‌دونه چه‌طور ببره خونه! منم رفتم کمکش کردم. کلی تشکر کرد و به اصرار یه پنج ریالی بهم داد. چون برای اون پول زحمت کشیده بودم، خیالم راحت بود که حلاله و باهاش نون خریدم و خوردم. کتاب سلام بر ابراهیم،ص17📚
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「﷽」 عشق چه آسان آموختی به دلم ابراهیم دل دل میکند دلم برای دیدنت ابراهیم تو را برادر خطاب کردن لیاقت می خواهد دل من دست به دامن توست ابراهیم💔 🌱
ابراهیم می‌گفت‌: اگہ جایی بمانے ڪه دست اَحَدی بهت نرسہ کسی تو رو نشناسہ خودت باشے و آقا هم بیاد سرتو رویِ دامن بگیره این خوشگلترین شهادتہ..! 🕊
ابراهیم می‌گفت‌: اگہ جایی بمانے ڪه دست اَحَدی بهت نرسہ کسی تو رو نشناسہ خودت باشے و آقا هم بیاد سرتو رویِ دامن بگیره این خوشگلترین شهادتہ..! 🕊