#امام_خمینی_ره_مدح
کجاست آنکه نشان نجابت قم بود
کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود
ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت
درست مثل غروب گرفتۀ قم بود
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود
سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود
فرشتههای خدا شرمگین او بودند
و او میان همین پا برهنهها گم بود
به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود
به قلب صاعقهها دشنۀ تهاجم بود
اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت
دلش به خرّمی خوشههای گندم بود
در التهاب نفسگیر، در کویر سکوت
به گوش خستهدلان جاری ترنم بود
میان سفرۀ درویشی تواضع او
همیشه نان صفا پونۀ تبسم بود
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فدای معرفت فصلها که ملتهبند
ز هرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود
عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم
دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...
شاعر: #احمد_شهدادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_خمینی_ره_مدح
کجاست آنکه نشان نجابت قم بود
کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود
ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت
درست مثل غروب گرفتۀ قم بود
خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود
سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود
فرشتههای خدا شرمگین او بودند
و او میان همین پا برهنهها گم بود
به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود
به قلب صاعقهها دشنۀ تهاجم بود
اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت
دلش به خرّمی خوشههای گندم بود
در التهاب نفسگیر، در کویر سکوت
به گوش خستهدلان جاریِ ترنم بود
میان سفرۀ درویشی تواضع او
همیشه نانِ صفا پونۀ تبسم بود
فدای معرفت فصلها که ملتهبند
ز هرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود
عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم
دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...
✍ #احمد_شهدادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7