eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
89.4هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7.2هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ خروج شعیب بن صالح از سمرقند ⭕️ خروج عوف سلمی از تکریت 🌕 حذلم بن بشير مى‌گويد: به محضر مبارك على بن حسين عليه‌السّلام عرض كردم: ظهور حضرت مهدى عليه‌السلام و علامت‌هاى آن را براى من توصيف بفرماييد. امام فرمودند: پيش از قيام ايشان، مردى به نام عوف سلمى در سرزمين جزيره قيام مى‌كند. وطن او تكريت خواهد بود و در مسجد دمشق كشته مى‌شود. بعد از او شعيب بن صالح از منطقه سمرقند قيام مى‌كند. سپس سفيانى ملعون در سرزمين خشك و در بيابانى قيام مى‌كند. او از اولاد عتبة بن ابى سفيان است.آن‌گاه كه سفيانى قيام كند، مهدى عليه‌السلام مخفى شده و پس از آن قيام مى‌فرمايد. 📗الغيبة (للطوسی)، ج ۱، ص ۴۴۳ 📗بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳ 📗منتخب الأنوار المضیّة ج ۱، ص۳۱ 📗الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۵ 📗نوادر الأخبار، ج ۱، ص ۲۵۸ 📗إثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۵۵ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
•• لا‌أرغب‌غيرك فكل‌أمنياتي‌تختصر‌بك!‌ مرا‌به‌غیر‌تو‌رغبتی‌نیست‌که‌تمام‌آرزوهایم در‌"تو‌"خلاصه‌می‌شود! 💚 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شعار سپاه مهدوی 🌕 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ.» شعار یاران حضرت مهدی عجل الله فرجه، «یا لثارات الحسین» -ای خونخواهان حسین علیه السلام- است. 🌕 در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «سلام و درود بر امامی که از دیده ها پنهان است و در شهرها حاضر؛ آن که از دیده ها نهان است و در دلها حاضر؛ باقی مانده اخیار و خوبان؛ و وارث شمشیر ذوالفقار؛ آن بزرگواری که در بیت الله الحرام -که دارای پرده ها است- ظاهر می‌شود و به شعار «یا لثارات الحسین» ندا می‌کند و می‌فرماید: منم مطالبه کننده خون‌های به ناحق ریخته؛ منم شکننده هر ستمگر جفا پیشه.» 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷ 📗سرور أهل الإيمان، ج۱، ص۹۶ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️لعنت خدا بر دروغگو... دروغگو به واسطه ی دروغ، بوی دهانش در قیامت گندیده است. ملائکه از بوی گندش فرار میکنند. بوی گند دهان دروغگو تا به عرش می رسد. - دروغ از شراب بدتر است. 🦋 حضرت باقر(ع) فرمود: خداوند برای شرّ قفلهایی قرار داده و کلید آن شراب است و دروغ بدتر از شراب است. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤لحظات دلنشینی از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها توسط حضرت آیت الله ناصری ۱۴۰۰/۰۹/۲۵ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستان بسیاااار زیبای "مقبل کاشانی" مقبل کاشانی، شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن یک عده از افراد بر میگردن کاشان یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن. اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری، از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده؛ دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت با خودش میگفت همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه در گلپایگان ماند تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ... همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید، مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد؛ خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن ... مقبل میگه: با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند. یکی گفت: درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) و خدیجه کبری(سلام الله علیها ) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند؛ چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت. پرسیدم: توکیستی؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم. در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود، از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم. گفت: پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (علیه السلام )آمده اند. مقبل میگه، حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود: بروید به محتشم بگویید بیاید. ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند، که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود، برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود. حضرت فرمود: ای محتشم امشب شب عاشوراست، از آن اشعار جانسوزت بخوان و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا اینجا بود که، صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد ... حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود: ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند. سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان محتشم ادامه داد: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که، گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود: باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده محتشم در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت، فریاد کنان صدا زد یا رسول الله(ص): این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند و ملائکه محتشم را ساکت میکردند، محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد. پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) عبای خود را بر دوش محتشم انداخت ... مقبل میگوید؛ من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان. هر چه انتظار کشیدم نفرمود، مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند: ای مقبل، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود: به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند. مقبل گوید؛ رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم، مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم: نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد تا این اشعار را خواندم، حوریه ای آمد و گفت: مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد. مقبل گوید؛ از منبر فرود آمدم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) صله چیزی به من عطا نفرمود، ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد: ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد. مقبل گوید؛ در این حال از خواب بیدار شدم. فردای آن روزقافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند ... 📚وقایع الایام 58 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎪 ⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت هفتم) 🔴السلام علی عابس بن ابی شیب الشاکری عابس یکی از مردان بزرگ شیعه و مردی شجاع و شب زنده دار و رییس قبیله بنی شاکر بود و از مخلصین و دوستداران حضرت علی علیه السلام، تا جایی که حضرت در مورد آنان فرمود: اگر تعداد آنها به هزار نفر برسد خدا آنطور که شایسته است پرستش می شود... این طایفه همگی از شجاعان عرب بودند. عابس نه تنها خود در راه امام حسین فداکاری مینمود بلکه میکوشید تا نیروی بیشتری برای امام تهیه کند. وقتی جنگ شدید شد عابس گفت: اگر هرکس دیگری از نزدیکانم بود دوست داشتم قبل از من به میدان میرفت تا شهید میشد و من در اجرش شریک میشدم،امروز روزی است که میتوان تحصیل ثواب نمود و بعد از این عملی نخواهیم داشت... عابس نزد امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: یا اباعبدالله در زمین و دور و نزدیک نزد من محبوبتر از شما کسی نیست. گواه باش که من بر راه و روش شما و پدران شما هستم.سپس وداع کرد و با شمشیر کشیده در حالی که ضربتی بر پیشانی داشت به میدان آمد و مبارز طلبید. ⚫️شهادت عابس ربیع بن تمیم میگوید: همینکه دیدم عابس به میدان آمد،چون قبلا جنگهای اورا دیده بودم فریاد کشیدم: مردم! این شیر شیران است هیچکس تنها به میدان نرود که جان سالم به در نمیبرد. عابس هم صدا میزد الارجل الارجل،ولی هیچکس به مصاف او نرفت. عمر سعد که چنین دید فریاد زد: وای بر شما او را سنگ باران کنید! سپاهیان از هر طرف اورا سنگ باران کردند. عابس که دید کسی به مصاف او نمیرود برای اینکه امتیازی به حریف داده باشد کلاه و زره خود را از سر و تن برداشت و به کناری انداخت ،بدون سپر و سلاح به دشمن حمله کرد. ربیع میگوید: دیدم بخدا قسم به هرسو حمله میکرد دویست نفر فرار میکردند و به روی یکدیگر میریختند. تا اینکه لشکر از چهار طرف او را محاصره کردند و بالاخره از شدت جراحات سنگ و نیزه و شمشیر سرانجام از پای درآمد و به شهادت رسید.. اطرافیان هریک به نزاع میپرداختند که اورا من کشتم! تا اینکه عمر سعد گفت: عابس را یک نفر نکشته بلکه دسته جمعی او را کشتید... 📕ابصارالعین ص75 📗 نفس المهموم ص 281 📘 الحسین فی طریقه ص 10 📔نفس المهموم ص 282 📒طبری 237/7 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎪 ⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت هشتم) حسین علیه السلام هنگامی که دید یارانش یکی پس از دیگری به شهادت میرسند، آنها را به استقامت دعوت کرد: تحمل و بردباری پیشه کنید ای فرزندان آزاده، که مرگ پلی است که شماها را از سختی و مرارت عبور میدهد و به نعمتهای پایدار میرساند. مرگ برای مومن پلی است به سمت بهشت و برای کافر پلی به سمت جهنم..🔥 ⚫️فرار ضحاک ابن عبدالله مشرقی براستی روز عاشورا روز امتحان و محک بزرگی برای انسانها بود، اکثر افراد واقع بین و وقت شناس در آخرین لحظات خود را از آتش جهنم نجات دادند و به سعادت ابدی رسیدند و عده ای هم سعادت عظیمی را از دست دادند... عبدالله مشرقی از جمله دسته ی اخیر بود که سعادت ابدی را از دست داد... خودش نقل میکند: مابر حسین علیه السلام وارد شدیم و آن حضرت به ما خوش آمد گفت. سپس پرسید برای چه آمدید؟ گفتیم آمدیم شما را از اخبار مطلع کنیم مردم کوفه تصمیم به جنگ با شما گرفتند. حسین علیه السلام فرمود: حسبی الله و نعم الوکیل. سپس فرمود: چه میشود که مرا یاری کنید؟ گفتم من شخصی مقروضم باید برگردم. اما اگر اجازه بدید تا جایی که احساس کنم مفیدم میمانم ولی اگر دیدم دیگر یاری ندارید و ماندنم فایده ندارد اجازه بدهید که بروم. امام فرمود: باشد،هرگاه چنین شد بیعتم را برمیدارم. ⚫️از دست دادن سعادت ابدی ضحاک تا اخرین ساعات زندگی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در کربلا بود.او میگوید: در روز عاشورا من اسب خود را پشت خیمه ها بستم و پیاده جنگیدم و دو نفر را هم کشتم تا اینکه دیدم از یاران حسین کسی باقی نمانده و دشمن بر اهل بیتش چیره شده اند. ▪️نزد حسین علیه السلام رفتم و از او اذن ترک جنگ خواستم. امام فرمود اگر میتوانی برو،اما چگونه میخواهی فرار کنی؟ گفتم اسبم تازه نفس است. سپس سوار اسب شدم و به تاخت از آنجا دور شدم... ✍ادامه دارد... 📕 ابصار العین ص 133 📒قاموس الرجال 129/7 📗نفس المهموم ص 298. 📘طبری 235/7 📓کامل 73/4 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📘 💠فقیر واقعی کیست؟ 🔹روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اصحاب خود پرسیدند: " فقیر کیست؟" 🔹اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد. 🔹حضرت فرمودند: «آنکه شما می‌گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی ست که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته باشد در مقابل حقوق مردم از او می‌گیرند و به صاحبان حق میدهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می‌کنند، و روانه آتش دوزخ می‌نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کسی است.» 📚 بحار ج ۷۲، ص ۶ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
💠عوامل موثر بر موفقیت امام زمان 🔹1- فرود آمدن حضرت مسيح 🔹2- تحول اقتصادی-رفاهی مردم بدست ايشان 🔹3- پيروزی های پياپی نظامی امام زمان 📚 کتاب عصر ظهور - شيخ کوراني ص۳۴۴ 🔺 سه عامل بالا در پاسخ به اين سوال مهم است که : چگونه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد توانست اسلام را در ميان ملت های غير مسلمان گسترش دهد؟ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
يه شب قشنگ ...     يه دل خوش ...        یه جمع صمیمی ...           آرزوى  من براى شما ...                   شبتون بخیر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍🌸گل را به عزیزان می دهند 🌸و محبت را به مهربانان 🌼کدام لایق شماست 🌼که هم عزیزيد هم مهربان 🌺دسته دسته گل‌های زیبا 🌺تقدیم به دل‌های مهربونتون 🌷صبحتون غرق در عطر گل ها🌷 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ ورود نیروهای غربی یا مغربی به مصر 🌕 عمار یاسر می‌گوید: پس زمانى كه روم و ترك‌ غبار فتنه را عليه شما بلند كردند، (بر شما حمله آورند) و لشكرهاى دشمن آماده و تجهيز شد و خليفه شما(مسلمین) كه اموالى را جمع‌آورى مى‌كرد از دنيا رفت و مردی درست‌كار به جاى او بنشيند، پس بعد از چند سالى مردم از بيعتش درمى‌آيند و زوال و نابودى حكومت (بنى عباس) از همان سمتى مى‌رسد كه شروع شده بود. آنگاه روم و ترك‌ به جان هم می‌افتند و جنگ در روى زمين بسيار زياد مى‌شود.در همين زمان منادى در قلعه دمشق ندا مى‌دهد: «واى بر اهل زمين از شرّى كه نزديك شده است» و قسمت غربى مسجد(اموى) به زمين فرو مى‌رود، حتی دیوارش نیز در هم فرو می‌ریزد. در شام سه نفر قيام مى‌كنند كه همگى خواهان سلطنت و حكومت هستند: يكى از آن‌ها سیاه و سفید و ديگرى سرخ‌ و سفید و سومين نفر از خاندان ابو سفيان است و در منطقه كلب خروج كرده،و مردم را در دمشق جمع مى‌كند. و غربیان به مصر حمله می‌آورند؛ همين‌كه آن‌ها وارد مصر مى‌شوند، ورودشان علامت و نشانه خروج و سلطنت سفيانى است. 📗الغيبة (للطوسی)، ج ۱، ص ۴۶۳ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ قیام مرد مصری... 🌕 یکی دیگر از نشانه‌های خروج سفیانی، قیام مردی مصری است؛ محمد بن مسلم که از اصحاب الصادقین علیهماالسلام است، می‌گوید: «يَخْرُجُ قَبْلَ اَلسُّفْيَانِيِّ، مِصْرِيٌّ وَ يَمَانِيٌّ» قبل از خروج سفیانی، مصری و یمانی قیام می‌کنند. 📗الغيبة (للطوسی)، ج ۱، ص ۴۴۷ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ ممکن است این مرد مصری همان کسی باشد که در روایت عماریاسر ذکر شد: یَخْرُجُ أَهْلُ الْغَرْبِ إِلَى مِصْرَ فَإِذَا دَخَلُوا فَتِلْکَ أَمَارَةُ السُّفْیَانِیِّ؛ غربیان به مصر حمله می‌آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
خاطره پرویز عرب از تختی: وقتی تمرین‌هایمان را در دارالفنون شروع کردیم یک روز مرحوم بلور که مربی دارالفنون بود از تمرین ما جلوگیری کرد و به ما گفت شما هنوز مقام تهران هم ندارید آن وقت چطور می‌خواهید اینجا تمرین کنید؟ وقتی بلور این حرف را به ما زد، یک دفعه دیدم یک آقای خوش قد و قواره که همه از او حساب می‌بردند جلو آمد و گفت آقای بلور چرا نمی‌گذارید این‌ها تمرین کنند. این‌ها هم محصل همین مدرسه هستند و حق دارند که از این سالن استفاده کنند. بلور هم بلافاصله جواب داد اگر شما می‌گویید من هیچ مخالفتی ندارم و به این صورت بود که او قبول کرد ما در آن سالن تمرین کنیم. بعد از آن فهمیدم آن شخص غلامرضا تختی بود. تختی پشتیبان همه بود مردم از هر صنفی عاشق تختی بودند. یک بار دم در سفارت آلمان تیمساری را دیدم که به یک نفر احترام گذاشت. وقتی دقت کردم دیدم آن سمت خیابان تختی است. همه او را دوست داشتند. یا مثلا وقتی افسران پلیس که سر چهارراه می‌ایستادند می‌فهمیدند ماشین تختی از آنجا قرار است عبور کند، راه را می‌بستند و به او احترام نظامی می‌گذاشتند تا تختی با یک ماشین قراضه از آنجا عبور کند (با خنده). ۵ شهریور زادروز جهان پهلوان تختی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ خروج شیصبانی از کوفه... 🌕 جابر جعفی گوید: از امام باقر علیه‌السلام پرسیدم: سفیانی کی خواهد آمد؟ فرمودند: شما کجا و سفیانی کجا؟ تااینکه قبل از او «شیصبانی» از زمین کوفه خروج کند و بجوشد، همان گونه که آب بجوشد و لشکر شما (شیعیان) را به قتل رساند. بعد از آن منتظر سفیانی و خروج قائم علیه‌السلام باشید. 📗الغيبة (للنعماني)، ج ۱، ص ۳۰۲ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵۰ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ اختلاف اهل شام؛ درگیری اصهب و ابقع 🌕 امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: هنگامى كه در شام دو نيزه (دو نفر مدعى حكومت) رو در رو و به جان هم افتادند، آن علامتى از علائم الهى است.... و چون چنين شود پسر هند جگرخوار از وادى يابس(درّۀ خشك)خروج كند تا بر منبر دمشق نشيند و چون چنين شود منتظر خروج مهدى عليه السلام باشيد. 📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۳۰۵ 📗الغيبة (للطوسی)، ج ۱، ص ۴۶۱ 📗الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۱ 📗بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵۳ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🗓بیست و نهم ماه محرم ☑️ عبور اسراء از آخرین منازل و رسیدن به پشت دروازه شام است. 🔳 سپاه روسیاه یزید ازترس حمایت شیعیان ازاهلبیت، اغلب از حرکت میکردند. کاروان اسراء قبل ازشام به واردشد. "عسقلان مدینةبالشام وهی عروس الشام" عسقلان راعروس شام نامیده بودند. ملعون حاکم شهربود که درجنگ کربلا حاضربود وبالشکر بطرف شام آمد. وقتی به شهرخود رسید دستورداد شهررا آذین بستند ومردم لباس فاخرپوشیده واظهارفرح وشادی کنند. بازارها رازینت کردند و سرچهارراه ها ورقاصان به لهو ولعب وشرب خمرمشغول شدند واسراء راوارد کردند. جناب زُریرخزاعی که بیخبربود وقتی نگاهش به اسراءافتاد وفهمید که آل الله هستند. گویی دنیابه سرش خراب شد، خدمت امام سجاد رسید وگفت چه خدمتی میتوانم بکنم؟ حضرت اورا دعاکردند وفرمودند پولی به نیزه داران بده تا ازمحامل فاصله بگیرند واگرلباس اضافه داری به اهل حرم بده تاخود رابهتر بپوشانند. بدستور حضرت عمل کرد، ناگاه دیدکه شمراو رامسخره کرده ومیخندد. عصبانی شد وشمر رالعنت کرد. ملعون فریادزد اورا بزنید. مردم حمله کردند وسنگبارانش کردند بحدی که شد وتصور کردندکه مرده است. نیمه شب بهوش آمد وخود رابه مسجدی رساندکه قبورانبیاء بود. دیدافرادی درحال گریه هستند. تعجب کرد وازحال آنان پرسید. گفتند اگر دوستدارحسینی برمصائب اوگریه کن. همچنین نقل است درنزدیکی عسقلان هواچنان گرم بودکه وماهی گداخته میشد. لشکرپیوسته آب نوشیده ومرکبها راآب میدادند. زیرشکم مرکب آب میریختند وبقیه آن بزمین میریخت. امااطفال واهل حرم باجگری طی مسیرمیکردند تابالاخره به پشت دروازه شام رسیدند. طرازالمذهب ج۱ص۳۵۱ حضرت سکینه علیهاالسلام برمصائب پدرشان گریه میکردند. شتربان ملعون صدازد ای دخترخارجی ساکت باش. حضرت فرمود واأسفاه پدرجان تورا کشتند وخارجی خطابت میکنند. آن نانجیب راکشید واز روی بزمین انداخت وحضرت بیهوش گشت. وقتی بهوش آمد دید درتاریکی بیابان تنهاست پس فریادمیزد عمه جان زینب ودربیابان میدوید. حامل رأس سیدالشهداء لحظه ای برای رفع خستگی نیزه رابزمین گذاشت امانیزه مثل بزمین فرو رفت ودیگربیرون نیامد. همه تعجب کردند عمرسعد گفت حکمتش راازعلی بن حسین بپرسید؟ امام سجاد فرمودند به عمه ام بگویید یکی ازاطفال وجهت نگاه سرمطهر رادنبال کنید. حضرت زینب خودرا ازشتر بزمین انداختند و روی خارهای بیابان میدویدند. تااینکه بالاسر اورسیده ودیدند سکینه ازهوش رفته است. 📚معالی السبطین ص۸۰۸و۸۱۴ ✅ الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‍ 🌹 امام رضا (علیه السلام) : 🔴عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نيست‌ ، مگر اين‌ كه‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : 1️⃣✨ از او اميد خير باشد ، 2️⃣✨ از بدى‌ او در امان‌ باشند ، 3️⃣✨ خير اندك‌ ديگرى‌ را بسيار شمارد 4️⃣✨ خير بسيار خود را اندك‌ شمارد ، 5️⃣✨ هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، 6️⃣✨ در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، 7️⃣✨ فقر در راه‌ خدايش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، 8️⃣✨ خوارى‌ در راه‌ خدايش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، 9️⃣✨ گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . 🔟✨ احدى‌ را ننگرد جز اين‌ كه‌ بگويد او از من‌ بهتر و پرهيزگارتر است‌. 📚 تحف‌ العقول‌ ، ص‌۴۶٧ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎪 ⚫️درظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت نهم) 🔴جانبازی جوانان هاشمی تا وقتی که حتی یک نفر از اصحاب و یاران اباعبدالله باقی مانده بود، به جوانان هاشمی که از بستگان و نزدیکان امام حسین علیه السلام بودند اجازه ی جهاد داده نمیشد. تا اینکه تمام اصحاب حضرت به شهادت رسیدند و نوبت جانبازی جوانان هاشمی شد.آنها یکدیگر را در آغوش میگرفتند و بوسه نثار هم میکردند و آماده ی شهادت بودند. اما هنگامی که چشمشان به امام حسین علیه السلام میافتاد بر غربت و تنهاییش گریه میکردند ... مخصوصا وقتی صدای گریه و ضجه ی زنان علوی را میشنیدند بی طاقت میشدند... بهمین خاطر امام حسین علیه السلام درباره بعضی از جوانان اجازه جنگ نمیداد و تحمل کشته شدنشان بر او گران می آمد. لذا آنان به دست و پای حضرت می افتادند تا اجازه جانبازی بگیرند. ⚫️السلام علی علی ابن الحسین حضرت علی اکبر دوسال بعد از شهادت جدش علی علیه السلام به دنیا آمده بود و به نقل مشهور در کربلا هجده سال داشته.با اینکه از حضرت سجاد کوچکتر بوده اما نام علی اکبر را به خود گرفت بدلیل اینکه از علی اصغر بزرگتر بود. هنگامی که حضرت علی اکبر مشاهده کرد تمام اصحاب امام به شهادت رسیدند و امام حسین تنها مانده سوار بر اسب خدمت امام رسید و اجازه میدان خواست. حسین علیه السلام به قد و قامت علی نگریست که زیباترین و خوش خلقترین انسانها بود و شبیه ترین به پیامبر،سپس اشک از دیگانش سرازیر شد اما بی مهابا اجازه داد. سپس محاسن شریفش را در دست گرفت و رو به آسمان فرمود:خدایا بر این قوم گواه باش که کسی به جنگ آنها میرود که از نظر شکل و شمایل و خلق و خو و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر توست و ما هروقت مشتاق پیامبر میشدیم اورا نگاه میکردیم... بار خدایا برکت خود را از آنان بردار و در میان آنها فرقه بینداز و هرگز حکومت را از آنان خشنود نساز که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند اما بر ما تاختند تا مارا بکشند... 🔴 به میدان رفتن حضرت علی اکبر وقتی حضرت علی اکبر سواره به طرف میدان به راه افتاد حسین علیه السلام هم بی اختیار پیاده از عقب سر علی به راه افتاد تا به سپاه عمر سعد نزدیک شد و سپس فریاد زد: پسر سعد تورا چه میشود که خدا ریشه ات را قطع کند چنانکه ریشه مرا قطع کردی و قرابت مرا به رسول خدا رعایت نکردی.. ✍ادامه دارد... 📕ابصار العین ص 21 📗 اعیان الشیعه 607/1 📘بحار 45/45 📓نفس المهموم 309 📚حیات الحسین ص 244 @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‌ 🌸 به خودت بیا ... لیاقتِ تو بیشتر از این هاست که توقف کنی و خودت را برای افرادِ حقیری که تو را بی‌بهانه قضاوت می کنند توضیح دهی ... اینها اگر قرار بود بفهمند که قضاوت نمی کردند !! هیچ کس به اندازهٔ خودت به مسائل و دغدغه هایت اِشراف ندارد ... این تو هستی که باید درست را از نادرست تشخیص بدهی و گام برداری ... منطق هم همین را میگوید؛ این که در زندگیِ هر کسی ، تصمیم گیرنده و قاضی ، خودش است و خدایش... ، "نه مردم" ! قضاوتت که کردند ، خودت را به نشنیدن بزن و با بیخیالیِ تمام ، راهت را ادامه بده ،کاری که تمامِ انسانهایِ موفقِ تاریخ کرده اند...❤️ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الــــهـــی 🌧درهای لطف تو باز است زیر باران رحمتت 🌧دستمان را به آسمان بلند میکنیم 🌧تا میوه های اجابت بچینیم و می‌دانیم دست خالی 🌧بر نخواهیم گشت ☔️شبتون پاک و مقدس☔️ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهـی 🌸🍃 زندگیتون بی گره بافته بشه نقش آرامـش 🌸🍃 طرح شـادی درقالب خوشبختی بـه صد هـزار رنـگ 🌸🍃 خوشگلتر از گلهای باغچه دوشنبه تابستونیتون زیبـا 🌸🍃 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‍ 📚نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام): ✨شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست. ✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند. پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است. ✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید. ✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو». ✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد. شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم». 📗نجم الثّاقب 🏴 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نشانه‌های خروج سفیانی... ⭕️ خسف حرستا... 🌕 امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: متوجه باشید که شهرکی از دمشق که به آن حرستا گویند، به زمین فرو خواهد رفت، پس چون چنین شود فرزند هند جگرخوار از بیابان خشک خروج کند، تا بر منبر دمشق نشیند؛ پس هنگامی که چنین شود خروج مهــــــــــــــدی عجل‌الله فرجه را منتظر باشید. 📗الغيبة (للنعمانی) ج ۱، ص ۳۰۵ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵۳ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
💠حسابرسی از نفس مانند یک شریک؛ 💢نفس همانند یک شریک برای ماست. پس باید برای کارهایی که انجام میدهیم، به صورت روزانه حساب و کتاب داشته باشیم. 💢درست مثل یک کاسب که هر روز این کار را میکند و اگر این حسابرسی روزانه انجام نشود، ممکن است به مشکل برخورد کند. 💢کسی که خود را منتظر میداند باید از عملکرد روزانه خود ارزیابی دقیقی داشته باشد، تا نقطه ضعف های خود را بشناسد و آنها را به موقع اصلاح کند. 💢باید بدانیم که ظهور امام زمان، امری ناگهانی است. پس باید برای آن آماده بود. 🔅روزها فکر من این است و همه شب سخنم... 🔅که چرا غافل از احوال دل خویشتنم 📚اخلاق مهدوی، اسماعیل حاجیان ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚شادى مؤمن چه طور تخمه کدو براى بعضى ‏ها خوشمزه است. براى بعضى هم «سبحان اللّه» گفتن، شیرین است. امام مى‏ گوید: «مناجات یک شیرینى دارد. خدایا آن شیرینى را به من بچشان»؛ «الَهی أذِقْنِی حَلاوَةَ ذِکْرک». شادى خوب آن است که آدم آخرتش را تأمین کرده باشد. در این دنیا، خانه ‏اش کاهگل بوده و آپارتمان شده است. دوچرخه ‏اش به ماشین تبدیل شده است. مثلًا اگر عباى من نخى باشد. حالا پشمی شده. نخ، از پنبه است و پشم براى شتر است. نخ و پشم شرف نیست. حتى مدرک هم ارزش ندارد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «فَلْیکنْ سُرُورُک بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِک» (نهج البلاغه، نامه 22)؛ «کاری کن که شادی تو برای رسیدن به آخرت باشد». اگر خواستى شاد بشوى، ببین چه قدر آخرتت را تأمین کرده ‏اى؟ چند رکعت نماز با توجه در عمرت خوانده ‏اى؟ چه قدر جبهه رفته ‏اى؟ چقدر به پشت جبهه کمک کرده ‏اى؟ از پارسال تا به حال، چقدر به آواره‏ها و سیل زده‏ها کمک کرده‏ اى؟ از پارسال تا به حال، چند بچه یتیم را بوسیده ‏اى؟ به دیدن چند خانواده شهید رفته‏ اى و اظهار ادب کرده ‏اى؟ چند کتاب مطالعه کرده‏ اى؟ چه گامى برداشته‏ اى؟ این که آدم انبارش را بچرخاند، بازارش را بچرخاند، دکورسازى کند، خانه سازى کند، مبلمان و ماشینش را عوض کند،. این‏ها چیزى نیست. خودت چه قدر بزرگ شده ‏اى؟ مهم این است که خودم چقدر بالا آمدم؟ یعنى علم، تقوا، نور، شعور، انسانیت و شخصیت من چقدر بالا رفته است؟ اینکه پنبه، پشم شده است، مهم نیست. اینکه دوچرخه به موتور تبدیل شده است، مهم نیست. خودت چه شده ‏اى؟ 📚 کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد حاج حسین انصاریان :روایتی شنیدنی از شب اول قبر یک عالِم، جایگاه والای مؤمنین واقعی نزد پروردگار و اهل‌بیت(ع) ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماشاءالله به این غیرت 🌕 این شیعه غیور درخواست دعا برای فرج امام زمانش را فریاد می‌زند ✅ امسال اربعینی متفاوت داریم 👈هر زائر یک مُبلّغ برا امام زمان!! ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎪 ⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت دهم) علی اکبر علیه السلام به دشمن حمله کرد و جنگ سختی نمود تا حدی که نوشته اند صدو بیست نفر را به هلاکت رساند و خود جراحات بسیاری برداشت و تشنگی بر او فشار آورد. لذا نزد پدر برگشت و عرض کرد: پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی شمشیر مرا به زحمت افکند، آیا میشود شربت آبی به من برسانی تا با آن در جنگ با دشمن نیرو بگیرم؟ حسین علیه السلام از ناراحتی پسرش گریان شد و فرمود: بر جدت محمد مصطفی و و علی ابن ابیطالب و من دشوار است که نتوانیم خواسته ات را برآوریم. پسرم صبر پیشه کن و اندکی دیگر بجنگ که نزدیک است رسول خدارا ملاقات کنی و با کاسه لبریز چنان سیرابت کند که هرگز تشنه نشوی... سپس زبان حضرت علی اکبر علیه السلام را در دهان گرفت،علی اکبر فهمید کام حسین علیه السلام از او خشک تر است.. سپس امام حسین انگشتر خود را به او داد و گفت: انگشتر را در دهان نگه دار. نکته: مگر حضرت علی اکبر نمیدانست که در خیمه گاه آبی وجود ندارد چرا از پدر تقاضای آب کرد؟ گویا میخواسته به بهانه ی آب تجدید دیدار دوباره ای با پدر داشته باشد... علی اکبر علیه السلام دوباره به میدان بازگشت و به دشمن حمله کرد،همانند جدش و پدرش میجنگید. حمید بن مسلم میگوید:ایستاده بودم و نبرد علی اکبر را نگاه میکردم که به یمین و یسار حمله میکرد و همه از او میگریختند. مره بن منقذ در کنار من بود گفت: گناه همه عرب برگردن من باشد اگر این جوان از کنار من عبور کند و پدرش را عزادار نکنم. گفتم مره چنین مگو،این جمعیت او را کفایت میکنند،علی اکبر علیه السلام به ما نزدیک شد، مره از پشت سرش با نیزه به او حمله کرد که علی اکبر روی قوس زین افتاد. سپس مره با با شمشیر بر فرق علی زد و سرش را شکافت. علی دست بر گردن اسب انداخت ،خون روی چشمان اسب را پوشاند و اسب بدون اینکه متوجه باشد علی را به دل دشمن برد، دشمن اطرافش را گرفت و با شمشیرها قطعه قطعه اش کردند... در این هنگام علی اکبر علیه السلام فریاد زد: پدرم سلام بر تو،اینک جدم مرا سیراب نمود و به شما سلام میرساند و میفرماید به سوی ما شتاب کن که برای شما هم ابی ذخیره کرده ام. سپس ناله ای کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود... همینکه صدای علی اکبر به گوش پدر رسید مانند باز شکاری خود را کنار نعش پسرش رساند و دید علی قطعه قطعه شده و هیچ جای سالمی در بدن ندارد... صدا زد: خدا بکشد مردمی که تورا کشتند،چقدر نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا جسور شدند.. سپس با چشمانی پراشک فرمود: علی جان بعد تو خاک بر سر دنیا... راوی میگوید ناگهان دیدم زنی(زینب سلام الله علیها) سراسیمه از خیمه ها بیرون دوید و خود را روی نعش علی انداخت. حسین علیه اسلام اورا به خیمه ها بازگرداند و سپس به جوانان گفت:جوانان بنی هاشم بیایید و برادرتان را به خیمه ها ببرید. سپس نعش علی را به خیمه شهدا بردند.. ✍ادامه دارد... 📕ابصارالعین، ص22 📗نفس المهموم 309 📒 حیات الحسین ص244 📘مقاتل ص115 📙طبری 357/7 @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی