قسمت دوم :
#روضه_اربعین
#استاد_حاج_اسماعیلی
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
ساربان آمد خدمت زین العابدین ، آقاجان این مسیر میره مدینه ، این مسیرمیره کربلا ، کدام مسیر رو برویم ؟ فرمود : بزارید از عمه جانم زینب بپرسم ... تا گفتم خانم این مسیر مدینه ، این مسیر کربلاست ... فرمود بریم کربلا ... ما هنوز برا حسین گریه نکردیم ، تا حالا هرچی زدند اونا زدند ... ما هنوز خودمون رو برا حسین نزدیم ...
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند ، لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه ، غریب بی کفنم
باز شد بغضِ عمه ی سادات
به زمین خورد ، از سرِ محمل
( خودشون رو مثل برگی که از درخت به زمین می افته ، از رو ناقه ها ، به زمین انداختند ... )
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب ، نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
#شاعر_مجتبی_شکریان
هر کدوم از این خانم ها ، مُخدرات (2) ، دنبال یه قبری میگردند ... راهنمای این قبور زین العابدینه ، هر کسی رو که صدا میزنه ، قبر عزیزش رو بهش نشون میده ... عمه جان بیا ، اینجا قبر بابام حسینه ... خواهرام ، سکینه ، فاطمه ، اینجا قبر داداشم علی اکبره ... نجمه خاتون بیا ، اینجا قبر پسرات ، قاسم و عبدالله است ... هر قبری رو نشون صاحب قبر میده ، یکی یکی عزیزانشون رو در آغوش گرفتند ، اما دیدند یه خانمی دستاش رو گهواره کرده ، زیر لب میگه ، پس قبر عزیز دل من کجاست ؟ زین العابدین صدا زد ، رباب بیا ، اینجا قبر میوه دلِ توست ... یه نگاهی کرد ، گفت آقاجان ، اینجا که قبر مولایم حسینه ؟ صدا زد رباب ، قنداقه رو روی سینه ی بابام گذاشتم ...
#یادآوری
(2) عُلیا مُخَدَّرَة : عنوانی برای احترام است ، یعنی زن والامقام ، بانوی باحجاب ، پرده نشین ، پاکدامن و باشرم و حیا ...
#حسینیه_شهید
#آل_مبارک_اهواز
27 مهرماه 1398
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7