eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
992 ویدیو
56 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ای تو برای آبرو آب حیات ریخته زهر گرفته در دهان قند و نبات ریخته مست و خراب این چنین چرخ ندانی از زمین از پی آب پارگین آب فرات ریخته همچو خران به کاه و جو نیست روا چنین مرو بر فقرا تو درنگر زر صدقات ریخته روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگو زان شه بی‌جهت نگر جمله جهات ریخته آه دریغ مغز تو در ره پوست باخته آه دریغ شاه تو در غم مات ریخته از غم مات شاه دل خانه به خانه می‌دود رنگ رخ و پیاده‌ها بهر نجات ریخته جسته برات جان از او باز چو دیده روی او کیسه دریده پیش او جمله برات ریخته از صفتش صفات ما خارشناس گل شده باز صفات ما چو گل در ره ذات ریخته بال و پری که او تو را برد و اسیر دام کرد بال و پری است عاریت روز وفات ریخته - غزل شمارهٔ ۲۲۸۶ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گر دست دهد هزار جانم در پای مبارکت فشانم آخر به سرم گذر کن ای دوست انگار که خاک آستانم هر حکم که بر سرم برانی سهلست ز خویشتن مرانم تو خود سر وصل ما نداری من عادت بخت خویش دانم هیهات که چون تو شاهبازی تشریف دهد به آشیانم گر خانه محقرست و تاریک بر دیده روشنت نشانم گر نام تو بر سرم بگویند فریاد برآید از روانم شب نیست که در فراق رویت زاری به فلک نمی‌رسانم آخر نه من و تو دوست بودیم عهد تو شکست و من همانم من مهره مهر تو نریزم الا که بریزد استخوانم من ترک وصال تو نگویم الا به فراق جسم و جانم مجنونم اگر بهای لیلی ملک عرب و عجم ستانم شیرین زمان تویی به تحقیق من بنده خسرو زمانم شاهی که ورا رسد که گوید مولای اکابر جهانم ایوان رفیعش آسمان را گوید تو زمین من آسمانم دانی که ستم روا ندارد مگذار که بشنود فغانم هر کس به زمان خویشتن بود من سعدی آخرالزمانم - غزل ۴۱۸. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی‌شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم‌زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گفتی بگو راز خزانها را به آنها پایان تلخ داستان ها را به آنها گل ها نمی دانند اما می رسانم پیغام رنج باغبان ها را به آنها ای کاش هرگز بادبادک ها نفهمند بسته است دستی ریسمان ها را به آنها برفی که روی بام های شهر بارید وا کرد پای نردبان ها را به آنها یا در قفس آتش بزن پروانه ها را یا بازگردان آسمان ها را به آنها چون دوستانم دشمنند و دشمنان دوست وامي‌نهم بعد از تو «آنها» را به «آن‌ها» کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت اعتبار سربلندی در فروتن بودن است چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت . . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟ سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به رویم باز کن میخانه چشمی که بستی را زرندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را نمی آید به چشمم هیچکس غیر از تو این یعنی به لطف عشق تمرین میکنم یکتاپرستی را شکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت: فروافتادن «ما» آبرو بخشید پستی را در این بازار بی رونق، من آن ساعت شدم محتاج که با «ثروت» عوض کردم غنای «تنگدستی» را به تن تبعید شد روح عدم پیمای من ای عمر! بگو بر شانه باید برد تا کی بار هستی را؟ کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگر بی‌تابی من خاطرت را می‌کند محزون غمت را مثل تیری از دل خون میکشم بیرون تو هم شادابی‌ام را دیدی و هرگز نفهمیدی که چون نیلوفری گل کرده‌ام در برکه‌ای از خون در آغوش «وداعم» با تو و هر «بوسه‌ای» امشب هجوم تلخی «معنا»ست بر شیرینی «مضمون» کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش «جوان» شد پیر، «گل» شد سر به زانو، «بید» شد مجنون هدر شد مستی‌ام در یاد دیروز و غم فردا بنوش از باده‌ی اکنون؛ خوشا اکنون، خوشا اکنون کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تعریف تو از عقل همان بود که باید عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی آهی که از آیینه غباری بزداید از گریه بر خویشتن و خنده دشمن جانکاه تر، آهی ست که از دوست برآید کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم در فکر چراغیست که از من برباید با آن که مرا از دل خود راند، بگویید ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می خرامد غزلی تازه در اندیشه ما شاید آهوی تو رد می شود از بیشه ما دانه سرخ اناریم و نگه داشته اند دل چون سنگ تو را در دل چون شیشه ما اگر از کشته خود نام و نشان می پرسی عاشقی شیوه ما بود و جنون پیشه ما سرنوشت توهم ای عشق! فراموشی بود حک نمیکرد اگر نام تو را تیشه ما ما دو سرویم، در آغوش هم افتاده به خاک چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه ما کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میان جمعم و سرگرم داستان‌سازی کی‌ام؟ عروسک تنهای خیمه‌شب‌بازی به پای‌کوبی غمگین من نمی‌خندی اگر نگاه به ناچاری‌ام بیندازی من و تو از دغل پشت پرده باخبریم چقدر بازی و تا کی دروغ‌پردازی؟ اگر غلط نکنم مزد پاک‌چشمی ماست که می‌زنند به ما تهمت نظربازی شدیم «سرو» و به ما بی‌ثمر لقب دادند سرت بلند! بیا این هم از سرافرازی مگر نگفتمت ای دل به زندگی خو کن! کبوترا تو چرا با قفس نمی‌سازی؟ چه جای سعی! که فواره چون به اوج رسید به گریه گفت امان از بلندپروازی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان انتظار همه را نیز به آخر برسان همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد به جگر سوختگان داغ برابر برسان مَردُم از ماتم من شاد و من از غم خشنود شادمانم کن و اندوه مکرر برسان مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند مژده ی وصل برادر به برادر برسان . 📝 📕 📜 . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از درد عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس حتی اگر شنید نفهمید هیچ‌کس زور شراب گر به غم عشق می‌رسید ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس آدم حریص منع‌شدن‌هاست، گر نبود آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس شرمندهء محبتت ای غم که در فراق حال مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس فاضل ز خیر نام گذشته‌ست دوستان روی مزار او بنویسید هیچ‌کس . | | . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله‌ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صد بوسه‌ی نداده میانِ دهانِ توست! من تشنه‌کام و آبِ خنک در دکانِ توست! سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد زان شرمِ دخترانه که در دیدگانِ توست! باغی تو با بنفشه‌ی گیسو و سروِ قد! یاسَت تن است و گونه و گل ارغوانِ توست! خورشید رُخ بپوشد و در ابر گم شود از شرمِ آن سهیل که در آسمانِ توست با بوسه‌ای در آتشِ خود سوختی مرا انگار آفتاب درونِ دهانِ توست! این‌سان که با هوای تو در خویش رفته‌ام گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست! انگار کن که با نفسِ من به سینه‌ات بادِ خزان‌وَزیده به باغِ جوان توست! . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باید شبی به قبله حاجات رو کنم تا از خدای خویش تو را آرزو کنم کارم رسیده است به جایی که روز و شب در عالم مجاز تو را جستجو کنم کندوی تازه منی و تا بنوشمت باید به نیش این همه زنبور خو کنم آنان که پیش ازین به مصاف تو رفته‌اند گفتند در طواف تو با خون وضو کنم چون کوزه‌گر سبو کند از کاسه سرم بگذار پیش از آن سر خود در سبو کنم چندان عجیب نیست که از رشک بشکند آن دم که با تو آینه را روبرو کنم دنیا به دل شکستگی‌ام حکم داده است باید برای او ورقی تازه رو کنم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟ مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم! به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم 📕طراح صحنه/ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید عمری‌ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است! بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است! جون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است می‌میرم از این غم که در آغوش تو ای دوست یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است 📕آشفتگی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما در دل خود از احدی کینه نداریم از هیچ کسی نفرت دیرینه نداریم با هرچه بیایید، چه با سنگ چه با گُل در لشکر خود هیچ جز آئینه نداریم تقویم جنون را چه غم از غصه‌ی فرداست؟ در هفته‌ی خود شنبه و آدینه نداریم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
📝 عشق را روز قیامت آتش و دودی بود نور آن آتش تو باشی دود آن آتش منم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
"دُچار" یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر ماهی کوچک، دچار دریای بی کران باشد چه فکر نازک غمناکی... و عشق صدای فاصله هاست، صدای فاصله هایی که غرق ابهامند... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن چه باشد ناز معشوقان به جز بیگانگی کردن ز هر ذره بیاموزید پیش نور برجستن ز پروانه بیاموزید آن مردانگی کردن چو شیر مست بیرون جه نه اول دان و نه آخر که آید ننگ شیران را ز روبه شانگی کردن سرافراز است که لیکن نداند ذره باشیدن چه گویم باز را لیکن کجا پروانگی کردن به پیش تیر چون اسپر برهنه زخم را جستن میان کوره با آتش چو زر همخانگی کردن گر آب جوی شیرین است ولی کو هیبت دریا کجا فرزین شه بودن کجا فرزانگی کردن تویی پیمانه اسرار گوش و چشم را بربند نتاند کاسه سوراخ خود پیمانگی کردن اگر باشد شبی روشن کجا باشد به جای روز وگر باشد شبه تابان کجا دردانگی کردن . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از ساره و از مریم و هاجر از آسیه یا هر زنی بهتر گلها همه خوبند و ریحانه عطرش فراگیر است تا محشر بوی خوشش پیچیده در هستی یاس کبود خانه ی حیدر آب است مهر دختر خورشید در شآن او نازل شده کوثر نوریه یا نور علی نور است چون تا همیشه هست روشنگر بین در و یوار هم نگذشت از زینت پر ارزش معجر خرسندیش لبخند آیینه آزردنش ،آزار پیغمبر دنیا بدون او غم انگیز است جانم فدای حضرت مادر پیش خدا قربش فراتر هست از آسیه،از مریم و هاجر . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رفتم ،مراببخش ومگواووفانداشت راهي بجز گريز برايم نمانده بود اين عشق آتشين پر از درد بي اميد در وادي گناه وجنونم كشانده بود . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بدهم تکیه به تو ، شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای ، خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت ، می دانم ! خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد . شمعِ گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل ، میل پریدن دارد ! بال و پر در قدمت ، لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق ، فقط از قصّه ی تو ! در غزل های من ، افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب های سحر سوخته ام ، پیشکش ات ! تلخی گریه ی مردانه شدن را ، بلدی؟ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده ! تو بگو ، "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟ این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت ! بدهم تکیه به تو ... ،شانه شدن را بلدی؟ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو ثـــریای منی آمدنت شیـــرین است من نگویم که چـرا آمده‌ای و دیر است شهریارم که بسی خون جگرها خوردم چه‌بگویم که قلم ناطق بی‌تزویر است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز هم قصه ی، من قصه ی کم حوصله هاست دردل می کنم این بار که وقت گله هاست جاده ها نیز مرا از نفس انداخته اند پای من خسته ی پیمودن این فاصله هاست این طرف تاول پاهای زمین گیر من است آن طرف خط غبار گذر قافله هاست خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است گریه هم پاسخ تلخی به همین مسئله هاست تا فراموش شدن مانده ام و می مانم مرگ پایان من و قصه کم حوصله هاست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هزار جان مقدس فدای روی تو باد که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد هزار رحمت دیگر نثار آن عاشق که او به دام هوای چو تو شهی افتاد ز صورت تو حکایت کنند یا ز صفت که هر یکی ز یکی خوبتر زهی بنیاد دلم هزار گره داشت همچو رشته سحر ز سحر چشم خوشت آن همه گره بگشاد بلندبین ز تو گشتست هر دو دیده عشق ببین تو قوت شاگرد و حکمت استاد نشسته‌ایم دل و عشق و کالبد پیشت یکی خراب و یکی مست وان دگر دلشاد به حکم تست بگریانی و بخندانی همه چو شاخ درختیم و عشق تو چون باد به باد عشق تو زردیم هم بدان سبزیم تو راست جمله ولایت تو راست جمله مراد کلوخ و سنگ چه داند بهار را چه اثر بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد درخت را ز برون سوی باد گرداند درخت دل را باد اندرونست یعنی یاد به زیر سایه زلفت دلم چه خوش خفته‌ست خراب و مست و لطیف و خوش و کش و آزاد چو غیرت تو دلم را ز خواب بجهانید خمار خیزد و فریاد دردهد فریاد ولی چو مست کنی مر مرا غلط گردم گمان برم که امیرم چرا شوم منقاد به وقت درد بگوییم کای تو و همه تو چو درد رفت حجابی میان ما بنهاد در آن زمان که کند عقل عاقبت بینی ندا ز عشق برآید که هرچ بادا باد - غزل شمارهٔ ۹۲۸ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی گر پیر مناجات است ور رند خراباتی هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی فردا که خلایق را دیوان جزا باشد هر کس عملی دارد من گوش به انعامی ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد آنان که ندیدستند سروی به لب بامی روزی تن من بینی قربان سر کویش وین عید نمی‌باشد الا به هر ایامی ای در دل ریش من مهرت چو روان در تن آخر ز دعاگویی یاد آر به دشنامی باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی گر چه شب مشتاقان تاریک بود اما نومید نباید بود از روشنی بامی سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی در کام نهنگان رو گر می‌طلبی کامی - غزل شمارهٔ ۵۹۷ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری چه خوش است این صبوری چه کنم نمی‌گذاری سر این خدای داند که مرا چه می‌دواند تو چه دانی ای دل آخر تو بر این چه دست داری . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7