#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
🖤🖤🖤
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
🖤🖤🖤
شبیه ابر بهاری به ناله می بارم
صدای قافله ات را به گوش دل دارم
شنیده ام که مسیرت عوض شده داری
به سمت کرب و بلا می روی و می باری
کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی
چقدر دل نگران محارمت بودی
به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار
به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار
به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد
صدای ناله و آهی غریب می پیچد
حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد
ببین سکینه و حال رقیه را برگرد
سه شعبه های مهیبی برایت آوردند
چه نیزه های عجیبی برایت آوردند
چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها
برای پیرهن پاره یوسف زهرا
سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا
تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء
زدند بر تن تو با هزار و صد حربه
جدا شده سر تو با دوازده ضربه
چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا
چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا
🔸شاعر:
#مسعود_اکثیری
_____________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
🖤😔
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟
نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند
دوباره یک نفری موقع عشا مسلم
دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم
ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بی حیا مسلم
شب نجات تو از دست شبه مردان است
هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم
نمانده راهی و تو بی پناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم
رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی
ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم
اگر چه از سر دارالعماره می افتی
سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم
هزار شکر خدا را دگر نمی ماند
تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم
ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
____________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#امام_حسین
#شب_جمعه
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»
پوریا باقری
.....................................
#امام_زمان
#مناجات_امام_زمان
آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنم
با ناله های خویش دلت را رضا کنم
احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان
دل را چگونه با #عرفه آشنا کنم
ای کاش مَحرم جَبَل الرحمه اَت شوم
تا در رکاب آیم و در خون شنا کنم
#ترویه چیست روز گرفتاری شماست
کاش ای غریب درد شما را دوا کنم
یک عمر از عطای تو حاجت روا شدم
روزی رسد که حاجتتان را روا کنم
آخر گدای سامره مَرد خدا شود
یعنی به جای غیر ، شما را صدا کنم
آقا منم غلام سیاه سپاه تو
ناقابل است جان من ، اما فدا کنم
آنانکه بر علیه تو شمشیر بسته اَند
با اذن تو سر از تن آنها جدا کنم
هرگاه تو اجازه دهی می زنم به خط
کز مشرکین برائت خود بر ملا کنم
عمری است ، من که گریه کنِ بی کفن شدم
حیف است بهر خود کفنی دست و پا کنم
با روضه های قافله دل های خسته را
ارباب اگر اراده کند ، کربلا کنم
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
....................
#مناجات_امام_زمان #امام_حسین
لب باز می کند غزل این بار با حسین
دارد به لب سروده ی زیبای یا حسین
با چشم دل به سمت حرم می کند نگاه
داده به او اجازه ی تا کربلا حسین
می خواهد این سروده شود گرد راه دوست
شاید کند به لطف بر آن اعتنا حسین
از آب و از عطش ننویسد که دیده است
جان داده است بر سر ادرک اخا حسین
در این سروده، راه رسیده به روشنی
داده به دست شاعرش آیینه را حسین
از بیت بعد شعر عطش نوش می شود
او را اگر دگر ننماید رها حسین
خط می خورد ز مصرع بعدی سروده گو
چون می زند تمام بشر را صلا حسین
آیینه صحیفه ی زهرا که باز شد
با آن صحیفه کرد حرم را بنا حسین
از سر گذشته است و به دل ها گرفته جای
بوده برای اهل نظر آشنا حسین
گاهی نشست بر سر دوش رسول نور
گاهی گرفت جا به حریم کسا حسین
تنها نه نور عرش برین بود، در زمین
شد نور چشم سلسله ی انبیا حسین
پیمانه الست به دستش گرفته بود
می زد مدام جرعه ی قالوا بلی حسین
صلح حسن زمینه ی خوبی به دست داد
با مجبتی(ع) رسید به این نینوا حسین
ایثار جان و هستی و فرزند عاشقی است
عشق است این که کرد خودش را فدا حسبن
می برد اکبر از همگی دل که دل برید
از این جوان آیت حسن القضا حسین
تیغ دعای حضرت سجاد تیز شد
وقتی به نیزه داد سر والضحی حسین
افشاند ذره های وجودش به خاک تف
این گونه کرد حضرت حق را رضا حسین
می سوخت شرحه شرحه و از آب می گذشت
لب بر نداشت از لب جام بلا حسین
سر داد و درس داد و هدف را درست دید
بود آشنا به راه خود از ابتدا حسین
در عصرگاه روز دهم قطعه قطعه خواند
تصنیف عشقبازی و سعی و صفا حسین
با واژه های شسته شنیدم یکی نوشت
خود می دهد به قبه جواب دعا حسین
زینب درست دید جمیل و جمال دوست
چون داده بود آینه ها را جلا حسین
با این ردیف شعر به باران نشسته است
امضا زده به پای همین روضه ها حسین
🔸شاعر:
#سیدعلی_میری_رکن_آبادی
...................
.
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
#عرفه #مناجات_عرفه
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در کوچه وقتی سنگها بر صورتم خورد
خیلی برای خواهر تو گریه کردم
درازدحام کوچه های کوفه ، یادِ
اهل وعیالِ مضطر تو گریه کردم
تا مادران را در بر اطفال دیدم
یاد رباب و اصغر تو گریه کردم
وقت اذان ظهر دلتنگ تو بودم
یاد اذان اکبر تو گریه کردم
گفتم به طوعه که نرو در پشت ان در
با روضه های مادر تو گریه کردم
تا کاخ ان ملعون مرا با زجر بردند
مردانه پای دختر تو گریه کردم
در زیر لب گفتم به قربان سر تو
از بام اینجا بر سرِ تو گریه کردم
اینجا میا که آب هم فکر لبت نیست
لب تشنه یاد حنجر تو گریه کردم
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
_________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
به آن غریبترین سربهدار وادی عشق
به «مسلم بن عقیل» و دو نور چشمانش
به عزم شب شکن و همّت علیوارش
به صبر و قوّت قلب و شکوهِ ایمانش...
میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه
ستاده در بَرِ اهریمنان به کف جانش
تمام شهر پر از دشمن است و میبارد
نفاق و فتنه ز بارو و بام و ایوانش
در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید
منای کوفه ببینید و عید قربانش
طلایهدار بزرگ قیام عاشورا
فدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش
🔸شاعر:
#حسین_شمسایی
_________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
طلوع کرده شفق در نگاه شعلهورت
اسیر چشم تو باران، نسیم در به درت
تو از کدام لبِ تشنه قصه میخوانی؟
که رودهای جهان گشتهاند همسفرت
چه بر تو رفت در آن لحظهای که فهمیدی
از آب و رنگ خیانت پُر است دور و برت...
چه داغها که دلت را پر از شرر کردند
چه زخمهای عمیقی که مانده بر جگرت
نه آسمان که شبی بیستاره و تاریک
که تکه ابر سیاهیست در نگاه ترت
تو را چنان که تویی هیچکس نخواهد بود
اگر جدا شود از تن هزار بار سرت
🔸شاعر:
#شیرین_خسروی
_________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
در غمت ای غم تو عاشقسوز!
چشم من کاش هرچه دریاتر
شهر در انتظار رؤیت توست
همه از روی بام چشمبهراه
چون قرار است ماه من روزی
باشی از روی نیزه پیداتر
شهر در انتظار رؤیت توست
همه آمادۀ پذیرایی
همۀ شهر حاضرند ولی
بامها سنگها، مهیاتر
چه کند کاروان اگر کوفه...؟
چه کند کاروان اگر در شام...؟
این همه پرسشِ بدون جواب
و یکی از یکی معماتر
میشود دید هر کجا حتی
بین این کاسهآب، عکس تو را
با لب خشک میشود حالا
آخر قصهام چه زیباتر
🔸شاعر:
#رضا_یزدانی
_________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
آستین های قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان آمد
دیر… اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغ داران کوفه هم آن شب
سکّه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شُریح, مثل شمر
همه عالِم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدارِ
سرِ مسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
پس مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهرِ دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتلِ
خود قرآن شدند خیلی زود
اسب, خونْ یال, رفت خیلی دیر
با پر و بال رفت خیلی دیر
شمر آماده گشت خیلی زود
توی گودال رفت خیلی دیر
با حساب دو ساعت و اندی
زینب از حال رفت خیلی دیر
درخودش گیر کرد خیلی دیر
کوفه تغییر کرد خیلی دیر
حلق اصغر بدون شک از آب
تیر را سیر کرد خیلی دیر
با حساب رقیه, داغ حسین
عمه را پیر کرد خیلی دیر
وَ عمو زود رفت خیلی زود
وَ عمو دیر کرد خیلی دیر
آفتاب سر حسین تو را
نیزه تفسیر کرد خیلی دیر
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7