#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام
اینک این جا به مناجات و تمنای توام
در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم
به سکوت آمده ام طالب غوغای توام
روزگارم به مناجات و دعا طی شده است
حال افتاده ز پا بر سر سودای توام
آخرین ذکر دعای منِ تنها این است
جان بگیر از تن من ، عاشق و شیدای توام
شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال
تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال
یادگار حرم حضرت صادق هستم
جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم
یک تنه غربت و میراث علی را دارم
وارث خون دل یاس و شقایق هستم
ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت
به خداوند قسم مظهر خالق هستم
یوسف رفته به زندان و غریبم ، مادر
خود بیا که به تماشای تو لایق هستم
دیدن چهره ی یار است همه خواهش من
ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من
در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود
ذکر یا فاطمه ام نقش میان لب بود
هر چه از سیلی و از زخم زبان سهمم کرد
آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود
تازیانه که انیس بدنم می شد باز
آینه دار صبوری دلم زینب بود
دم به دم یاد از آن جدِّ غریبم کردم
او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود
واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا
داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا
سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا
از یهودی صفتی طعنه شنیدم به خدا
من که خود نور به خورشید و قمر می تابم
سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا
گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی
یاد زهراست همه نور امیدم به خدا
داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود
من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا
مادر از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم
من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#تقدیم_به_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
السلام ای باب حاجات السلام
آه اِی اوج مناجات السلام
با خدا داری ملاقات السلام
شد ز نورت عالمی مات السلام
السلام ای آسمان هفتمین
ای ولای تو همه معنای دین
گردد از نام دل آرایت فزون
دفتر السابقون السابقون
حک شده با خطی از عشق و جنون
روی هر دل که شود دریای خون
کار تو لحظه به لحظه صبر بود
دیده ات از شوق حق چون ابر بود
بر لبت ذکر خدا را خوانده ای
هر زمان خشمت فرو بنشانده ای
نور حق را بر جهان تابانده ای
اشک از چشمان خود افشانده ای
نیمه شب ها در مناجات و نماز
بوده ای با یار در راز و نیاز
گفته ای رمز نجات عشق را
داده ای آب حیات عشق را
کن نصیب ما برات عشق را
خوانده ای هر دم صلات عشق را
فرصتی بهر مناجات از خدا
خواستی با سوز دل ای دلربا
شد روا از جانب حق خواهشت
کنج زندان شد شب آرامشت
بر همه تابید نور تابشت
خصم درمانده ز هر فرمایشت
شد سیه چال از ستم جایگه ات
روشن از نور فروغ چون مه ات
تا فزون گردید زندان ماندنت
آه شد آوای قرآن خواندنت
رنگ آلاله تنِ چون گل شنت
شد غل و زنجیر تسبیح تنت
حلقه هایش گریه بر زخمت نمود
مرهمت زخم زبان خصم بود
تازیانه کمترین آزار بود
داغ قلبت غصه ی دلدار بود
او که ذکرش با در و دیوار بود
کنج زندان وعده گاه یار بود
آمد و همراه آن قامت کمان
پر کشیدی تا حریم آسمان
پیکرت بر پاره ای تخته ز در
روز تشییع تو دنیا خونجگر
از کفن شد هفت ، روزی ات دگر
کربلا جز بوریا بوده مگر
روز اندوه تو شد در عالمین
تازه داغ جد مظومت حسین
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
ای بر همگان باب نجات ادرکنی
از تو بود امید حیات ادرکنی
دستم به سوی توست امام هفتم
حلال جمیع مشکلات ادرکنی
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
وای آقا چه قَدَر محبس و زندان دیدی؟
بی حیایی ز عدویت چه فراوان دیدی
کس ندیده است غمی راکه تو آن سان دیدی
دوری از خانه و کاشانه و یاران دیدی
وقتی از هجر غمت جان رضایت می سوخت
جگر حضرت معصومه برایت می سوخت
وای ، از حال تو و خنده ی سِندی ، آقا
دل پر درد تو و طعنه ی سِندی ، آقا
وای از جسم تو و کینه ی سندی ، آقا
وَ چه تلخ است تَهِ قصه ی سندی ، آقا
وای بر من چه قَدَر قلب شما را آزُرد
نام بانوی حیا را چه قَدَر بد می بُرد
شیعیان را که زِ داغ تو خبر آوردند
پیکرت را به روی لِنگه ی در آوردند
پیکرت را نه ، که از آن جسم اثر آوردند
صحنه ای بود که اشک همه در آوردند
روضه ای سخت میان دل شیدا مانده
غل و زنجیر به اعضای شما جا مانده
عرشیان شکوه به انسیه ی حورا بردند
شیعیان نوحه کنان نام تو آقا بردند
بدنت را به روی دست چه زیبا بردند
گریه کردند و گل باغ خدا را بردند
گریه ی دخترتان شعله به دل ها می زد
ناله از داغ شما حضرت زهرا می زد
خوب شد دختر تو بعد تو تحقیر ندید
خوب شد دخترکت کنده و زنجیر ندید
هیچ کس بر تن تو لطمه ی شمشیر ندید
اثر از نیزه و سنگ و اثر تیر ندید
خوب شد بر تن پاکت کفنی آوردند
نوحه خواندند و ادب کرده و خاکت کردند
وای ! اما بدنی بود که عریان شده بود
یوسفی بود گرفتار بیابان شده بود
صید بی رحمی آن گله ی گرگان شده بود
پیکرش منزل صد زخم فراوان شده بود
ناگهان دید یکی چکمه به پا می آید
خنجری دارد و با قصد قفا می آید
#محمد_مبشری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
صد بار بزن ز کینه بر پیکر من
خون کن ز جفا جسم چو نیلوفر من
گر چه همه دم حرمت من بشکستی
دشنام مده ولی تو بر مادر من
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مبعث_پیامبر_اکرم
#ترکیب_بند
در حلقه ی لاهوتیان شور و نوا بود
هر جا سخن از وصف یاری دلربا بود
در رفت و آمد بود فوجی از ملائک
از عرش آوایی به جمع ماسوا بود
عشاق با حق وعده ی دیدار دارند
وعده گه زیبای حق با مصطفی بود
میعاد عشاق از ازل تعیین نمودند
این بار وعده گاهشان غار حرا بود
آن چه در این دیدار بر هستی عیان شد
یک هدیه ی والا ز درگاه خدا بود
یعنی خدا یک لطف بی همتا نموده
یک رحمة لِلعالمین اعطا نموده
او که خدا بر ذات نامش خورده سوگند
جبریل بر وحی کلامش خورده سوگند
آن کس که قبل از خلقت عالم خداوند
در نور خود بر احترامش خورده سوگند
تنها نه بر نامش خدای او قسم خورد
بر خاک مانده زیر گامش خورده سوگند
هر سنگ زیر پای او در روز بعثت
بر صدق و گفتار و پیامش خورده سوگند
در سوره ی رعد او علی را شاهدش ،خواند
یعنی که بر او و امامش خورده سوگند
آن کس که پیغمبر به کل انبیا بود
مولا ابالقاسم محمد مصطفی بود
هر کس که مستی می کند ساغر گرفته
ساغر ز دست شاهد و دلبر گرفته
گفتا که اِی مُزَّمَّل اِی مُدَّثِّر ای یار
برخیز که پیغمبری ات سر گرفته
وقتی که می لرزید در زیر عبایی
روی لبانش ذکر یا حیدر گرفته
باشد تراوش های لعلش در ولادت
وحیِ الهی را که پیغمبر گرفته
زمزمه ی نام علی را هر که بشنید
این ذکر را تا لحظه ی آخر گرفته
استاد جبریل امین تنها علی بود
در قبر می گویم فقط مولا علی بود
دین نبی ، حُبّ و تولای علی بود
مهر جمال و روی والای علی بود
گویا نظر بر وجه حق می کرد طاها
وقتی که مشغول تماشای علی بود
گر کاروان ها حُسن یوسف را شنیدند
یوسف خودش سرمست سودای علی بود
آن چه که جبریل از طریق وحی آورد
وقت ولادت روی لب های علی بود
وصفی که قرآن هم ز وَجه الله می کرد
وجهِ الهی روی زیبای علی بود
گفتا پیمبر معنی ایمان چنین است
ایمان همان حب امیر المومنین است
#محمد_مبشری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#عید_مبعث
#السلام_علیک_یا_رسول_الله
#ترکیب_بند
من آمدم که نشینم کنار خانه ی تان
من آمدم که گذارم سری به شانه ی تان
من آمدم که ببُرّم ز هر چه غیر شماست
من آمدم که شوم معتکف به خانه ی تان
من آمدم به گدایی به سمت چشمه ی جود
برای آن که نشینم کنار لانه ی تان
من آمدم ، و لبم از غزل لبالب شد
کمی مدیحه بخوانم ز یک نشانه ی تان
صدای عشق شما عاشقم نموده که من
گشوده ام پر و آیم به آشیانه ی تان
ستاره ها همه امشب به وجد آمده اند
و نام پاک محّمد ( ص ) به سینه ها زده اند
تمام اهل سما در سماع و وجد و سرور
تمام عرش چراغانی است و چشمه ی نور
نگاه کن بنِگر خیل آسمانی ها
در آمد و شد و سرگرم عیش و سرور
نگاه کن بنِگر جبرئیل هم از شوق
میان عرش و زمین دائما به حال عبور
به فیض نام محمد ( ص ) گناه می بخشند
غفورتر ز همیشه شده خدای غفور
تبسمی روی لب های عرشیان نقش است
بدستشان همه جام شراب ناب طهور
شبیه بارش باران ببین نزول برکات
به احترام محمد ( ص ) هزار و یک صلوات
رسول مهر و محبت حقیقت ایمان
وجود تو برکت مثل بارش باران
ببار بر دل ما چون کویر افتادیم
ببار بر دل ما تشنه ایم آقا جان
کویر سینه ی ما را بیا و دریا کن
اشاره ای بنما تا شوم پر از عرفان
دل از غم تو بریدن نمی توانم من
اسیر عشق تو هستم به عزت قرآن
به احترام تو تا عمر دارم و هستم
به جز شما ندهم دست بیعت و پیمان
مرا که بنده ی عشقم اسیر خالت کن
بخر به رسم غلامی غلام ( آلَ ) ت کن
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#درد_دل_با_امام_زمان_عج
#اعیاد_شعبانیه
#مثنوی
کیسـتم من ای که در هـر روز و شب؟
مـی کـنی از حـق ظـهـورم را طـلـب
کیستم من دیدی آیا روی من
یامشـامـت حـس نمودی بـوی مـن؟
کیســتم مـن غرق احسان منی
میــهمــان ســفـره و خــوان مـنی
کیسـتم من؟ لاف عشـقم می زنـی
نام مـن بر لـوح قلـبـت می کَنـی
کیسـتم من، می کُنـی گه یـاد من
گه بسـوزانی دل ناشاد مـن
کیسـتم من، ساعـتی با من خـوشی
سـاعتی با نفـس و اهـریمن خوشی
کیسـتم مـن که تـوئی در کـوی مـن
گاه خنـجر می کشـی بر روی مـن
کیسـتم مـن؟ قـدر مـن نشـنـاخـتـی
آمـــدی تو در حــریــمـم تـاخــتـی
کیسـتم مـن، ای به حقـم ناسـپـاس
با تـوام مـن ای همـیشه ناشـنـاس
بــارهـا در غـصـه ام انـداخـــتـی
بــارهـا دیـدی مــرا، نـشـناخـتـی
بـــارها دیــدم تو را کـردم سـلام
تـو جـواب مـن نـدادی یک کـلام
بـــارها دیـدم که در هـر انــجـمن
مسـت اغـیار مـنی، غــافل ز من
بــــارهـا دیـدم گــــنه کـاری تـو
گـــــریه کردم بر تــــبه کاری تـو
بـــــارها شـد بر تو کـردم التـماس
با عــــدوی من چـرا داری تمـاس؟
بـــارها جـــایت خجـــل گـردیده ام
شـرمـــــسار و منــــفعل گــردیده ام
بـــارها با هـر گــناه و هـــر بـــدی
آمـدی بر روی مـــــن ســــیلی زدی
بـس کنم من دیگر این گفت و شـنود
عقـــــده بود و در گلــویم مـــانده بود
هرچـــــه از ایام و آن دوران گذشـت
هـرچه بودی هرچه کردی آن گذشـت
حالیــــــا از نـو عــــــــمل آغـــاز کن
باب عشـــــق دیــــــگری را بــاز کن
نیستی تنها تو در فکر فرج
روز و شب ما را بود ذکر فرج
عشق یکسویه یقین باطل بود
این دل ما هم به تو مایل بود
دوستی باشد اگر از میل ماست
مهرورزی از سوی ما ابتداست
ما به تو عشق و محبت داده ایم
ما به تو شوق شهادت داده ایم
ما به تو هجران و وصل آموختیم
ما قبای عشق بهتر دوختیم
ما به قلبت مهر را انداختیم
در دلت شور و صفا انداختیم
ما تو را اول صدایت کرده ایم
ما برای خود جدایت کرده ایم
ما به نام خویش در بستت زدیم
داغ عشق خویش بر دستت زدیم
ما تو را خندان و گریان می کنیم
ما تو را مشمول احسان می کنیم
ما تو را اینسو و آنسو می بریم
ما تو را با هر بدی هم می خریم
ما به تو آخر سعادت می دهیم
بر تو از جام شهادت می دهیم
ما که هر کاری برایت می کنیم
در قیامت کی رهایت می کنیم
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
🔹 #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
ای غنچه ی رعنا و دل آرای دل ما
ای یاد تو هر لحظه مسیحای دل ما
ای اوج طلب موج تمنای دل ما
ای فاطمه ی دوم و زهرای دل ما
سرمست شد از زمزمه ی نام تو دل ها
زنده کنی از هر نفست دلْ چو مسیحا
افتاده به دامیم و به جز جام نگیریم
هستیم و دل خویش از این دام نگیریم
بی ذکر تو یک لحظه که آرام نگیریم
بر حاجت خود غیر همین نام نگیریم
مرغ دل ما خیمه زده بر سر کویت
تو باب همه حاجت مایی چو عمویت
ای ماهِ شب حضرت خورشید رقیه
از ذکر تو آیینه ی امید رقیه
زینب ز تماشای تو خندید رقیه
جان داد اباالفضل تو را دید رقیه
لبخند تو چون موج سرور است به جنت
از یُمن تو حق بر همگان کرده محبت
با بردن نام تو شکوفا شده غنچه
لبخند زدی ، در بر تو وا شده غنچه
بر دامن گل بعد تو پیدا شده غنچه
با شبنم خود جام طهورا شده غنچه
هر قطره ی شبنم شده صهبای وصالت
غلتیده و افتاده به رخسار خیالت
با یاسِ بهاریِ علی ، مو نَزَنی تو
آیینه ای از حُسن عمویت حسنی تو
بر جان اباالفضل چنان روح تنی تو
دردانه ی زهرایی و شیرین سخنی تو
بر قلب من خار شده گام گذاری
تا گل شود از یاد تو ای یاسِ بهاری
آرام دلِ عاشق و مدهوش اباالفضل
کِی یاد تو گردید فراموش اباالفضل
می بُرد تماشای رخت هوش اباالفضل
تا عرش سفر می کنی از دوش اباالفضل
ای جایگه ات غبطه ی صد فوج فرشته
نام تو خدا بر دل عشاق نوشته
سرمستی جام تو سبویی است ز کوثر
از دیده چو اشک آمده جویی است ز کوثر
نام تو به لب همچو وضویی است ز کوثر
حالات رخت بغض گلویی است ز کوثر
در محفل میلاد ببین روضه نخوانیم
اما ز غم روی تو در آه و فغانیم
ای کاش رُخَت جلوه گرِ شام نمی شد
همواره نوازش زِ سر بام نمی شد
با رأس پدر همره و همگام نمی شد
گر اسم تو با فاطمه هم نام نمی شد
شاید که رخت سیلی بسیار نمی خورد
این گونه تو را خصم به بازار نمی بُرد
✍#محمد_مبشری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
گزارش #حضرت_زینب و یادآوری وقایع
#اربعین
روزی که اومدیم این جا یادته ؟
توی این غربت صحرا یادته؟
گفتی و تموم اهل قافله
خیمه هاشون شد همین جا یادته؟
دل من شور می زد و گفتی به من
خواهرم صبر داشته باشو یادته ؟
دیدی که به پیش پای محملم
عباست گذاشته پاشو یادته؟
لحظه های این بیابون یادمه
خیمه های این بیابون یادمه
اون طرف شریعه بود و این طرف
تشنه های این بیابون یادمه
لشگر و نیزه و شمشیر یادمه
بعد تو خنده و تحقیر یادمه
باز شد آب و بعدِتو دستای من
بسته شد تُ غل و زنجیر یادمه
وقتی که زمین می لرزید یادمه
دشمنت به ما می خندید یادمه
وقتی که نشسته بود رو سینتو
رأس پاکت و می برّید یادمه
وقتی که خیمه ها می سوخت یادمه
دامن بچه ها می سوخت یادمه
تُ هجوم پنجه ها به باغ تو
برگای لاله ها می سوخت یادمه
یادمه روی زمین افتادنت
زیر تیغ بی جیا جون دادنت
یادمه انگشت و انگشتر تو
حتی غارت شدن پیراهنت
لحظه های بی قراری یادمه
تو و اون زخمای کاری یادمه
جلوی چشمای من با نعل نو
رو تنت مرکب سواری یادمه
هر نفس دردای تازه یا مه
سر تو به روی نیزه یادمه
حمله سمت خیمه ی بی سایبون
جای تشییع جنازه یادمه
بعد تو وادی به وادی یادمه
بعد تو صحرا نوردی یادمه
تُ هجوم چشم هیز کوفیا
به خدا کوچه گردی یادمه
نِمیره از نظر من بخدا
خاطرات سفر کرببلا
رأس خونین تو بین تشت زر
خیزرون می خورد به روی دندونا
لحظه های تلخ هجرون یادمه
بی تو ، تُ دشت و بیابون یادمه
نیمه شب مرگ گل سه سالَتو
توی تاریکی ویرون یادمه
#محمد_مبشری
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
گزارش #حضرت_زینب و یادآوری وقایع
#اربعین
روزی که اومدیم این جا یادته ؟
توی این غربت صحرا یادته؟
گفتی و تموم اهل قافله
خیمه هاشون شد همین جا یادته؟
دل من شور می زد و گفتی به من
خواهرم صبر داشته باشو یادته ؟
دیدی که به پیش پای محملم
عباست گذاشته پاشو یادته؟
لحظه های این بیابون یادمه
خیمه های این بیابون یادمه
اون طرف شریعه بود و این طرف
تشنه های این بیابون یادمه
لشگر و نیزه و شمشیر یادمه
بعد تو خنده و تحقیر یادمه
باز شد آب و بعدِتو دستای من
بسته شد تُ غل و زنجیر یادمه
وقتی که زمین می لرزید یادمه
دشمنت به ما می خندید یادمه
وقتی که نشسته بود رو سینتو
رأس پاکت و می برّید یادمه
وقتی که خیمه ها می سوخت یادمه
دامن بچه ها می سوخت یادمه
تُ هجوم پنجه ها به باغ تو
برگای لاله ها می سوخت یادمه
یادمه روی زمین افتادنت
زیر تیغ بی جیا جون دادنت
یادمه انگشت و انگشتر تو
حتی غارت شدن پیراهنت
لحظه های بی قراری یادمه
تو و اون زخمای کاری یادمه
جلوی چشمای من با نعل نو
رو تنت مرکب سواری یادمه
هر نفس دردای تازه یا مه
سر تو به روی نیزه یادمه
حمله سمت خیمه ی بی سایبون
جای تشییع جنازه یادمه
بعد تو وادی به وادی یادمه
بعد تو صحرا نوردی یادمه
تُ هجوم چشم هیز کوفیا
به خدا کوچه گردی یادمه
نِمیره از نظر من بخدا
خاطرات سفر کرببلا
رأس خونین تو بین تشت زر
خیزرون می خورد به روی دندونا
لحظه های تلخ هجرون یادمه
بی تو ، تُ دشت و بیابون یادمه
نیمه شب مرگ گل سه سالَتو
توی تاریکی ویرون یادمه
#محمد_مبشری
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
گزارش #حضرت_زینب و یادآوری وقایع
#اربعین
روزی که اومدیم این جا یادته ؟
توی این غربت صحرا یادته؟
گفتی و تموم اهل قافله
خیمه هاشون شد همین جا یادته؟
دل من شور می زد و گفتی به من
خواهرم صبر داشته باشو یادته ؟
دیدی که به پیش پای محملم
عباست گذاشته پاشو یادته؟
لحظه های این بیابون یادمه
خیمه های این بیابون یادمه
اون طرف شریعه بود و این طرف
تشنه های این بیابون یادمه
لشگر و نیزه و شمشیر یادمه
بعد تو خنده و تحقیر یادمه
باز شد آب و بعدِتو دستای من
بسته شد تُ غل و زنجیر یادمه
وقتی که زمین می لرزید یادمه
دشمنت به ما می خندید یادمه
وقتی که نشسته بود رو سینتو
رأس پاکت و می برّید یادمه
وقتی که خیمه ها می سوخت یادمه
دامن بچه ها می سوخت یادمه
تُ هجوم پنجه ها به باغ تو
برگای لاله ها می سوخت یادمه
یادمه روی زمین افتادنت
زیر تیغ بی جیا جون دادنت
یادمه انگشت و انگشتر تو
حتی غارت شدن پیراهنت
لحظه های بی قراری یادمه
تو و اون زخمای کاری یادمه
جلوی چشمای من با نعل نو
رو تنت مرکب سواری یادمه
هر نفس دردای تازه یا مه
سر تو به روی نیزه یادمه
حمله سمت خیمه ی بی سایبون
جای تشییع جنازه یادمه
بعد تو وادی به وادی یادمه
بعد تو صحرا نوردی یادمه
تُ هجوم چشم هیز کوفیا
به خدا کوچه گردی یادمه
نِمیره از نظر من بخدا
خاطرات سفر کرببلا
رأس خونین تو بین تشت زر
خیزرون می خورد به روی دندونا
لحظه های تلخ هجرون یادمه
بی تو ، تُ دشت و بیابون یادمه
نیمه شب مرگ گل سه سالَتو
توی تاریکی ویرون یادمه
#محمد_مبشری
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#اشعار
#مقتل
جایی خونده بشه که حقش ادا بشه
تا سواران روی جسمت تاختند
نعل تازه بر ستور انداختند
تا که دست از قتل تو پرداختند
در برت بزم شرابی ساختند
این چنین ای زاده ی زهرا چرا ؟
شد روا با عترت طاها چرا ؟
نعل ها بر روی سینه آمدند
بهر غارت قوم کینه آمدند
وارثانی از مدینه آمدند
وای من سوی سکینه آمدند
آن که با گل دشمنی دیرینه بود
مِعجر از یاسی شکسته می ربود
کار عشق آخر به جدایی کشید
قلب مجنون نقش لیلایی کشید
در جنون آهی ز تنهایی کشید
صحنه ای را بس تماشایی کشید
دست نقاش ازل محشر نمود
تا که نقش یک تن بی سر نمود
کار عشق و عاشقی سر شد به خون
زینبِ پرده نشین آمد برون
از ستاره زخم هایی شد فزون
مرکبی آمد به زینی واژگون
آن که جان را کرده بر لب پس کجاست؟
مرکبا! سالار زینب پس کجاست؟
مقتل از خون خدا محراب شد
عشق از سرخی خون خوناب شد
مادری در قتلگه بی تاب شد
خواهری قدَّش خمید و آب شد
ای غریب مادر آهنگ که بود ؟
آن چه خورده بر جبین سنگِ که بود ؟
این که باشد که سرش گشته جدا
که خدا خود شد برایش خون بها
خون بهای عشق می باشد خدا
این بُوَد عهد الستی ولا
هر که را حق عاشقش شد می کُشد
هر کسی را لایقش شد می کُشد
خیمه ها می سوزد و شعله ور است
یک تن تبدار بین بستر است
جانفدایش عمه اش غم پرور است
گوشه ای دیگر صدای مادر است
شیر خواره نیست لالایی چرا
کو شکسته گاهواره ، ای خدا
می زند بانگ عزا را جبرئیل
آمده پیغمبر و نوح و خلیل
گفته زینب در برِ رب جلیل
کن قبول از ما ، خدا ، هذا القلیل
روی دست زینب است نعش حسین
همرهش گرید تمام عالمین
#محمد_مبشری ✍
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#کربلا
بی تو بهانه ای نبود ، برای زنده موندنم
شعر و زمینه ای نبود برای نوحه خوندنم
با تو نوای لب من ، بوی جنون گرفته باز
می پرسی از حال دلم ، که رنگ خون گرفته باز
عالمو مجنون می کنه ، یه جرعه از سبوی تو
قلبمو پر خون می کنه ، حدیث آرزوی تو
لیلی و مجنون به کنار ، عشق تو محشره حسین
عشق تو ناگفتنیِ ه ، یه چیز دیگره حسین
هر روز می خواستم که بیام ، تُو حرمت پر بگیرم
وقتی رسیدم به حرم ، آرزو کردم بمیرم
می میرم از غربت تو ، به آه هل من ناصرت
خودت که جای خود داری ، جونم فدای زائرات
بعضی میگن کرببلات ، بهشته اما بخدا
برا زیارت می دونم ، بهشت میاد کرببلا
بهشت آسمون کیه ؟ حوریِ مهربون کیه؟
شبای جمعه قتلگاه، این ماه قد کمون کیه؟
فاطمه نوحه می خونه ، برای تو روضِه خونِ ه
وقتی میاد تو حرمت ، دل تو دلش نمی مونه
میگه غریب مادری ، چرا بریده حنجری
تویی غریب الغربا ، که از همه غریب تری
غَسیل بِالدما حسین ، قتیل بِالعرا حسین
یا یوسفاً بِلا کفن ، فِی الرَّملِ و الدِّما حسین
غسل تو شد خون تنت ، میون صحرا بدنت
یوسف من تو خاک و خون ، پس چه شده پیرهنت
#محمد_مبشری
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#زمزمه
#مناجات_با #امام_زمان
سروده شده در مسجد مقدس جمکران
محمد مبشری
✅ بند ۱
آقا ...
مولای این زمانه ای تو
تنهایی و یگانه ای تو
در آسمان انتظارت
خورشید جاودانه ای تو ۲
یابن الحسن آقا کجایی
کی می شود مولا بیایی
مُردم آقا از این جدایی۲
✅ بند ۲
آقا ...
ما عاشقانت از الستیم
ما بال و پر شکسته هستیم
ای منجی موعود عالم
چَشم امید بر تو بستیم ۲
یابن الحسن آقا کجایی
کی می شود مولا بیایی
مُردم آقا از این جدایی۲
✅ بند۳
آقا ...
عمریه درغیبتت اسیریم
شال هاست در پِیِ امیریم
دیگر نیایی ای آقا جان
از هجر و دوریت بمیریم ۲
یابن الحسن آقا کجایی
کی می شود مولا بیایی
مُردم آقا از این جدایی۲
✅ بند ۴
آقا ...
کی می شود وقت سُرورت
کی می رسد جشن ظهورت
آیا شود تا که ببینم
من دولت عدل حضورت ۲
یابن الحسن آقا کجایی
کی می شود مولا بیایی
مُردم آقا از این جدایی ۲
#محمد_مبشری ✍
#جمعه های انتظار
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات
شاعر: #محمد_مبشری
▶️
روی تو را دوباره ندیدم ، غروب شد
بغضم گرفت ، تا که شنیدم ، غروب شد
تا یادم آمد این همه سال است رفته ای
آهی ز عمق سینه کشیدم ، غروب شد
باران نداشت شهر ، که او شرم هم نداشت
یک قطره اشک هم نچکیدم ، غروب شد
آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش
شرمنده تا ز خواب پریدم ، غروب شد
آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم
جمعه به پای نفس پلیدم ، غروب شد
خورشید سرخ شد ، به گمانم که گریه کرد
بیچاره گفت تا که خمیدم ، غروب شد
از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو
این بار هم تو را ندیدم ، غروب شد
روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت
مثل همیشه تا که رسیدم ، غروب شد
⏹
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#سرود
#زمزمه
#عید_قربان
به سبک
ای صفای قلب زارم ....
بند ۱
عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد
ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد
فدای او منم / گدای او منم
غلام و نوکر / سرای او منم
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۲
عیدتان بادا مبارک عید رحمت عید نور است
روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است
دلم را ده جلا / به من هم کن عطا
بده عیدی به ما / برات کربلا
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۳
تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی
کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی
دلم شد منجلی / به این ذکر جلی
امیر ما بود / فقط مولا علی
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۴
عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم
نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم
منم خاک درت / غلام و نوکرت
به قربان تو و / نبی و همسرت
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۵
در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم
هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم
کجایی ماه من / قدم بر دیده زن
به جان مادرت / بیا یابن الحسن
( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲
#محمد_مبشری
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمؤمنین
#دوبیتی
دل را به فروغ ازلی بشناسند
حق را به اطاعت ولی بشناسند
در روز جزا که ناشناسند همه
ما را به ولایت علی بشناسند
#محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#محمد_مبشری
تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی
رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی
روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی
به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی
دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی
به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی
نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی
بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی
به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی
شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی
آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی
سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی
تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی
بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی
چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی
چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی
تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید
از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید
فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید
دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید
تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید
بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید
به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید
طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید
ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید
به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید
دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید
برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید
به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید
جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید
قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی
واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی
مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای
کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای
به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای
تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای
کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای
شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای
به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای
شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای
ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟
شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟
شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟
شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟
کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟
گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟
اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی
مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#محمد_مبشری
تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی
رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی
روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی
به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی
دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی
به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی
نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی
بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی
به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی
شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی
آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی
سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی
تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی
بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی
چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی
چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی
تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید
از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید
فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید
دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید
تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید
بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید
به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید
طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید
ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید
به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید
دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید
برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید
به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید
جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید
قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی
واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی
مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای
کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای
به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای
تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای
کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای
شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای
به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای
شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای
ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟
شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟
شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟
شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟
کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟
گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟
اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی
مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
ای که چون آمدی آماده ی پرواز شدی
غنچه ای بودی و چون شاخه ی گل باز شدی
در گلستان و سراپرده ی زیبایی ها
زینت و زیور باغی ز گل ناز شدی
قاصدک بودی و اما به مسیر معشوق
توسن عشق شدی رفتی و تکتاز شدی
کودکی بودی و بر جمله ی پیران طریق
رهنمای حرم و جلوه ی ایجاز شدی
در کرمخانه ی انبوه کریمان جهان
باب حاجات دو صد حاتم و ایّاز شدی
ظاهراً کوچکی اما به زمان پرواز
نه کبوتر که عقابی ، ز پی باز شدی
چون ستاره برِ خورشید تجلّی کردی
بر سر دست پدر مایه ی اعجاز شدی
گوشه چشمی به تو شد از رخ زیبای حسین
محرم راز شدی دلبر طنّاز شدی
در دل خیمه نماندی که پدر تنها بود
تا که سرباز شدی کودک جانباز شدی
رفته ای قافله ی دل ببری همراهت
یا که با محسن شش ماهه تو همراز شدی
این که جان از بدن کوچک تو بیرون رفت
نیست پایان ، به خداوند تو آغاز شدی
خون تو هدیه شد از دست حسین تا به خدا
روی دست پدر آماده ی پرواز شدی
#محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ع_مناجات
#زیارت_مخصوصه
ز عشقت طالب امداد هستم
گدای صحن گوهرشاد هستم
به شوق یک نگاهت یا رضا جان
دخیل پنجره فولاد هستم
✍ #محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات با #امام_حسین علیه السلام
رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
ای یار مهربان به کجا میکشانی ام ؟
حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیم
خواب و خوراک زندگیم را گرفته است
حتّی خیال اینکه بخواهی برانی ام
زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگر هیئت بدانی ام
از برکت زیارت تو باخدا شدم
من در زمین کرببلا آسمانیم
شرمنده ام گناه مرا از تو دور کرد
شرمنده ام حسین که من از شما نی ام
برسینه میزنم که مطهر کنی مرا
مشغول گرد گیری و خانه تکانیم
مارا نمیخرید کسی جزتو یاحسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانیم
هیئت کلاس درس ولایت شناسی است
با گریه بر حسین امام زمانیم
چیزی نمانده است دگرتا به اربعین
یعنی مرا پیاده حرم میرسانیم ؟
مثل امام عصر عزادار روضه ی
غم های قلب زینب قامت کمانی ام
یاد دمی که روی تل آمد نگاه کرد
پای برهنه رو بسوی قتلگاه کرد
#محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_حضرت_معصومه_ص
#مدح
#ترکیب_بند
اخت الرضا حبیبه موسی ابن جعفری
ای بانویی که ثانی زهرای اطهری
دُرّ گرانبهای ولایت به شهر قم
از جمله ی خلایق عالم تو برتری
پوشیده نیست جود تو از بس کریمه ای
هر کس رسید بر حرمت خوب میخری
بانوی آسمانی خاکی نشین من
با لطف خود همیشه کنی ذره پروری
دنیا چقدر پست و حقیر است پیشتان
وقتی به سجده ذاکر اذکار داوری
بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن
کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن
جانم فدای آن همه دل بیقراریت
در هجر یار آن همه لحظه شماریت
جانم فدای درد فراقی که دیده ای
دنبال یار آن همه ناقه سواریت
جانم فدای سینه پر التهاب تو
جانم فدای آن همه اندوه و زاریت
هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟
داغ فراق بود که شد زخم کاریت
گفتم فراق روضه ای آمد به یاد من
آن روضه ای که هست به چشم بهاریت
رخصت دهید روضه بخوانم برایتان
روضه بخوانم از سفر عمه جانتان
بانو اگر چه رنج سفر را کشیده ای
اما سربریده به نیزه ندیده ای
گرد و غبار راه به رویت نشسته است
اما کجا «اُخیَّ الیَّ» شنیده ای؟
راهی دراز آمده ای تا به قم ولی
از تل کجا به جانب مقتل دویده ای؟
بر سینه دستخط برادر گرفتی و ...
سوزی به یاد جامه ی از کین دریده ای
سختی راه نیرو و تابت گرفته بود
وانگه رسید خاطرت از قد خمیده ای
گرچه به یاد یار دو چشمت پر آب بود
کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟
#محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام علیک یا مولانا یا حسن العسکری
عکس صحنت کرده بر خود خیره ساعت ها مرا
میکند دیوانه تر این گونه حسرت ها مرا
یک سلام از راهِ دورِ دور سهم قلب من
میزند آتش فقط طول مسافت ها مرا
هرکه میگوید که رفتم سامرا از کربلا...
آه میسوزاند این تعریف مدتها مرا...
گنبدت زیبا،حرم خلوت،کنارت دشمنان...
میکُشد فکر وخیال هتک حرمت ها مرا...
گوشه ی ایوان،نماز و گریه وسوز ودعا...
میبَری یک نیمه شب از این زیارت ها مرا؟؟
دست بر سینه به سمت مرقدت از من سلام
داده ای عادت به این عرض ارادت ها مرا...
میروم امشب کمی خلوت کنم با نام تو
میکند آرام تر رفتن به هیأت ها مرا...
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7