eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
465 ویدیو
32 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
تذکراتی از صائب به ما عمامه به سر ها ☺ مخور صائب فریبِ فضل از زاهد که در گنبد، ز بی مغزی، صدا بسیار می‌پیچد . . . سرِ بی‌مغز ز نگردد پُر مغز این نه عیبی است که پوشیده به سرپوش شود
علی مقدم
تذکراتی از صائب به ما عمامه به سر ها ☺ مخور صائب فریبِ فضل از #عمامه‌ی زاهد که در گنبد، ز بی مغزی،
مولوی هم بیت معروفی در مورد عمامه دارد که زیباست انصافا ماهی از سر گَنده گردد نِی ز دُم فتنه از خیزد نِی ز خُم
علی مقدم
تذکراتی از صائب به ما عمامه به سر ها ☺ مخور صائب فریبِ فضل از #عمامه‌ی زاهد که در گنبد، ز بی مغزی،
به آنهایی هم که فکر میکنند با صرف ریش بلند داشتن از اهل علم حساب میشوند ، اینطوری تذکر میدهد : مبحث عشق است ای زاهد خموشی پیشه کن عرض علم موشکافیها به عرض ریش نیست
علی مقدم
تذکراتی از صائب به ما عمامه به سر ها ☺ مخور صائب فریبِ فضل از #عمامه‌ی زاهد که در گنبد، ز بی مغزی،
در حالی این ابیات را پست میکند که امروز داشت فکر میکرد گوشه عمامه ام را سیدباقر خوب نبسته است باید دفعه بعد بیشتر به او تاکید کنم که چین های نهایی را با دقت بیشتری ببندد 😄😄 این منِ متناقض
هدایت شده از علی مقدم
تقدیم به امیرالمومنین علیه السلام هیچ از آن جمال نتوان گفت چه بگویم ؟! مثال نتوان گفت کیست آن ذات خارج از ادراک؟ پاسخ این سوال نتوان گفت نرسد دست عقل تا درکش جز به وهم و خیال نتوان گفت همه قرآن ز باء بسم الله ست شرح آن زلف و خال نتوان گفت دشمنش گر نخواست ، حرفی نیست به حرام از حلال نتوان گفت در نجف عمر ما نگردد کم پیشش از ماه و سال نتوان گفت وعده دادست "من یمت یرنی" جز به مرگم وصال نتوان گفت ذوالفقارش به خصم ثابت کرد جز به او ذوالجلال نتوان گفت تو و گفتن ز خطی از فضلش؟! عاصی از این مُحال نتوان گفت ۲۶/ ذی القعده / ۱۴۴۰ ۷ / مرداد / ۱۳۹۸
وای به زاهد که در گوشهٔ سجّاده اش دانهٔ تسبیح بود ، دانهٔ انگور ، نَه
نشسته ای و چنین فتنه خاست از هر سو خدا به خیر کند لحظه ای که برخیزی
طریق درویشان ذکرست و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل. هر که بدین صفتها که گفتم موصوفست به حقیقت درویشست و گر در قباست اما هرزه گردی بی نماز هوا پرست هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رندست و گر در عباست
هنرش جز به سرافکندگی اش روشن نیست سجده ، معراجِ بود نمی دانستم
این یک دو نفس فرصت عمر خود را مانند خرج سجودش کردم
چنان دو دیده من محو انتظار رهت بود چو دست من افتاد انتظار کشیدم