eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
23هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
19.1هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌀🍀🌾 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🍀🌾🌀 🌀 ✫ از اعضای کانال داستان و پند ✦ عنوان داستان: 🍀قسمت اول و پایانی با سلام خدمت اعضای محترم کانال داستان و پند 🌹 تشکر می کنم از مدیر محترم کانال برای اینکه اجازه دادند من داستان خودم رو در اختیار شما عزیزان میزارم انشالله که مفید واقع بشه و شما عزیزان با خوندن این داستان به سرنوشت من دچار نشید🤲🤲 داستان یا بهتره بگم تجربه تلخ من از اونجایی شروع میشه که سه سال پیش با یکی از دوستان که بهش اعتماد داشتم خواستم یه کار شراکتی رو شروع کنم اون موقع هنوز در کارم بی تجربه بودم و آنقدر پیشرفت نکرده بود‌.‌.. اما با مرور زمان و یک سال بعداز شروع کار ، کارم به جایی رسید که پیشرفت چشمگیری داشت چنان که هرروزدر کارم با تجربه تر میشدم .. این باعث شد که من ضربه اساسی رو اونجا ازش خوردم. که در ادامه میخونید بله گفتم که دوستی داشتم که ده سال باهم رفاقت وصمیمیت کامل داشتیم بنام م_ی ،، تابستون که شد تصمیم گرفتیم با رزین زیورآلات درست کنیم؛ کار به صورتی بود که من کار تولید را انجام می دادم، تبلیغات و فروش با اون بود. هر دو طرف مواد اولیه تهیه کردیم ولی از جهتی که اون به خرید اینترنتی بیشتر مسلط بود قرار شد که قالب رو خودش بخره و من در عوض مقدار دونگی که باید بهش میدادم،سود خودم رو از فروش بهش میدم. چند وقت گذشت..... چند تا مشتری رو خودم جور کردم و کار رو به جایی رسوندم که سود خودم رو ازش برداشت میکردم یعنی پول اولیه مون برگشت داده شدچند وقت به همین روال گذشت. ولی کم کم دیدم متاسفانه این رفیق من نه تنها هیچ کاری انجام نمی داد بلکه می خواست که سودش رو هم بهش بدم ... باهم بگو مگو پیدا کردیم این بحث تا جایی ادامه داشت که گفت من نمیخوام دیگه این کارو را انجام بدم و هر روز تماس می گرفت و درخواست می کرد که من پولشو بهش بدم در عوض کاری که نکرده بود .و من زیر بار حرفاش نمیرفتم ... میگفتم که تو هیچ کاری انجام ندادی و در نتیجه سودی هم به تو تعلق نمی گیره اما هر بار که زنگ میزد بحثمون به جایی پیش میرفت که در اخر می خواست پول زور رو از من بگیره و دائم بهانه‌ می‌آورد که من اینستاگرام فیلم آموزشی میبینم پس میتونم فیلم تبلیغاتی درست کنم و مشتری جذب کنم ... کار خودش رو مهم تر میدید و از این که من بیشتر کارهارو میکنم وحرفایی که منو عصبی میکرد...... ما از هم فاصله گرفتیم... خبری ازش نداشتم وخیلی ناراحت وسرخورده بودم از اوضاع زندگی ...واینکه به طرفم اعتماد کرده بودم تا اینکه یه روز داشتم گوشیمو چک میکردم که دیدم یه پیام بلند بالا بهم داده به این مضمون که روز قیامتی وحسابی هم هست و اونجا چی میخوای جواب بدی وباید پول منو وسهم منو بدی و از این جور حرفای بی ربط..... منم خیلی از کارش ناراحت شدم و اولین کاری که کردم یکی از قالب هایی که خریده بود رو واسش پست کردم. که میدونم حق من بود اما چیکار میکردم؟ کسی که منو بخاطر 50 تومن تهدید به شکایت میکنه، یک دیوانه هست ونمیشه باهاش موند و رفاقت داشت ... خلاصه من الان یک عالمه زیورآلات روی دستم مونده که ده برابر پول قالب اون می ارزه.. واقعا متاسفم واسه اینجور آدما که از همه طلبکار هستن. واز دیگران استفاده میکنن.. خواستم این تجربه تلخ که برای من تجربه بزرگی بود رو برای شما بازگو کنم . بگم که خواهشا به همه اعتماد نکنین حتی اگه صمیمی بودن باهاتون ... و اگه میخواین یه کاری رو شروع کنین حتما تک نفره کار کنین و اگه هم میخواین شراکتی باشه قبلش کاملا تحقیق کنین. واینو هم بگم دوستی ورفاقت خوبه در حد خودش وهستن دوستان خوب وبا مرام . ان شالله شماهم از دوستان خوب بی نصیب نباشین 🌹🌹🌹🌹 تشکر میکنم از مدیر محترم کانال بخاطر این فرصت که به من دادن و همینطور برای کانال خوب و آموزنده ای که دارن🌹🌹 ✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند✫ 🍀 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🍀🌾🌀🍀 🌾🌀🍀🌾🌀
🌾🌀🍀🌾 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🍀🌾🌀 🌀 ✫ از اعضای کانال داستان و پند ✦ عنوان داستان: 🍀قسمت اول و پایانی با سلام خدمت اعضای محترم کانال داستان و پند 🌹 تشکر می کنم از مدیر محترم کانال برای اینکه اجازه دادند من داستان خودم رو در اختیار شما عزیزان میزارم انشالله که مفید واقع بشه و شما عزیزان با خوندن این داستان به سرنوشت من دچار نشید🤲🤲 داستان یا بهتره بگم تجربه تلخ من از اونجایی شروع میشه که سه سال پیش با یکی از دوستان که بهش اعتماد داشتم خواستم یه کار شراکتی رو شروع کنم اون موقع هنوز در کارم بی تجربه بودم و آنقدر پیشرفت نکرده بود‌.‌.. اما با مرور زمان و یک سال بعداز شروع کار ، کارم به جایی رسید که پیشرفت چشمگیری داشت چنان که هرروزدر کارم با تجربه تر میشدم .. این باعث شد که من ضربه اساسی رو اونجا ازش خوردم. که در ادامه میخونید بله گفتم که دوستی داشتم که ده سال باهم رفاقت وصمیمیت کامل داشتیم بنام م_ی ،، تابستون که شد تصمیم گرفتیم با رزین زیورآلات درست کنیم؛ کار به صورتی بود که من کار تولید را انجام می دادم، تبلیغات و فروش با اون بود. هر دو طرف مواد اولیه تهیه کردیم ولی از جهتی که اون به خرید اینترنتی بیشتر مسلط بود قرار شد که قالب رو خودش بخره و من در عوض مقدار دونگی که باید بهش میدادم،سود خودم رو از فروش بهش میدم. چند وقت گذشت..... چند تا مشتری رو خودم جور کردم و کار رو به جایی رسوندم که سود خودم رو ازش برداشت میکردم یعنی پول اولیه مون برگشت داده شدچند وقت به همین روال گذشت. ولی کم کم دیدم متاسفانه این رفیق من نه تنها هیچ کاری انجام نمی داد بلکه می خواست که سودش رو هم بهش بدم ... باهم بگو مگو پیدا کردیم این بحث تا جایی ادامه داشت که گفت من نمیخوام دیگه این کارو را انجام بدم و هر روز تماس می گرفت و درخواست می کرد که من پولشو بهش بدم در عوض کاری که نکرده بود .و من زیر بار حرفاش نمیرفتم ... میگفتم که تو هیچ کاری انجام ندادی و در نتیجه سودی هم به تو تعلق نمی گیره اما هر بار که زنگ میزد بحثمون به جایی پیش میرفت که در اخر می خواست پول زور رو از من بگیره و دائم بهانه‌ می‌آورد که من اینستاگرام فیلم آموزشی میبینم پس میتونم فیلم تبلیغاتی درست کنم و مشتری جذب کنم ... کار خودش رو مهم تر میدید و از این که من بیشتر کارهارو میکنم وحرفایی که منو عصبی میکرد...... ما از هم فاصله گرفتیم... خبری ازش نداشتم وخیلی ناراحت وسرخورده بودم از اوضاع زندگی ...واینکه به طرفم اعتماد کرده بودم تا اینکه یه روز داشتم گوشیمو چک میکردم که دیدم یه پیام بلند بالا بهم داده به این مضمون که روز قیامتی وحسابی هم هست و اونجا چی میخوای جواب بدی وباید پول منو وسهم منو بدی و از این جور حرفای بی ربط..... منم خیلی از کارش ناراحت شدم و اولین کاری که کردم یکی از قالب هایی که خریده بود رو واسش پست کردم. که میدونم حق من بود اما چیکار میکردم؟ کسی که منو بخاطر 50 تومن تهدید به شکایت میکنه، یک دیوانه هست ونمیشه باهاش موند و رفاقت داشت ... خلاصه من الان یک عالمه زیورآلات روی دستم مونده که ده برابر پول قالب اون می ارزه.. واقعا متاسفم واسه اینجور آدما که از همه طلبکار هستن. واز دیگران استفاده میکنن.. خواستم این تجربه تلخ که برای من تجربه بزرگی بود رو برای شما بازگو کنم . بگم که خواهشا به همه اعتماد نکنین حتی اگه صمیمی بودن باهاتون ... و اگه میخواین یه کاری رو شروع کنین حتما تک نفره کار کنین و اگه هم میخواین شراکتی باشه قبلش کاملا تحقیق کنین. واینو هم بگم دوستی ورفاقت خوبه در حد خودش وهستن دوستان خوب وبا مرام . ان شالله شماهم از دوستان خوب بی نصیب نباشین 🌹🌹🌹🌹 تشکر میکنم از مدیر محترم کانال بخاطر این فرصت که به من دادن و همینطور برای کانال خوب و آموزنده ای که دارن🌹🌹 ✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند✫ 🍀 .📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🍀🌾🌀🍀 🌾🌀🍀🌾🌀