#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
#مثنوی
...هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
یعنی آن قافله سالارِ سرآمد آمد
و چنین گفت خداوند: محمد آمد...
آنکه از خندۀ او باغ جنان میروید
«عالم پیر دگر باره جوان» میروید...
در تو دیدیم صفاخانۀ آگاهی را
آشکارایی اسرار هواللهی را
تو «اَلَم نَشرَح» یاری که تماشا داری
«آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری»
عشق در چشم تو این آینه را تک میدید
و در این پرده «رَفَعنا لَکَ ذِکرَک» میدید
عشق را در صدد نفی مَنات آوردی
مردگان را به سرآغاز حیات آوردی
و چنان ولوله در کوی حجاز افکندی
که جهان را به نگاهی به نماز افکندی
جهل و جادوی قبایل به فراموشی رفت
آتش مشعلۀ مرگ به خاموشی رفت
و زمین گفت: محمد! تو حیاتم دادی
«دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی»
کیستی؟ ای همه سرها به فدای قدمت!
کیستی؟ ای سر من نذر حریم حرمت!
صبر در پیچ و خم حادثه، ایوب تو بود
یوسف از روز ازل در پی یعقوب تو بود
بارها در اُحد واقعه مجروح شدی
تو که بر کشتی دریای خدا نوح شدی...
خضر هم گوش به زیبایی پیغام تو کرد
«طی این مرحله با همرهی» نام تو کرد
#حامد_حسین_خانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
#غزل_مثنوی
چهره انگار... نه، انکار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهرۀ عبدالله است؟
این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده
این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را
راهی مکه نمودهست یهودیها را
جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهاند
همه انگشت به لب خیره به عبداللهاند
همه حیرت زده، نوری که معما شده است
چند وقتیست که در آمنه پیدا شده است
شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد
چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد
غیر از این هر خبری بود فراموش شد و
ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و
طالع نیک امیران جهان بد افتاد
ته جام همهشان عکس محمد افتاد!
طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد
مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد
چهره آرام، زبان نرم، قدمها محکم
قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم...
لب بالایی او آب بقاء کوثر
لب پایینی او آب حیات زمزم
دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها
آنچه کردهست کرامت نه زیاد است نه کم
چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک»
هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم
دخترش از سه زن برتر عالم برتر
همسرش همرده با آسیه است و مریم...
هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است
پیش او خوارترین معجزه شقالقمر است
هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد
«دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد»
محرم راز، علی باشد و باشد کافیست
جمع دست علی و دست محمد کافیست
و علی معنی «اکملت لکم دینکم» است
شاهد گفتۀ من خطبۀ غرّای خم است
منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ
سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ
باز از خصلت او با دگران میگوید
آنچه در باطن او دیده عیان میگوید
پیش پیری که به جنگاوریاش میبالد
از جوانمردی سردار جوان میگوید
«سود در حب علی است و زیان در بغضش»
با عرب باز هم از سود و زیان میگوید
حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم»
یک کلام است که با چند بیان می گوید...
#محمدحسین_ملکیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
#عباس_شاهزیدی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
معادلات نگاه مرا به همزده ای
از آنزمان که دراین کوچه ها قدم زده ای!
کشیده ایم به سلمان و سینه چاک توایم
چه پرچمی به دل امت عجم زده ای!
تبسمی کن و کفار را مسلمان کن
بخند! ای که امید گدای غمزده ای!
کسی نبودم و حالا موذنت شده ام!
مرا ز قافله بی کسان قلم زده ای
علی امام من است و منم غلام علی!
تو سرنوشت مرا در نجف رقم زده ای
من از مدینه تو سمت کوفه آمده ام
به امر توست در خانه ی علی زده ام
نسیم صبح پریشان گیسوانت شد
ز راه آمدی و عید عاشقانت شد
بساط بت کده ها را به همزدی دیگر
شکاف کنگره ها تا ابد نشانت شد
شنید آمنه ذکر علی علی تو را
شنید و عاشق ذکر خوش زبانت شد
حلیمه از چه برای تو حرز می آورد؟
که جبرئیل ز اول نگاهبانت شد
تو بهتر از همه از عرش سردراوردی
و زیر چادر صدیقه آسمانت شد
بگو پیمبری ات از کرامت زهراست
جواز رفتن معراج دعوت زهراست
نبوتی که تو داری عجب ولایتی است!
رسول اکرم ما بر علی چه غیرتی است!
بدون غسل زیارت نرو به دیدارش!
شب نگاه به زهرا شب زیارتی است
سلام کن به در خانه اش چنان هرروز
به چوبه چوبه این در یقین کرامتی است
نماز و روزه و حج و زکات دین خوب است
ولی ولایت حیدر چقدر قیمتی است!
علی و فاطمه و بچه ها کنار تواند
دوباره زیر عبایت عجب قیامتی است
سخن بگو که حدیث کسای ما بشود
ز برکتش همه حاجات ما روا بشود
ازین به بعد کنار علی قرار بگیر
کنار قامت طوباش سایه سار بگیر
هزارلشگر جنگی به پای حیدر هیچ
علی یکی ست تو او را ولی هزار بگیر
همان زمان که صحابه فراری از جنگند
مدد ز هوهوی شمشیر ذولفقار بگیر
اگر که قلعه درش وا نشد فدای سرت!
بیا و حضرت کرار را بکار بگیر!
علی علی کن و راحت برو به او ادنی
به قصد قربِ خودت ذکر بی شمار بگیر
اطاله سود ندارد مرا!سخن کوتاه
بگو به آن سه حرامی علی ولی الله!
سلام حضرت صادق به ما کرامت کن
برای ما ز مقامات گریه صحبت کن
من آمدم بروم در تنورتان رخصت
شرار آتش آن را بیا و جنت کن
بگو که گریه کن جد تو برادر توست
کمی برای همه شرح این روایت کن
خبر رسیده به ما خانه ات حسینیه ست
محبتی کن و مارا به روضه دعوت کن
کنون که آمده مکفوف دستبوسی تان
به گریه بر شه لب تشنگان عبادت کن
به سینه ات بزن و یاد سم مرکب باش
به یاد چادر خاکی عمه زینب باش
#سید_پوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_امام_صادق_علیه_السلام
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه
دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه
صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو
عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند
علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است
لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست
علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی
سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق
تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است
دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو
تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم
پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است
اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند
باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت
ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی
ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت
کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای
پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود
آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب
در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید
ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت
شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت
#استاد_غلامرضا_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اسعدالله_ایامکم_سعیدا
امروز سخن از جان جهان بایدگفت
توصیف رسول انس و جان بایدگفت
در روز ولادت دو قطب عالم
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع) مبارک🌹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یا_رسول_الله🌹
نور او تا بر زمین تابیده شد
خنده بر لبهایِ مکه دیده شد
با قدمهای رسول مهربان...
موجِ رحمت...بر جهان باریده شد
#منصوره_محمدی_مزینان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_امام_علی_علیه_السلام
لعنت به لحظه لحظه ی فردای بی علی
لعنت به سر خوشی دودنیای بی علی
لعنت به روزه و به نماز و به حج وزهد
گر سر زند زعامل دلهای بی علی
لعنت به مسجدی که اذانش علی نداشت
هم بر امام وجمع وبه قرای بی علی
لعنت به زندگی وبه مرگ جدا از او
لعنت به صبح وظهر وبه شبهای بی علی
لعنت به جن وانس و به حیوان جدا از او
لعنت به علم وعالم و تقوای بی علی
لعنت به خویش و قوم بدون محبتش
لعنت به جسم وجان وسراپای بی علی
لعنت به دشمنش به محبان دشمنش
لعنت به هر نفس زدن نای بی علی
لعنت به من اگر به علی شک کنم دمی
گر سر زنم ز لعنت تنهای بی علی
ذات خدا به حب علی بسته هر چه را
لعنت کند خدا به تمنای بی علی
شاعر: ؟؟؟
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_امام_علی_علیه_السلام
حیدری هستم و این از وَجَناتم پیداست
عَلَوی بودن من از حَسَناتم پیداست
همه جا سینه سپر می کنم و می گویم ...
شیعه ی حیدری ام ، از صَلَواتم پیداست
مثل یک دفتر شعرم که پُرم از مَدحت
اسم تو در همه جای صفحاتم پیداست
نام تو روی لبم اصل عبادت باشد
دائم الذکر توام ، از جملاتم پیداست
آنقَدَر خَم شده ام پیش ضریحِ ذکرت ...
مثل تسبیح ، ستون فقراتم پیداست
از همان روز ولادت شده ام پابستت
قِدمت نوکری ام از سَنَواتم پیداست
من وَبالت شدم و وصله ی ناجور توام
لطف و آقایی تو ، از زحماتم پیداست
گر قبولم نکنی ... پیش خدا مردودم
بدیِ وضع من از این نُمَراتم پیداست
آخرش هم تو مرا در حَرمت خواهی برد
بین دستان شما ، برگِ بَراتم پیداست
می چکم روی زمینِ حرمت ، می بارم
دور صحنت به طوافم ... قطراتم پیداست
در بهشتِ علوی ام ، به بهشتم چه نیاز
از همین جا که من اَستم ، درجاتم پیداست
آخَرُالاَمر ، میایی به سرِ بالینم
و بِوالله ، که این از سَکَراتم پیداست
#رضا_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_علی_علیه_السلام
به دل یاد علی حصن حصین است
بخوان نادعلی از اصل دین است
اگر مهر علی بر دل نداری
حسابت با کراماً الکاتبین است
علی در فضل پایانی ندارد
که وصف او هزاران نقطه چین است
اگر شد محرم وحی الهی
علی پیر ره روح الامین است
علی اول امام کائنات است
بخواهی یا نخواهی حق همین است
اگر بشکسته دل هستی علی گو
علی در کنج دلهای حزین است
وگر افتاده ای مولای مردان
برای دستگیری بهترین است
#سیدحسین_میرعمادی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_عج
چرا عزیز نباشم که خاک راه توام
به زیر سایۀ مهر تو درپناه توام
به عالمی ندهم من غبار راه تو را
مقام وقدر من این بس که خاک راه توام
اگر چه لایق خدمت نیم دراین درگاه
به این خوشم که گدایی به بارگاه توام
مرا زجام نگاهت ببخش آب حیات
که سخت تشنه لبم تشنۀ نگاه توام
نگاه توست که روی مرا سفید کند
نگاه کن که من خسته روسیاه توام
اگر چه شب گذرد صبح وصل نزدیک است
زدور عاشق دیدار روی ماه توام
خبر رسید که تو با سپیده می آیی
شب است ومنتظر نوری از پگاه توام
نشسته است «وفایی» به راه توای گل
بدان امید که گوید به تو گیاه توام
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ترکیب_بند
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
به مناسبت ورود به شهر قم
تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی
رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی
روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی
به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی
دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی
به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی
نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی
بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی
به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی
شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی
آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی
سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی
تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی
بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی
چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی
چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی
تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید
از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید
فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید
دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید
تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید
بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید
به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید
طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید
ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید
به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید
دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید
برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید
به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید
جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید
قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی
واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی
مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای
کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای
به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای
تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای
کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای
شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای
به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای
شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای
ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟
شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟
شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟
شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟
کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟
گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟
اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی
مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شعر_تقديم_به_حضرت_فاطمه_معصومه_س
به مناسبت ورود به شهر قم
خير مقدم نشست روي لب
همه ذرات اين ديار غريب
آمدي با قدومت آوردي
ز مدينه شميم عطر عجيب
يادتان هست سجده ها كردند
همه ي اهل قم به حال قعود
يادم آمد از آن پذيرايي
در دمشق و محل قوم يهود
يادتان هست سوي تو بانو
همه دست توسل آوردند
دسته دسته براي عرض ادب
بر روي دست خود گل آوردند
شده در خاطرات ما زنده
سفر پر بلاي يك خواهر
جاي گل بر روي سرش آمد
از روي بام سنگ و خاكستر
يادتان هست روز استقبال
ازدحام عجيب اين مردم
يادتان آمد آن جماعت را
شور و شوق عجيب اهل قم
يادم آمد ز عصر عاشورا
از غريبي قبله ي حاجات
لشكري از حراميان بودند
دور اولاد مادر سادات
يادتان هست در ورودي شهر
عطر مشكي گرفت كل فضا
همه با شور و شوق مي گفتند
استغيثي فداكِ ، اخت رضا
جان عالم فداي زينب كه
بر مشامش رسيد بوي فراق
عده اي ناسزا به او گفتند
پيش چشمان مردمان عراق
يادتان هست شد تماشايي
محملي كه به گل صفا دادند
دست بيعت به محمل تو زدند
قول بر ياري و وفا دادند
طاقتي نيست تا بگويم از
سفر خواهري به شام بلا
چه بگويم تو خوب مي داني
روضه هاي سفير كرببلا
يادتان هست خواهري مي خواند
قصه ي گر گرفتن دل را
بين يك روز دست طوفان برد
از كف او تمام حاصل را
زينت كشور مني بانو
مقتدايي و اهل ايماني
اسلام عليك معصومه
اسوه ي بانوان ايراني
#اصغر_چرمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7