#مسمط
#امام_زمان_عج
وصل دلدار اگر آرزوی قلب کس است
راه دیدار بریدن ز هوی و هوس است
دل بی یار نه یک خانه که همچون قفس است
دل اگر اهل دلی بود که یک حرف بس است
غیر از این راه نباشد به حرم سودایی
شبی از جام لبت جرعه ی مِی نوشیدم
خُم صهبا شده شب تا به سحر جوشیدم
تا شوم وصل به دریای غمت کوشیدم
دیده بر روی تو بگشوده ز خود پوشیدم
اشک شوق آمد و گردید روان دریایی
ز ازل نام تو آمد به سرا پرده ی عشق
به کناری بزن ای صهبا پرده ی عشق
حیف باشد که بپوشیده تو را پرده ی عشق
تو خود از مهر و وفایت بگشا پرده ی عشق
تو فقط کنج سراپرده ی دل تنهایی
چشم بر هر دو جهان بستم و رویت دیدم
این چنین بود که من زائر تو گردیدم
تا که یک توشه ای از ماه جمالت چیدم
همچو مهتاب شدم بر همگان تابیدم
نور روی تو مرا داد ، چنین والایی
پر و بالن به هوای تو به پرواز آمد
هر کجا رفت دلم جانب تو باز آمد
مرغ جان بر سر بام تو به صد راز آمد
نام تو با قلم عشق در آغاز آمد
که تویی اول و پایان همه زیبایی
کیست با نام خوشت لعل لبش وا نشود
کامِ شیرین نشود شهدِ مصفا نشود
عاشقت نیست کسی که به تماشا نشود
عشق رویت بخدا ساکن هر جا نشود
مهر تو کرد نصیب دل من ، شیدایی
به خدا چهره ی زیبای تو دیدن دارد
حلقه ی بزم تماشای تو دیدن دارد
سَروگون قامت رعنای تو دیدن دارد
دادن جان به تو تولّای تو دیدن دارد
خوش بُوَد دادن هستی به سرِ شیدایی
هر که یک لحظه تو را دیده چه مدهوش شده
زائر روی تو از خویش فراموش شده
دیده رخسار تو را یک دم و از هوش شده
کِی دگر در دل او نور تو خاموش شده
همچو مجنون شود و در بر او ، لیلایی
نَبُوَد پرده دری تا بگشاید رویت
یا کند سجده به محراب خَم ابرویت
تو خودت دست بِبَر طُرّه گشا از مویت
وَر نه چون دام گرفتار کند گیسویت
سرّ سودای تو باشد که نهان از مایی
یارم از راه رسید و ز رخش پرده گشود
غمزه بنمود و به چشمان سیه دل بِربود
آن چه بی تاب نموده ست مرا حُسن تو بود
وای از آن شب که مرا نور رخت جلوه نمود
من چه سان شرح نمایم ز رخی رویایی
آن چه گفتم به خدا ذره ای از یار نبود
غمی از قطره ی دریای تو دلدار نبود
کاش دیدار و تماشای تو یک بار نبود
حاصل عمر به جز لحظه ی دیدار نبود
یوسف گم شده ی فاطمه کِی می آیی
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#چارپاره
#امام_زمان_عج
دلتنگ میشم برا همه
غیر تو یابن الفاطمه
نمی دونم چه دردمه
آقا خودت بگو چِمِه
دلم هواتو میکنه
گناه میاد و سد میشه
اما اینو خوب می دونی
دوسِت دارم من همیشه
میخام که یاد تو باشم
اما گناه نمی ذاره
میخام که ذکر تو بگم
قلب سیاه نمی ذاره
تو آسمون بی کسی
تویی فقط امید من
ابر گناه نمیذاره
ببینمت خورشید من
تو حاضری من غایبم
تو ناظری من غافلم
صاحب قلب من تویی
اما ببین قفلِ ه دلم
میشه منو نگاه کنی
از بَدیا جدا کنی
با یه نگاه ، یه گوشه چشم
قفل دلم رو وا کنی
بی تو دلم جهنمه
کنج سینَه م پر از غمه
اما می دونم با منی
وقتی چشام پر از غمه
از وقتی یادمه دلم
هوایی روی تو بود
برای هر زیارتی
اشکا میشه رمز ورود
من می دونم بَدم ولی
میخام آقا ببینمت
اذن دخول بِده و
یه بار بیا ببینمت
کنج دلم حرم دارم
با ذکر نامت آقا جون
بی تو یه دنیا غم دارم
خیلی میخامت آقا جون
خیمه نشین فاطمه
خیمه ی سینهَ م مال توست
مثل مادر تو کوچه ها
دلم همش دنبال توست
بی تو ، خودم رو کم دارم
تا تو بیایی تا تو بیایی
من یه مدینه غم دارم
تا تو بیایی تا تو بیایی
بی تو دلم یه کربلاست
غمت میون جون من
یوسف زهرا می دونی
عشق توئه تو خون من
هر کی تو رو دوسِت داره
بی تو ببین چه بی کسِ ه
ای گل نرگس به خدا
دیگه بیا دوری بسِ ه
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آرام جان
گوش فلک پرشد زبانگ ربنایت
کی از کنار کعبه می آید صدایت
درجای جای سینه ی تاریخ عالم
پیداست آثار ظهور روشنایت
لرزه بر ارکان ستم می افتد آن روز
از کعبه آید چون که آوای رهایت
آرام جان ما بیا آرام آرام
جان را صفا ده با شمیم جانفزایت
ای مستجاب الدعوه ما درغم اسیریم
ما را به یاد آور به هنگام دعایت
معذور دارم جای مرهم ، با گناهم
گرکه نمک پاشیده ام بر زخم هایت
جان ها فدای روضه ی شیب الخضیبت
خون کرده دل را روضه های کربلایت
ما راببر تا روضة الزهرا ، در آن جا
برما بگو از مادر غم مبتلایت
چون خاک افتاده به راه تو «وفایی»
گاهی نگاهی کن به خاک زیر پایت
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میلادی حضرت ولی عصر(عجج)
آفتاب حسن
آئینه طلعتی که فروغ سپیده است
با خود هزار جلوه ی نور آفریده است
با شوق دیدن رخ آن آفتاب حسن
خورشید سربرهنه زمشرق دویده است
با رویش وشکفتن آن گلبن امید
عطر خوش بهار به جان ها رسیده است
اکنون خبرکنید مریدان عشق را
کز گلشن مراد، نسیمی وزیده است
دیگرمخوان حدیث شب انتظار را
خورشید آسمان هدایت دمیده است
او شاهکار خلقت و نقش آفرین دهر
نقشی دگر زروی محمد کشیده است
با شوق سرنهادن برآستان او
تا سامرا کبوتر دل ها پریده است
آشفته گشته خواب خوش دشمنان از او
با آن که کودک است وبه مهد آرمیده است
خواندند وان یکادبرایش فرشتگان
طاووس جنت است که جبریل دیده است
صدتور نقره در ره او فرش کرده است
ماهی که وصف چهره ی او را شنیده است
ایام انتظار گل نرگس است وباز
دل ها به شوق وصل جمالش طپیده است
پرچم فراز عدل وامان است وکردگار
او را به پاس عدل وشرف برگزیده است
ای دل بخوان دعای فرج را،کزاین دعا
عطرظهورمهدی زهرا چکیده است
با او خرابه هاشود آباد درجهان
ایمان به این کلام «وفایی» عقیده است
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نور شادی
باز قدسی نفسان زمزمه پرداز شدند
به سوی سامره آماده پرواز شدند
چهره ها با گل لبخند همه باز شدند
بلبلان چمن حُسن درآواز شدند
نورشادی به زمین و به فلک موج زند
ازفلک تا به زمین فوج ملک موج زند
باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است
پیک شادی به سلام وبه درود آمده است
چه وجودی است که اکنون به وجود آمده است
این خبر چیست که حبریل فرود آمده است
محشری گشت بپا گر که قیامت کردند
همـه درهاله ای از نور اقـامت کردند
نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب
که ازاو گشته جهان غرق تجلا امشب
همه عالم شده چون وادی سینا امشب
مات ازاین نور بود دیده موسی امشب
عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است
همه گفتند که مهدی است هویدا شده است
برهمه خلق جهان خیرکثیر آمده است
سوره ی نور خداوند قدیر آمده است
به محمد به علی باز نظیر آمده است
هاشمیون همه را ماه منیر آمده است
او بود جنت ما، کعبه ی ما، مقصدما
خال رخساره ی او شد حجرالاسود ما
هستی ازیمن قدومش زغم آزاد بود
خرم از جلوه او گلشن ایجاد بود
این همان وعده موعود وخداداد بود
هرکه شدمنتظر مقدم او شاد بود
آری ای اهل ولا موسم دیدار شده
آیت نصــرمــن الله پــدیــدار شده
غرق آیات مبین است رخ رخشانش
شب نشینان سماوات همه حیرانش
عرشیان مات زقدر وشرف وایمانش
کرده درعرش خداوند سه شب مهمانش
درسماوات کنون فصل گل وهم عهدیست
میزبان خالق ومهمان عزیزش مهدیست
خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم
همچو گلها زنسیم سحری زنده شویم
پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم
نکند روز وصالش همه شرمنده شویم
دل او را همــه با پیــرویش گرم کنیم
همه درمحضر او اوئیم از او شرم کنیم
همه گویندوفایی گل توحید کجاست
آن دل انگیز ترین مایه امید کجاست
آفتاب دل زهرا گل خورشید کجاست
کاش مارا ز وفا ره به حضورش بدهند
عیدی ماهمه را حکم ظهورش بدهند
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سرود میلاد
ختم امامت
عالم شده گلستان، ازاین گل تبارک
با اشک شوق گوئید، برفاطمه مبارک
ازیمن مقدم او ،موسم مسعود آمد
کعبة مقصود آمدمهدی موعودآمد
مهـرو ولایت او،زینت بخشیده بـردل
غم رفته بیرون اما، شادی نشسته دردل
بردیدنش جبریل، خرسند وخشنود آمد
کعبة مقصود آمدمهدی موعودآمد
تاجلوه گر درامشب، رخسارماه اوشد
بال ملائک حق ،گلفرش راه اوشـد
آزآسمان بر زمین، نوری زمعبود آمد
کعبة مقصود آمدمهدی موعودآمد
دردست خود پرچم، نصرمن لله دارد
با خود برای اسلام،فتح وظفرمی آرد
نورظفر ازرویش، برعالم مشهودآمد
کعبة مقصود آمدمهدی موعودآمد
ای مسلمین عالم، ختم امامت است او
ای سائلان بیائید، ابر کرامت است او
مظهر عشق وامید، سرچشمة جودآمد
کعبة مقصود آمدمهدی موعودآمد
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
طاووس بهشتی
سامرا ازبس که زیبا شد شب میلاد تو
آسمان غرق تماشا شد شب میلاد تو
با طلوع نورت ای خورشیدایمان، شور عشق
در دل هر ذره پیدا شد شب میلاد تو
ای گل نرگس که از دامان نرگس آمدی
گلشن هستی مصفا شد شب میلاد تو
بعد دیدار جمال تو امام عسکری
گرم شکر حق تعالی شد شب میلاد تو
تا خبر آمد که طاووس بهشتی آمده است
آفرینش باز زیبا شد شد شب میلاد تو
تا که با یک گل بهار آمد، سروش غیب گفت
روز رستاخیز گل ها شد شب میلاد تو
چون تو را سوی خدا می برد جبریل امین
مرغ دل ها عرش پیما شد شب میلاد تو
حاکی ازآن بود دین با سعی تو احیا شود
عهد وپیمانی که امضا شد شب میلاد تو
عطر ایمان درفضا پیچید ازبشکفتنت
گلبن تقوا شکوفا شد شب میلاد تو
عطر بیداری زتو پاشید در آفاق دوست
چشم صبح آرزو وا شد شب میلاد تو
ازدل زمزم به جای آ ب می جوشید عشق
کعبه با مروه هم آوا شد شب میلاد تو
یابن طاها، یابن یاسین، نورآیات مبین
آیه های نور معنا شد شب میلاد تو
گه زمین از سجده ی نورانیت پرنور شد
گه فلک بهرت مصلا شد شب میلاد تو
تاکه روزی از نفس هایت مدد پیدا کند
شادمان قلب مسیحا شد شب میلاد تو
موسی ازطورش دگر حرفی نزدوقتی شنید
آسمان غرق تجلا شد شب میلاد تو
عدل وایمان وشرف درانتظار تو نشست
منتظر بر صبح فردا شد شب میلاد تو
برظهور تو دعا می کرد با سوز درون
هرکه درهرجا لبش وا شد شب میلاد تو
ساقی جام محبت ،تشنه ی مهر توام
صحبت ازجام تولا شد شب میلاد تو
روشنی بخشید برجان «وفایی» مهرتو
گرکه طبعش باز گویا شد شب میلاد تو
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شادی
ای دوست شکوفه ها همه می خندند
درشادی وشور و زمزمه می خندند
امشب که امام عسکری شاد بود
بنگر که علی و فاطمه می خندند
#_حاج_سید_هاشم_وفایی
@sheareaeini
بسمالله الرحمن الرحیم
#اللهمعجللولیکالفرج
#ولادت_حضرت_صاحبالزمان_عجلالله
منم اهلِ آبادیِ آبها
منم خانه بر دوشِ گردابها
به چشمم ببین خانهی خویش را
بنا کردهام رویِ سیلابها
من از اهِل دریایم و میشوم
بدونِ تو مانند مُردابها
خیالِ تماشای آبادیات
ربوده زِ چشمانِ من خوابها
نوای نِی اَم ، آتشینتر شدم
که میسوزم از آهِ بیتابها
بیا تا که از طرحِ اَبروی تو
بسازیم تا کعبه محرابها
- -
کجایی که جامِ محبت زدیم
همه رویِ دل طاقِ نصرت زدیم
قدم زن، دلم جمکرانی شده
قنوتِ زمین آسمانی شده
و در مسجد کوفهیِ قلبِ من
دوباره به پا ندبه خوانی شده
بدون تو در کوچههای بهشت
تمامیِ گُلها خزانی شده
نصیبِ دلی که به دنبالِ توست
فقط حسرتی جاودانی شده
نگاهت چرا در پسِ اَبرهاست
نشانت چرا بی نشانی شده
در این جامِ خالی شرابی بریز
که هنگامهی سر گِرانی شده
- -
به آئینه بندانِ چشمم بیا
قدم زن به دامانِ چشمم بیا
قسم بر نگاهت ، دلم دستِ توست
خداوندیِ این حرم دستِ توست
نوشتم رویِ كعبهی سینهام
اگر اذن باشد عَلَم دستِ توست
مرا مینویسی فدایت شوم
که از روزِ اول قلم دستِ توست
در این ازدحامِ گدا آمدیم
که آئینههایِ کَرَم دستِ توست
تبِ جزر و مدِّ زمین و زمان
تمنایِ هر زیر و بَم دستِ توست
طپشهای قلبِ خدا هم تویی
ظهور و وجود و عدم دستِ توست
- -
تو را خواندهام تا حسابم کنی
مبادا که روزی جوابم کنی
علی چهرهای بس که حیدر شدی
که آئینهدارِ پیمبر شدی
دو رکعت به پشتِ سَرَت خواندنی است
که با زلفِ خود سایه گستر شدی
حسینی و دل می بَری از همه
حسن هستی و مجتبیٰ تر شدی
تو زیباترین عشقِ پروردگار
تو گیراترین جامِ کوثر شدی
بده گیسوان را به دستانِ باد
که عالم ببیند چه محشر شدی
در این فصلِ پاییزیِ بی کسی
تو خورشیدِ گُلهای پَرپر شدی
شبِ ما زمستانی و سردِ سرد
بهشتم ! به گُلخانهات باز گرد
بزن آتشم شعلهات پا گرفت
که کارِ من و عشق بالا گرفت
بزن آتشم نازِ چشمت که چشم
به دنبالِ تو راهِ دریا گرفت
چه گُلهای یاسی که مجنون عشق
فقط محضِ لبخندِ لیلا گرفت
به نامت سلیمانِ دل سکه زد
شفا را زِ دستت مسیحا گرفت
برای تماشای اعجازِ تو
پرِ دامنت دستِ موسیٰ گرفت
نداریم ظرفیتت را که حق
تو را بینِ قاب معما گرفت
منم بغضِ سر در گُمیِ شما
مرا کُشتی از قبل ، کجایی بیا
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_صاحبالزمان_عجلالله
پریشان نوشتهای برای امام زمانعجل الله
ايليائيم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما
آسمانها هميشه گُم بودند
پایِ هر سبزهی حيات شما
روزگارم گذشته شُكرِ خدا
در جوار لبِ فرات شما
كوزهام را دوباره پُر كردم
از سرِ چشمهی نجات شما
زندگیِ مرا چه شيرين كرد
نفَس شاخهی نبات شما
سفرهام پَهن خانهام سرسبز
بركت دارد از زكات شما
آب و نانم رسيده از آن روز...
كه نشستم سرِ بساطِ شما
پنج نوبت به پشتتان هستیم
وقتِ حی علی الصلوة شما
باغ ما میوههای فطرت داد
محضِ رویِ توجّهات شما
الغرض داده است بر دستم
با دو دستش خدا براتِ شما
تا قيامت فرشته باران باد
سر هر ريشهی قمات شما
- -
شُکر از ايل كربلا هستيم
ما زمين خوردهی شما هستيم
به سمرقند یا بخارایی
یا به شنزارهای صحرایی
محملت بی غبار و راهت سبز
خوش نشین بر بُراقِ زیبایی
سرِ راهت قبیلهی مجنون
پشتِ سر چشمهای لیلایی
آی بالا بلندِ کشمیری
کِی به این آب و خاک میآیی
لهجهات هاشمی و زینب وار
مثل نهجالبلاغه شیوایی
تا بدین ناز میروی آقا
میبَری از خدا شکیبایی
صید کردی نگاه آهو را
یعنی آقا زِ نسلِ زهرایی
کاروان را شبی بیار این سو
تا که چشم مرا بیارایی
- -
به هوایت پریدنم عشقست
به رهت سر بُریدنم عشقست
نامتان رنگِ كيميا دارد
ريشه در باورِ خدا دارد
نامتان از كجا تَراوش كرد
كه چنين حسِ ربنا دارد
بر عقيقِ دلش نوشته خدا
چقدر نامتان صفا دارد
سرگذشت من و شما زيباست
چهارده قرن ماجرا دارد
چهارده قرن نه پيش از عشق
پيش از پيش ابتدا دارد
جبرئيل از شعاعِ تو دانست
كه خدا جلوه تا كجا دارد
چهارده تن ميان يك قاباند
كه در آن عكسی از شما دارد
- -
بِاَبی انتَ سيد و السادات
بر تو و خاندان تو صلوات
دور آخر به مِی كشان اُفتاد
ساقيا مطلعت مبارکباد
خوش بحال كسی كه بر چشمش
چشم تو فرصت تماشا داد
مژهها را بگو مرا گيرند
ناز دارد نگاه اين صياد
گرچه اينسان خرابمان كردی
نَفَست گرم و خانهات آباد
دل زِ شوقت به سينه میكوبد
مثلِ تيشه به بيستون فرهاد
لا به لبهای ماست الا انت
تب ديوانگيست بادا باد
ميدهد طعم شير مادرمان
نظرت ، با من است مادر زاد
ميزنم نعره هر طپش يا عشق
ميكشم سمتِ خيمهات فرياد
- -
گرهی بسته ی مرا واكن
روی قلبم دوباره امضا كن
خانه لبریز بوی اسفند است
غرق گلهای سرخ الوند است
پای دیوار بین شب بوها
لالهی دامن دماوند است
شب عید است حاجتش بدهید
پشت در یوسف آرزومند است
زود معراج میرود یعنی
نازِ این طفل با خداوند است
پدرت سیر میشود هرگز
لبِ تو کهکشانی از قند است
از نگاه علی و زهرا باز
سهمِ نرگس همیشه لبخند است
- -
دلِ ما بندِ توست با عباس
نقش سربند توست یا عباس
برف بودیم و آبمان کردی
بِینِ سرما مُذابمان کردی
ریختی بِینِ قالبِ عشقت
عاقبت مستجابمان کردی
گرچه در پشتِ ابرها بودی
چشمهی آفتابمان کردی
تا نویسیم سر گذشتت را
سینه سینه کتابمان کردی
تکه سنگی رها و گُم بودیم
خط کشیدی شهابمان کردی
با سرِ انگشت آسمانی خود
كوزههای شرابمان كردی
يك شقايق به جای دل دادی
مثل آئینه قابمان كردی
هرچه مردم جوابمان كردند
با نگاهت حسابمان كردی
- -
گوشه چشمی بلند مرتبهام
آشنایم گدای هر شبهام
عرش خود را در این سرا گُم کرد
کنج ایوان سامرا گُم کرد
بسکه چرخید در مدارِ شما
که زمین خطِ استوا گُم کرد
آسمان با درخششِ چشمت
ماه را با ستارهها گُم کرد
بُرد خورشید را زِ محضرتان
در نواحیِ ناکجا گُم کرد
بازهم در هجوم مشتاقان
نوح آمد ولی ردا گُم کرد
هفت پشتِ بهشت میلرزد
که تو را دید دست و پا گُم کرد
خوش به چشمی که با تماشایت
بِینِ محراب قبله را گُم کرد
- -
با غمت خاک سرشته بیا
روی پیشانیام نوشته بیا
آتش سینهی نِیستانی
که مناجاتِ ماه شعبانی
جمکرانِ دلم گرفته ببین
میروم بی تو رو به ویرانی
ما قنوتی تَرک تَرک خورده
تو زلالی شبیهِ بارانی
از شما...بر بهشت میارزد
کاسهی آبی و خُردهی نانی
باز باران گرفته تا دَمِ صبح
در قنوتت مگر چه میخوانی
جمعهای باز هم گذشت و نشد
که رهایم کنی زِ حیرانی
جمعههایی که دیر میآیند
جمعههایی عجیب طولانی
میکُند سردیِ جدایی تو
روزهایِ مرا زمستانی
راستی در کجایِ این خاکی
کربلا یا که در خراسانی
بادها میوزند و میگویند
شاید امشب بقیع میمانی
گاهی از بوی سیب میفهمم
علقمه رفتهای به مهمانی
شاید امشب مدینهای شاید
یا که شاید دمشق ، میدانی
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بحرطویل
#میلادامام_زمان روحی فداه
زمين مست ، زمان مست ، يقين مست ، گمان مست
جهان مست و زمان مست و زبان مست و بيان مست
همه كون ومكان مست
***
شب پانزدهم از مه شعبان
لبم گشته غزل خوان
غزل خوان رخ خسرو خوبان
هماني كه شده محو رخش يوسف كنعان
هماني كه بود روي مهش مظهر يزدان
دلش مصحف ايمان
صفا بخش بهاران
بود روي لبش آيه ي قرآن
كه باشد نوه ي گل پسر شاه خراسان
بر او باد درود همه عشاق فراوان
***
رسيد از طرف عرش صدايي ، نوايي
كه الا اي دل شيدا و خدايي
شده موسم پرواز و رهايي
اگر اهل ولايي
بشنو نغمه ي خوش لحن ندايي –
***
كه صدا مي زند اينگونه الا اي همه دنيا
همه عالم بالا
همه اهل زمانها
همه ارض وسما ، خلق خدا ، تا به ثريّا
بگوش اي همه دلها ، همه جانها
شده محشر شده غوغا
شده هستي همه زيبا
كه نرگس شده مادر وگرفته به روي دست كسي را
كه بود خلقاً و خُلقاً خود طاها ، خود حيدر ، خود زهرا
***
ببين ماه رسيده
ببين شاه رسيده
ببين يوسف بي چاه رسيده
ببين خاتمه بر هر غم جانكاه رسيده
قرار دل آگاه رسيده
ببين وارث تيغ علي و ناصر دين نبي و دلبر الله رسيده
اباصالح از راه رسيده
***
گل ياس رسيده
و الماس رسيده
خداوند جمال و شرف ناس رسيده
ببين مالك دلهاي جهان خالق احساس رسيده
پي خادمي اش حضرت الياس رسيده
رخش بسكه قشنگ است
ملائك همه گويند به حيرت
نكند بار دگر حضرت عباس رسيده
***
نظر كن به چنين گل
گل سوسن و سنبل
كه از شوق رخش مست و غزلخوان شده بلبل
زده رايحه اش طعنه به هر گل
و با آمدنش دين خدا گشته تكامل
و با بانگ انا المهدي او عالم در حال تحوّل
گرفته است مرا شور تغزّل
سوي سامره از قلب ملولم زده ام پل
به وجد آمدم از اين همه احساس تجمّل
كه زده فُلك و فَلَك ، مُلك و مَلَك
پيرو جوان ، خلق جهان بر گل گهوار ه ي او دست توسّل
***
جهان نوكر مهدي
دلم در بر مهدي
لبم تشنه لب كوثر مهدي
همه روزي عشاق به دست پدر و مادر مهدي
و سرچشمه ي پاكي جهان پيكر مهدي
ملائك همه حيران ، ودشمن همه نالان جهان چاك گريبان
به هنگام ظهور است ز يك نغمه ي يا حيدر مهدي
#مهدی_روحی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7