🔴 #یاد_رجایی_بخیر | مگر ریاستجمهوری چی هست؟‼️
🔻 حضرت امام(ره) هنگام تنفیذ شهید #رجایی خطاب به آقای رجایی فرمودند؛ «دیروز نخستوزیر بودید و پریروز وزیر بودید و قبل از او معلم بودید و قبل از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا بروید. ممکن است خدای نخواسته حالا که بیرون رفتید یا همین حالا یک بمبی باز اینجا منفجر بشود و فاتحه همه را بخوانند! (خنده حضار). وقتی مطلب این است، چرا باید انسان قبل از ریاستجمهوری و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاستجمهوری چی هست؟».
🔹این ادبیات ناصحانه اثر کرد و امروز نام شهید رجایی با خدمتگزاری ، ساده زیستی، ولایتمداری و....گره خورده است. اما فرازی از توصیه پیرجماران که همین امروز هم برای همه مسئولان نظام میتواند یک #تلنگر باشد این است که واقعاً : « مگر ریاستجمهوری چی هست؟»
❇️ یاد و خاطره شهیدان #رجایی و #باهنر گرامیباد
【 #زمانه: آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻اگر #تحلیل_راهبردی میخوانید👇
🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd
🆔 | sapp.ir/zamanehh
#ایتا #تلگرام #سروش
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
🔰 #یادبود | #تلنگر
🔻میدونید ﺗﻮی ﺟﺒﻬﻪ، تعاﻭﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺳﺎﮎ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﯾﻪ ﭘﻼﮎ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮﻥ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ، ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﭘﻼﮎ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ، ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺷﺨﺼﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ !؟
ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﮎ
ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻩ ﺩﺍﺧﻞ تعاون ﻣﻮﻧﺪﻩ !!
ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ، ﻫﯿﭻ ﭘﻼﮐﯽ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ! ﺗﺎ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪﻥ...! ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻬﯿﺪگمنام
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
📸 #یادبود | #تلنگر
🔻مراقب باشیم
ستون را گم نکنیم
که بیراههها در کمیناند ...
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
هدایت شده از معیار
🇮🇷
📡 #تلنگر ‼️
▪️◾️▪️
چقدر به هم نزديک و مربوطند:
«قربان»
«غدير»
«عاشورا»
🔸«قربان»: تعريف عهد الهى
🔹«غدير»: اعلام عهد الهى
🔸«عاشورا»: امتحان عهد الهى
🔻و چقدر آمار قبولى پايين است!!
🔹نه فهميدند، عهد چيست؟!
🔸نه فهميدند، عهد با كيست؟!
🔺نه فهميدند، عهد را چگونه بايد پاس داشت؟!
🙏خدایا ما را بر عهدمان با امام زمانمان استوارساز تا "مرگمان جاهلی" نباشد. #بوی_محرم میآید.
✍ #حسن_شجاع
#روشنگری | #ثامن | #حجاب
🆔 eitaa.com/meyarpb
هدایت شده از شهدای سرمستان
🔰طرماح بن عدی، دیپلماتی در تراز حکومت علوی...
✅براى امير المومنين(؏) نامه اى از معاويه رسيد...
✍️حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد:
🔥"از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
☘️اى على! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مھياى جنگ باش!
🌹امام علی(عَلَیْهِ السَّلام) جواب نامه را اينگونه نوشت:
از طرف عبداللّٰه، تو به رياست مےنازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه انا قاتل جدك و عمك و خالك:«من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم»
🔶سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد:«كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟»
كسى جواب نداد...
✅دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد:«على جان! من حاضرم.»
☘️حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح!
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
🌹طرماح گفت:سمعاً و طاعةً... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد...
🍂 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند...
🔥معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد.
🌿طرماح وقتى وارد شد و آن فرشھاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بےاعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمھایش را بر فرشھا گذاشت!
🌱سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش چونان خوکی لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
🌑اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت: تا آن مردک(معاويه) پاهايش را جمع نكند، من نیز هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
⚡️عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت:«اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.»
🔥معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد:«از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟»
🍀طرماح گفت:«از طرف خليفۂ برحق، اسداللّٰه، عين اللّٰه، اذن اللّٰه، وجه اللّٰه، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان!
⛔️معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على(عَلَيْهِ السَّلام)را ساكت كند، گفت:«نامه را بده ببينم!»
🍀طرماح گفت:«روى پاهايت مےايستى، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على(عَلَيْهِ السَّلام)را ببوسم و به تو بدهم...
🔥معاويه گفت:«نامه را به عمرو عاص بده.»
🍀طرماح گفت:«اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
🔥معاويه گفت:«نامه را به يزيد بده»
🍀طرماح گفت:«ما دل خوشى از شيطان👹 نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند...
⚡️بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد:
«على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش!»
🍀طرماح برخاست و گفت:«من خودم جواب نامه ات را مےدهم»
سپس گفت:
«على(عَلَيْهِ السَّلام) خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت...!
🌼سپس خواست برود كه معاويه گفت:«طرماح! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو.»
🌹اما طرماح بےاعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت...
🔥معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت:«حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يك ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند!»
🔥عمرو عاص گفت:«بخدا اگر على به شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!»
📚منبع: الأختصاص، ص ١٣٨
✅هزار دیپلمات فدای یک مرد میدان
#مرد_میدان
#تلنگر
#انتشارش_با_شما👇🏻
🌹🌹استوری های دیدنی و جذاب🤩🤩
@astore1402