#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
کربلا در خاطراتم خون وخنجر ماند و بس
یک دلِ آشفته وصد داغِ دلبر ماند و بس
آنچه از دشتِ بلا در خاطراتم پُر شده
اشک خونِ دیدۀ ساقی وساغر ماند وبس
از کنارِ قتلگه وقتی عبورم داده اند
دیده ام دشتی پُر از گلهای پرپر ماند و بس
تا که آن شب خونِ زلفت را ز اشکم شسته ام
تازه فهمیدم برایم از تو یک سر ماند و بس
با خودم گهوارۀ شش ماهه ات را می برم
چون در آن عطرِ غمِ لالای اصغر ماند و بس
عصرِ عاشورا مرا وقتی که جولان داده اند
در نگاهم شرحی از تصویرِ محشر ماند و بس
وقتِ رفتن سوی کوفه آخرین آهِ نگاه
گو فقط سوزی خزان از باغِ کوثر ماند و بس
✍ #هستی_محرابی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7