eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
64 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم _ نفسى هست اگر بال و پرى هست مرا حال خوش وقت سحر چشم ترى هست مرا بعد يك عمر گدايى ثمرى هست مرا پاى اين طايفه سوز جگرى هست مرا - همه زير سر دست پسر فاطمه است كه حسن بانىِ اشك سحر فاطمه است - جلوه ى ديگرى از جلوه ى مولاست حسن چارمين راز خدا سيرت زهراست حسن قبله ى اهل نظر جمله مسيحاست حسن رهبر كشور اعجاز و كرم هاست حسن - بسكه اين مرد شبيه پدرانش آقاست پرچمش دست خدا روز قيامت بالاست - اى تمناى دلم بسته به دستان شما جان ما بسته شده جان تو بر جان شما سحرى يا دم افطار در ايوان شما نظرى كن بروم يك تنه قربان شما - وصف العيش دل ما نيز بهايى دارد وه كه ايوان تو آقا چه صفايى دارد - تب عشق تو مرا سخت جوابم كرده صوت مَكّى تو يك جرعه شرابم كرده و غلامى درت عاليجنابم كرده مضجع سنگى تو خانه خرابم كرده - كسى اندازه ى تو مثل خدا تنها نيست جز تو كس محرم سِرّ حضرت زهرا نيست - اولين عاشق تو حضرت ثارالله است مدح لب هاى توهم مدحت ثارالله است نگرانى دلت غربت ثارالله است بعداز آن ذبح سر و غارت ثارالله است - *هركه دارد غم آن زلف رها بسم الله هركه دارد هوس كرب و بلا بسم الله* - *تضمينى از شعراستاد حسن لطفى http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هرکس که بر کریم پناهنده میشود دلمرده هم اگر برسد زنده میشود آنقدر میدهند که شرمنده می شود آیا به روز حشر سرافکنده می شود واللهِ اعتقاد من این است تا ابد زین خانه نا امید گدایی نمی رود وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود بی یا حسن تجلی یارب نمی شود زلفی که باد خورده مرتب نمی شود هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود آتش زده هوای وصالت به جان من یا ایها الکریم و یا ایها الحسن مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم عمری سبو زجام کرم می زنم حسن نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن با نام تو به سینه حرم می زنم حسن باید مدینه محشر کبری به پا کنیم بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم از راه دور دست تمنا گرفته ایم عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می برند زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم در آسمان چشم سیاهت هوایی ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟ لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست بادستِ بسته شخصیت یار او شکست از آن به بعد خنده به لبها حرام شد تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
همدم یار شدن دیده تر می خواهد پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست قدم اول این راه جگر می خواهد بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت: بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد هرکه عاشق شده خاکستر او بر باد است عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد هنر آن نیست نسوزی به میان آتش پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد زدن سکه سلطانی عالم، تنها یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست در کرمخانه حق سفره به نام حسن است عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است بی حرم شد که بدانند همه مادری است ورنه در زاویه عرش مقام حسن است بس که آقاست به دنبال گدا می گردد ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم این مسلمانی ایران ز کلام حسن است هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید غربت از روز ازل باده جام حسن است حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است او چهل سال بلا دید بماند اسلام صبر شیرازه اصلی قیام حسن است ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد تا که قرص قمر ماه علی کامل شد پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا هرکه آمد به در خانه تو آقا شد هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا گریه دار است چرا زمزمه قرآنت حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا وارث پیر مناجاتی نخلستانی این هم از ناله شبهای درازت پیدا محرم مادری و از سر گیسوی سپید درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا خون دلها وسط تشت به هم می گفتند جگری تشنه کجا سوده الماس کجا در چهل غمی که جگرت را سوزاند ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده ورم دست کجا گردش دسداس کجا ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی بوسه تیر کجا دیده عباس کجا داغ عباس چه آورد سر اهل حرم غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا چون دل سوخته و جگرم می سوزد تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ذرّه در دست عبای تو جهان نام گرفت روز میلاد تو آرامش جان نام گرفت مشتی از گِل وسط سینه به حرکت افتاد وبه اعجاز نگاهت ضربان نام گرفت تا به توحید خداوند گشودی لب را لحن تکبیر بلیغ تو اذان نام گرفت آتش عشق تو سوزاند گناه همه را بارش لطف تو ماه رمضان نام گرفت نام لبخند دل انگیز توشد فصل بهار غربت دلشکنت فصل خزان نام گرفت سالها شعله به جان داشتی و در قرآن دود آن آتش پر درد "دخان" نام گرفت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا نشستم با ادب هر بار، پای سفره ات شد کرَم پشتِ کرَم تکرار، پای سفره ات راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم چشم‌ پوشی کردی از بدکار، پای سفره ات من گدایی نابلد! أنت کریم إبن کریم روی چشمانم قدم بگذار، پای سفره ات همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم تازه شد با أغنیا دیدار، پای سفره ات با جُزامی هم-غذا شد دستهایِ گرم تو قاسِمت(ع) نان خورد؛ با بیمار، پای سفره ات شیوهٔ نقلِ حدیثت در عمل بود و نشست جملهٔ «ألجّار ثمّ ٱلدّار»، پای سفره ات نان-خورِ عهد قدیمِ خانه ات هستم اگر پرورش دادم برایت یار، پایِ سفره ات روزیِ بی منّتِ فرزندهایم را نگیر با همان پیمانهٔ سرشار، پای سفره ات! http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
درهوای بارانی کار دست چشمان است می شود پر از باران دیده ای که گریان است معصیت نمودم من در تمام عمر خویش تومراببخش امشب بخشش ازبزرگان است آمده زمانیکه بخششت فراگیر است مژده ای گنه کاران ماه ماه غفران است سفرۀ عطا پهن و جای من دراینجا نیست در کنار این سفره جایگاه خوبان است امتحان عمرم را زیر ده گرفتم چون. حاصل همه عمرم تیرگی و عصیان است لحظه ای میان خوف لحظه ای رجا یعنی در طریق دین ما این اصول ایمان است اینکه ما در این شب ها غرق در مناجاتیم این مجالس گریه حاصل شهیدان است با تمام این ها من ضامنی قوی دارم ضامنی که سلطان سرزمین ایران است کار و بار عارف ها گریه بهر ارباب است گریه بهر ثارالله انتهای عرفان است با اجازه ی زهرا با اجازه ی حیدر ذکر آخرم امشب سیدی حسین جان است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسکه آقاست به دنبال گدا می گردد نازعشاق کشیدن زمرام حسن است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌺دوباره پنج شنبه و جای خالی عزیزانی که برای همیشه خالی میماند 🌹روحشان شاد یادشان گرامی شادی روح همه اموات و شهدا الفاتحه مع الصلوات.....🙏 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آورده ای دوباره بدهکارمان کنی فکری به حال غم زده و زارمان کنی اینجور که دوباره به ما راه می دهی اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم یک دم نخواستی تو خدا، خارمان کنی تو مهربان ترینی و اصلا نمی شود با آتشِ جهنمت، آزارمان کنی ما را زمین زده است گناهان بی شمار باید که فکرِ این دل بیمارمان کنی من آمدم دوباره رفیقت شوم خدا لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد تا با شهید کرببلا یارمان کنی با گریه های فاطمه ات گریه می کنیم تا روضه خوان روضه دیوارمان کنی آتش گرفته ایم در این اضطراب تا پهلو شکسته از تب مسمارمان کنی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جنس انگور اگر عسگری اش قیمتی است دلِ خالص شده هم دلبری اش قیمتی است عبدِ رسوا شده ای که همه جا را گشته زار برگشتن و جامه دری اش قیمتی است دل رسوای مرا لطف خدا بالا بُرد از بس این ظرف دلم، مشتری اش قیمتی است تا سحر نام تو را می برم، ای رب کریم سینه ی سوخته، نوحه گری اش قیمتی است از همان روز ازل فاطمه ما را خوانده مادر ما به خدا مادری اش قیمتی است دل نبستیم به هر دل که فقط در دل ها در تمامی جهان حیدری اش قیمتی است کل اعمال گره خورده به حب حیدر مژده بر دل که علی باوری اش قیمتی است هر کسی ذوب در انوار حسینی باشد نزد زهرا و علی نوکری اش قیمتی است چشم ما گریه نکرده است به جز بر ارباب باده ی ناب فقط کوثری اش قیمتی است ساربان با عجله رفت سوی جسم حسین زیر لب گفت که انگشتری اش قیمتی است حامل راس شریفش کمی آرام برو این سری که سرِ نی می بَری اش قیمتی است **** دست بردار از آن طفل یتیم ای ظالم مگر اصلا چقدر روسری اش قیمتی است؟ http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به خسته حالیم ای پادشاه ارحمنی به اشک چشم ترم یا اِله، ارحمنی کشانده‌ام سرِ این سفره اعترافم را نمانده از نفسم غیر آه ارحمنی کرم نما کمی آغوش خویش را وا کن رسیده بنده‌ی گم کرده راه ارحمنی به قدرِ خوبیِ تو با گناه آمده‌ام مکن عقوبت این روسیاه ارحمنی شکسته بال و پرم، خسته‌ام، نگاهم کن پناه ده به منِ بی پناه ارحمنی بریده‌ام من از این نفْسِ خانمان سوزم جدا شدم دگر از هر گناه ارحمنی هزار مرتبه بخشیدی و خطا کردم دوباره خسته‌ام از اشتباه ارحمنی میان میکده‌ات ناله می‌زنم آقا فقط به خاطر قدری نگاه ارحمنی حسین از منِ آلوده دستگیری کرد در آمدم به چه سختی ز چاه ارحمنی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من از معصیت‌ها یک دل بیمار دارم من پرونده‌ای آلوده از کردار دارم من در پیشگاه حضرت استغفار دارم من از بنده‌ای گمراه، امشب دستگیری کن آقا به اشک چشم زینب دستگیری کن پایین گرفتم پیش تو روی سیاهم را گم کرده بودم در کویر خشک راهم را شرمنده‌ام تکرار کردم اشتباهم را چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است از هر که امشب آمده غم بیشتر دارم زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم گرد و غبار معصیت را روی سر دارم از کارهایم من خودم بهتر خبر دارم اندازه‌ی یک عمر از من معصیت دیدی لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن فعل بدِ من را به خوبی‌ها مبدل کن کار مرا هم دست اربابم مُحَوَل کن روز قیامت لحظه‌ای من را معطل کن شاید بیاید آنکه باید از نجف آید بهر شفاعت باز شاه لوکشف آید من را ببخشا جان آن آقا که مظلوم است آن شیر مردی که ز حق خویش محروم است دلتنگیِ زهرا ز رویش آه، معلوم است یک امشبی که میهمان ام‌کلثوم است... ...گاهی خدا را زیر لب تنها صدا می‌زد گاهی میان اشک، زهرا را صدا می‌زد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7