eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
94 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
برسر نعش  گل ام بنین  غوغا  شد همه گفتند:حسین بن علی   تنها شد تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم گفتم ازیوسف  من  یک  اثری  پیدا شد صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله  ها این چه شوریست که درلشگریان برپاشد تا که دیدم بدنت را  کمرم  درد  گرفت خیزازجا و ببین پشت  حسینت  تا  شد از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست این همه  تیر  کجای  بدن  تو  جا  شد با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند که   ز  فرق   سر تو   تا  به  ابرو  واشد صورت  تو  اثر  از   چادر   خاکی  دارد گوئیا سجده تو بر  قدم  زهرا   شد گوئیا لشگری از پیکر  تو  رد  شده  اند زیر   پا   خطبه   ترویه   تو   امضا  شد بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم صحنه   قتلگهت   علقمه  نه  دریا  شد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست اصلی ترین ستون خیام حرم شکست فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست در اوج درد تکیه گه آخرم شکست از ناله های «یا ولدی» در کنار تو معلوم شد که باز دل مادرم شکست درد مرا فقط پدرم درک می کند دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست ساق عمود در سر تو گیر کرده است نعره زنم که وای سر حیدرم شکست تو در میان علقمه از پا نشستی و در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت: دیدی غرور ساقی آب آورم شکست آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پیرمرد ِ بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم آنکه از ناقه دید بانوئی پایِ یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنی تب دار عقبِ ناقه ها دویده منم آنکه وقت فرار از خیمه نالة دختران شنیده منم آنکه در بین بوریا دلِ شب پیکر یک امام چیده منم آنکه درگوشة خرابة شام دفن کرده گلی شهیده منم همة روضه ها کنار ولی آنکه بازار شام دیده منم روضه را باز میکنم امشب سخن آغاز میکنم امشب روضه در یک کلام وای از شام دردِ بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زائید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتند همه جایِ سلام وای از شام آن دیاریِ که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود آتشِ رویِ بام وای از شام جایِ حیدر زگیسویِ دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان ِ چهار هزار رقاص گریه در ازدحام وای از شام سر وتشت و پیاله های شراب چوبِ بی احترام وای از شام لعنتی در کنارِ سر میریخت میِ باقیِ جام وای از شام سرخ موئی اشاره کرد و یزید گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام من چهل سال گریه میکردم با همین یک کلام وای از شام http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پیرمرد ِ بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم آنکه از ناقه دید بانوئی پایِ یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنی تب دار عقبِ ناقه ها دویده منم آنکه وقت فرار از خیمه نالة دختران شنیده منم آنکه در بین بوریا دلِ شب پیکر یک امام چیده منم آنکه درگوشة خرابة شام دفن کرده گلی شهیده منم همة روضه ها کنار ولی آنکه بازار شام دیده منم روضه را باز میکنم امشب سخن آغاز میکنم امشب روضه در یک کلام وای از شام دردِ بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زائید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتند همه جایِ سلام وای از شام آن دیاریِ که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود آتشِ رویِ بام وای از شام جایِ حیدر زگیسویِ دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان ِ چهار هزار رقاص گریه در ازدحام وای از شام سر وتشت و پیاله های شراب چوبِ بی احترام وای از شام لعنتی در کنارِ سر میریخت میِ باقیِ جام وای از شام سرخ موئی اشاره کرد و یزید گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام من چهل سال گریه میکردم با همین یک کلام وای از شام http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دارم از دلواپـَسی دِق می کنم مادر بخند دلخوشیِ دختری یک لحظه دربستر بخند پیش ما هر قدر می خواهی بگو آه و ببار چون که می بینی به خانه آمده حیدر بخند گاه من حس می کنم وقتی که می آید پدر می گـوید دیوار با طعـنه به میخِ در بخند بغض سنگین حسن جانم به لب آورده است ای فدای خنده اَت پیش من خواهر بخند بُقـچه ای آوردی و حرف کفن شد پایِ سر ساربان می گفت با خود این هم انگـشتر بخند این یکی می گفت حمله خیمه ها غارت شدند آن یکی می گفت سهم من شده یک سر بخند بی خیالِ گـوشواره بی خیالِ زخمِ گوش آمده بر روی نـِیْ بابای تو دختر بخند آه از حال و هوای قـتلگاه و خـیمه گاه می رسد روزِ تقـاص دلـبر و کـوثر بخند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نفس آخرم حسین حسین نام تو می برم حسین حسین گفته بودم که بی تو میمیرم ناز تو میخرم حسین حسین وقت جان دادن همه بودم حال ؛بی یاورم حسین حسین سر پیری چه بی عصا شده ام کو علی اکبر م حسین حسین بعد تو بی پناه شد زینب ای پناه حرم حسین حسین روضه ها زنده میشود یک یک پیش چشم ترم حسین حسین با زمین خوردنت زمین خوردم چه کنم خواهرم حسین حسین بین گودال در کنار سرت شد بریده سرم حسین حسین پای بوسیدنت لگد خوردم جلوی مادرم حسین حسین آنکه پا روی سینه تو گذاشت کرده خاکی پرم حسین حسین مانده شش ماه جای چکمه شمر بر روی پیکرم حسین حسین تا لباس تورا درآوردند پاره شد معجرم حسین حسین ابن ِ کعبِ حرام زاده زده چنگ بر زیورم حسین حسین راهش افتاد بر سر بازار زینبِ محترم حسین حسین گیر کردم میانِ بزمِ شراب یادِ تشتِ زرم حسین حسین اذیتم کرده چشمهای حرام دختر حیدرم حسین حسین فکرِ آن سرخ مویِ مجلسِ شام میکند مضطرم حسین حسین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را در یک غروب سرخ بلای عدیده را با ناله ام زمین زمان گریه می کتد از مادر ارث برده ام این اشک دیده را من با همین لبان خودم نیمه های شب بوسه زدم گلوی بریده بریده را یعقوبم و بدست خودم بین بوریا چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را یادم نمی رود که چگونه مقابلم بستند دست عمه قامت خمیده را یادم نمی رود سر شب لحظه فرار فریادهای دختر گیسو کشیده را هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد دیدم سپاه روی بدنها دویده را یک تار موی عمه ما را کسی ندید پوشانده بود نور حسین این حمیده را بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام با سر انگشتی زخون دیده امضا می کنم رازق و الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر با مناجات سحر این روضه افشا می کنم آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم می سپارم بر همه تا نشود ام البنین صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم باسئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند در دل ِ درد آشنا طرح معما می کنم چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم گر ببینم دختری مویش گره افتاده است خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم وای زان دم که بینم دختری خورده زمین گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم غصه بی معجری چشمم زخم کرد با عمو عباس خود زین غصه نجوا می کنم تا که دیدم برآوردند در بازار شهر یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا میکنم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا زین العابدین علیه السلام من علمدار گریه کن هایم وارث ناله های زهرایم انقلابی ترین دعا خوانم نعرهٔ حیدری ست نجوایم روضه خوان ها همه غلام منند به همه نوکران من آقایم من گلوی بریده بوسیدم خون رگهاست روی لبهایم تنِ بی سر شده بغل کردم جمع کردم ز خاک بابایم هرچه چیدم تنش درست نشد زائر ِ قطعه قطعه اعضایم کمکم کرد بوریا آن شب تا که برخواستم من از جایم شاهدِ گریهٔ بنی اسد و ناله های وحوش صحرایم بعد ازاین ماجرا حسینی ها بنشینید پای غمهایم غیرتی ها بلند گریه کنید شد اسارت بلای عظمایم حیدر دسته بستهٔ شامم جای زنجیر بر سروپایم عمه ام را بهم نشان دادند داد زد ای حسین تنهایم دیدی آخر نمود ،آخرِ عمر چشم نامحرمان تماشایم وسط آن همه ارازل شهر گفت عمه کجاست سقایم سخت بر من گذشت آن ساعات بد شکستند حرمت سادات اوج بی غیرتی نشان دادند سنگ در دست این وآن دادند اول شهر عنان مرکب را دست یک مشت بد دهان دادند جای عرضِ سلام ، پیرو جوان ناسزاها به کاروان دادند راسِ بابام زیرِ پا افتاد بسکه سر نیزه را تکان دادند دستِ سادات بر سرِ بازار صدقه تکه های نان دادند سرِ هر کوچه با سرِ انگشت دخترِ فاطمه نشان دادند بوسه گاهِ رسول خاتم را به دمِ چوبِ خیزران دادند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت امام‌ زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و سیاه پوشان ماه محرّم آهی کشید و بر تنِ خود کرد پیرُهن فصلِ عزا رسیده حَزینند پنج تن پیراهنی که بر تنِ او بود روضه خواند وای از تنی که مانده بِلاٰ غسل وُ بی‌کفن از کهنهِ جامه هم نگذشتند اهلِ جاه این روضه سخت‌تر شده از دست‌وپا زدن خون جایِ اشک می‌چکد از چشم‌هایِ ماه اِی وای گرگ‌ها طرفِ خیمه آمدن‌(د) کارِ مَلیکه‌ها به کجاها کشید آه همراهشان سنان و شبث شمرِ بددَهن باید میانِ روضه‌یِ ناموس دق کنیم دلواپسِ حجاب شده خواهرِ حسن یاصاحب‌الزّمان چه کشید عمّه‌جانتان ؟! وقتی سه‌ساله گفت نزن چوب را نزن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو زهر وقتی که بر این سینه‌ی سوزان میخورد آه میسوخت از این آه دوتا گونه‌ی او نفَست تا که بر آن چهره‌ی گریان میخورد فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود ورنه این حجره‌ی پُر درد به زندان میخورد بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند دستهاشان به سر از وای حسن‌جان میخورد دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد حسن لطفی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7