#امام_حسین_ع_مناجات
خویش را از آسمانِ ادّعا انداختم
تا دلم را روی خاکِ روضهها انداختم
آتشِ داغت غرورِ کوهِ یخ را آب کرد
تا به دریای غمت این قطره را انداختم
ریسمانِ فرشهای روضه دستم را گرفت
بوریای مَنمَنم را زیر پا انداختم
روزهای روضهدار و ماههای آهدار
روی دوشِ خانهام شالِ عزا انداختم
غصه خوردم اشک نوشیدم کنار سفرهات
خویش را با روضه از آب و غذا انداختم
هر تپش را با دخیلِ «یاحسینم» زندهام
قلبِ خود را در ضریحِ کربلا انداختم
✍ #رضا_قاسمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای دُرّ یمِ عصمت، یا حضرت معصومه
ای فاطمهی عترت، یا حضرت معصومه
ای خاک رهت جنّت، یا حضرت معصومه
ای سایهی تو عفّت، یا حضرت معصومه
قم از تو یم رحمت، یا حضرت معصومه
محتاج دمت حکمت، یا حضرت معصومه
تو در حرم موسی، انسیّهی حورایی
انسیّهی حورایی، محبوبهی یکتایی
محبوبهی یکتایی، ممدوحهی طاهایی
ممدوحهی طاهایی، ریحانهی بابایی
ریحانهی بابایی، آیینهی زهرایی
در صورت و در سیرت، یا حضرت معصومه
تنها نه محیط قم، ایران به تو مینازد
عصمت به تو مینازد، ایمان به تو مینازد
عترت به تو مینازد، قرآن به تو مینازد
تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو مینازد
جنّ و ملک و حور و، انسان به تو مینازد
بانوی همه خلقت، یا حضرت معصومه
شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان
جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان
هم حوری و هم غلمان، هم مالک و هم رضوان
هم عالم و هم حاکم، هم بنده و هم سلطان
دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان
گیرند زتو حاجت، یا حضرت معصومه
نَبْوَد عجب ای بانو، شاهی به گدا بخشی
وز گرد حریم خود، بر روح، شفا بخشی
بر روح، شفا بخشی، بر سینه صفا بخشی
حاجات خلایق را، از لطف و عطا بخشی
بر خلق زمین بخشی، بر اهل سما بخشی
داری زحق این قدرت، یا حضرت معصومه
ای کعبهی اهل دل، ایوان طلای تو
ای سرمهی حور العین، خاک کف پای تو
قم نه! همهی عالم، مرهون عطای تو
فیضیّه بُود دائم، در ظلّ همای تو
گردد درِ جنّت باز، از صحن و سرای تو
یک بذل تو صد جنّت، یا حضرت معصومه
ای بانوی نُه افلاک، ای مادر اهل قم
ای خاک حریم تو، تاج سر اهل قم
ای کوثر فیض تو، در ساغر اهل قم
آید زنسیمت جان، در پیکر اهل قم
گلدستهی صحنینات، روشنگر اهل قم
ای قم حرم امنت، یا حضرت معصومه
آنانکه به شهر قم، بر عرض ادب آیند
آنانکه به پای جان، رو سوی تو بنمایند
در صحن تو روگردان، از جنّت اعلایند
هر گام که ای بانو، در صحن تو پیمایند
هم زائر قبر تو، هم زائر زهرایند
نازند بدین رتبت، یا حضرت معصومه
ای دستهگل زهرا، ریحانهی اهل البیت
ریحانهی اهل البیت، دُردانهی اهل البیت
زوّار حریم تو، پروانهی اهل البیت
قبر تو بوُد کعبه، در خانهی اهل البیت
قم گشته زفیض تو، کاشانهی اهل البیت
نازند به تو عترت، یا حضرت معصومه
ای چشم رضا دیده، در حُسن تو زهرا را
هم صورت زهرا را، هم زینب کبری را
خاک حرمت دارد، اعجاز مسیحا را
دل میبری از رفعت، صد مریم عذرا را
معصومهای ای بانو، ذرّیهی طاها را
ای فاطمه در فطرت، یا حضرت معصومه
تو جان سجود استی، تو روح قیام استی
موسای محمّد را، تورات تمام استی
دخت صلوات استی، فرزند سلام استی
فخریّهی اجداد و، آباء عظام استی
الحق که یکی مریم، از هفت امام استی
ای فاطمه را زینت، یا حضرت معصومه
تو پاکی و معصومه، من عبد گنه کارم
تو بحر کرم داری، من دست تهی دارم
سرمایهی من تنها، اشکیست که میبارم
گر اهل بهشت استم، گر مستحق نارم
هم بندهی این کویم، هم «میثم» این دارم
ممنونم از این منّت، یا حضرت معصومه
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر میشود
قبل زائر، کوله بارِ راه حاضر میشود
هر چه تاجر هست در عالم، گدای فاطمهست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر میشود
خوش به حال خانهی خشتیِ نزدیکِ حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
یک سفر هر کس بیاید قم، مهاجر میشود
شیخ مییابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر میشود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر میشود
پای حکم مادح معصومه امضای رضاست
این چنین یک روضه خوانِ ساده، ذاکر میشود
رو به قم هر بار در مشهد سلامی میدهم
خادم باب الرضا با من مسافر میشود
دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
::
ماه قم! دست خیال ما و دامان شما
میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما
غصهی دنیا شده سوهان روح و در عوض
کام شیرین میکند عمریست سوهان شما
عشق را در روز روشن عدهای گم کردهاند
من که آن را یافتم کنج شبستان شما
رو سیاهم! با چه رویی بین مردم جا شوم
در دل آیینهی شفاف ایوان شما؟
بس که هیچم، روزیام حج فقیران هم نشد
عید قربان میروم هر سال قربان شما
آب قم شور است، شاید ما به ظاهر زائران
بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما
::
داغ اگر در سینهی من یک نفر باشد که نیست
باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست
غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم
سعی کردم کوله بارم مختصر باشد، که نیست
خادم دربان به دست خالیام شک کرده است
ترسم از بار گناهم با خبر باشد، که نیست
از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد، که هست
کاش روی شانههایم بال و پر باشد، که نیست
خوب در ایوان آیینه خودم را دیدهام
چشم من هم مثل مردم بلکه تر باشد که نیست
هیچ جا بهتر از اینجا نیست، باید بشکند
دل اگر مثل نمازم در سفر باشد که نیست
هر که آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت
این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست
مادرم این مرتبه قول شفا از من گرفت
آه میترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست
طبق عادت میروم بعد از زیارت، جمکران
تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که هست
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از پیمبر یا خدا دربارهی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل بهخوبی میشناسد باغبان خویشرا
وصف ساقی نجف را از میِ کوثر بپرس
معنی مرد خدا را نیمهشب از نخلها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
هیچ دیواری نمیشد مانع راه علی
از شکاف کعبه و دروازهی خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
نه! فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
گاه برتر میشود یک نوکر از صد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
بین شعله با علی یا در گلستان بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
**
جمع خواهدشد پیمبر باعلی در یکبدن؟
ما نمیفهمیم این را از علیاکبر بپرس
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند
ایمان بهذات خالق اکبر نداشتند
گر با علی شدند مخالف، عجب مدار
تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند
گوش همه ز فضل علی در غدیرخم
پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند
افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان
همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند
چندی به احمد ار گرویدند از نفاق
جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند
هرگز نداشتند به محشر عقیدهای
ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند!
کردند هر جفا که برآمد ز دستشان
ز آنروز که اعتقاد به کیفر نداشتند
گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب
زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند
دین ثابت از علیست؛ بلی آن فراریان
قدرت به فتح قلعهی خیبر نداشتند
در رزم خندق آن همه لشگر بهجز علی
مردی حریف عمرو دلاور نداشتند
بیشک مقرر است بهدوزخ حمیمشان
آنانکه حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند
من خاک پای پاکدلانی که جان و سر
دادند و دل ز مهر علی برنداشتند
جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء
جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علما موقع تدریس، علی میگویند
زحل و زهره و بِرجیس، علی میگویند
صالح و یوشع و جرجیس، علی میگویند
تا نخ و سوزنِ ادریس، علی میگویند
دائم از هر طرفِ عرش خبر میشنوم
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر» میشنوم
«عینِ»تو هست به معنای عُلوّ درجات
«لامِ»تو هست همان لام سلام و صلوات
«یاءِ» تو یاءِ حسین است که بین دو صلات
میکشاند دلِ غمگینِ مرا سمت فرات
سند غربت تو، خون حسین است، علی!
راز حقانیتت در ثقلین است، علی!
زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده
وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده
متواری شده از وحشت و در دَم مرده
هر که از تیغ دو دم، جان به سلامت برده
هر که از شیوهی جنگاوریات شد آگاه
گفت: «لاحول ولا قوة الا بالله»
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمانِ من امروز بههم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق، آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها، اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها، از جریان تو خبر داشتهاند
بادها، پرده ز اسرار تو برداشتهاند
خاکها، چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایهی رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مُکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یه تنهی قلعهی خیبر بودن
با پیمبر همهی عمر برادر بودن
نَفَست عطر نَفَسهای محمد دارد
بُردن نام تو شیرینیِ بی حد دارد
گذر ماه به تاریکی چاه افتاده
باز از اشکِ غمت، چشمه به راه افتاده
منکر تو که به این روز سیاه افتاده
در نماز شب خود هم به گناه افتاده
زندگی بی علی اصلاً چه صفایی دارد؟
«مُطرب عشق، عجب ساز و نوایی دارد»
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم
تا زپیمانهی «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتْمَمْتُ عَلَیکُم» همهجا را پُر کرد
نان بَدگوی بد اندیشِ تو را آجر کرد
اولین مرحلهی عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو، بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمیِ مُلک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است
در شب قدر، به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان
با دل سوخته آرام و حزین شعر بخوان
به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان
بر همین پلهی اول بنشین شعر بخوان
چه قشنگست شبی غرق تماشا بودن!
«شهریارِ» غزل حضرت مولا بودن
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
#قاسم_نعمتی
ز فرط معصیت آهم به سینه کاری نیست
میان آینه ام نقشی از نگاری نیست
قساوت دل آلوده کار دستم داد
دگر ز دیده ام اشک زلال جاری نیست
همه خدایی خود را بگرد و خوب ببین
که رو سیاه تر از من گناه کاری نیست
همه جوارح من با گناه مانوس است
گرسنگی و عطش رسم روزه داری نیست
رفاقت من و تو رنگ و بوی دیگر داشت
به حال و روز دلم جای آه و زاری نیست؟
بیا و بی ادبی های مرا ندیده بگیر
به غیر جود و کرم از تو انتظاری نیست
تمام دل خوشی من محبت علی است
ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست
حرام باشد اگر رو به غیر او بزنم
کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست
سگ قدیمی دربار شاه لو کشفم
به جز مقابل شه جای خاکساری نیست
قسم به چادر خاکی برای حفظ ولا
شبیه مادر سادات جان نثاری نیست
خوشا به حال کسانی که با بصیرت محض
حمایت از ولی امرشان شعاری نیست
مدال عشق حسین است سینه های کبود
حریف سینه ما شعله های ناری نیست
به گریه بهر حسین یار مادرش هستم
ز هجر کرب و بلایش به دل قراری نیست
خدا ز سوز دل زینب آفریده مرا
به نام سینه زن کربلا خریده مرا
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
#قاسم_نعمتی
بساط عاشقی ما به پاست این شبها
زمان آشتی باخداست این شبها
گناهکار قدیمی دوباره برگشته
صدای زمزمه ها آشناست این شبها
زمان بده به زمین خورده ای اله کریم
اگر مرا بزنی هم رواست این شبها
خوشابه حال گدایی که چشم تر دارد
که گریه های سحر کیمیاست این شبها
کنارسفره ی افطار، زیرلب گفتم
نگفته ای به خود، آقا کجاست این شبها
قسم به خاک نشسته به چادر زهرا
مراببخش، ببخشی رواست این شبها
ز فتنه های زمانه خط امان داریم
چرا که نام علی ،ذکر ماست این شبها
گدای صحن و سرای شهنشه نجفم
دلم هوایی ایوان طلاست این شبها
دل شکسته ی ما با سلام ارباب
مسافر حرم کربلاست این شبها
سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
سخن ز تشنه لب سرجداست این شبها
شنیده ام که سرش نی به نی عوض میشد
شکایت من از آن نیزه هاست این شبها
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
#جواد_حیدری
تا که مقیم درگه جانان شود کسی
یک لحظه کافی است پشیمان شود کسی
وقتی که بخشش و کرمت بی نهایت است
دیگر چه جای آن که هراسان شود کسی
آید شبی و توشۀ یک عمر را برد
وقتی که بر سرای تو مهمان شود کسی
مشتاق تر ز تو به مناجات بنده نیست
تا چه رسد برای تو گریان شود کسی
با این همه کرم که ز دست تو دیده ام
راضی نمی شوی که پریشان شود کسی
ای کاش دلبرم به دعایم زند صدا
تا خوب در حضور تو عنوان شود کسی
وقتی حسین کَشتی سلم و نجات ماست
کی در هراس وحشت طوفان شود کسی؟
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روزی که دل میبردی از من، دنبال دلبستن نبودی
دنیای من تاریکتر شد، آیندهی روشن نبودی
راه رسیدن تا یقین را اینبار هم برعکس رفتی
جز من که با تو دوست بودم، با هیچکس دشمن نبودی
اشک تو را هرگز ندیدم، حتی زمان بیقراری
نامرد! اصل مشکل این بود: تو مرد بودی، زن نبودی
هر ادعایی کرده بودی، وقت عمل پا پسکشیدی
قدری شجاعت داشتی کاش! در قید و بند تن نبودی
بین من و تو معنی عشق، قدری تفاوت داشت با هم
من گرچه سر تا پا تو بودم، تو ذرهای هم من نبودی
#نفیسهسادات_موسوی
📕بینا
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر چند که دیده روی خوب تو ندید
یک گل ز گلستان وصال تو نچید
اما دل سودا زده در مدت عمر
جز وصف جمال تو نه گفت و نه شنید
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۳۰۷
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ادب معیار انسان
سنگ خارا از صبوری درّ غلطان می¬شود
آهن فرسوده روزی تیغ برّان می شود
طعنه های مدعی را ذره ای بر دل مگیر
زهر عقرب یک زمان دارو و درمان می¬شود
با خردمندان ندارد هر که شوق همدلی
گلشن عقل و کمالش زود پژمان می شود
اینکه کمیابست گوهر می¬شود ارزش پذیر
در صدف درّ و گهر از ارج پنهان می شود
اعتبار و قدر انسانست معیارش ادب
بی¬ادب چون سنگ پیش پا بدوران می¬شود
از بلای بخل هرگز رو نگرداند بخیل
شادمان صاحب کرم از روی مهمان می-شود
آن بنائی راکه دارد آه مظلومی ز پی
گرکه باشد کاخ کیکاوس ویران می¬شود
کعبه را هر کس که عاشق شد پی شوق وصال
زیر پا آسان بر او خار مغیلان می¬شود
ذات بد نیکو نگردد آب در هاون مکوب
طینت زیبا صفای روح انسان می¬شود
از گـزند طعنه دونان «مقدم» چاره نیست
هر درختی میوه دارد سنگ باران می¬شود
#مقدم
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7