eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
89.2هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
7.3هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 واقعه کربلا و روز عاشورا سخنران شهید کافی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 سفرِ هرشبِ امیرالمومنین علی علیه سلام به کوه«قاف» «ترجائیل» فرشته‌ی موکل بر کوه «قاف»  «امام حسن (ع) از پدر بزرگوار خود خواست فضل و کرامتی که خدا به او عطا کرده را نشانش دهد. حدیث را ذکر می‌کند تا اینکه می‌فرماید: امیرالمؤمنین (ع) به باد امر کرد، باد ما را به کوه «قاف» برد. وقتی به آنجا رسیدیم، ناگهان کوهی از زمرّد سبز دیدیم که فرشته‌ای به شکل عقاب بر روی آن وجود داشت. وقتی نگاه او به امیرالمؤمنین (ع) افتاد؛ گفت: «سلام بر تو ای وصیّ و جانشین رسول پروردگار جهانیان و خلیفه‌ی او، آیا اجازه می‌دهی سؤالی بپرسم»؟ امام (ع) پاسخ سلام او را داد و فرمود: «اگر می‌خواهی بپرس و اگر خواستی من بگویم که می‌خواهی درباره‌ی چه چیزی از من سؤال کنی»؟ فرشته گفت: «شما بگویید ای امیرالمؤمنین (ع)»! امام (ع) فرمود: «می‌خواستی از من اجازه بگیری تا خضر (ع) را ملاقات کنی». فرشته گفت: «آری چنین است»! فرمود: «به تو اجازه دادم». فرشته «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» گفت و به سرعت رفت. مقداری در آنجا راه رفتیم و فرشته بعد از زیارت خضر (ع)، به‌جای خود برگشت. سلمان (ره) گفت: «ای امیرالمؤمنین (ع)! می‌بینم که آن فرشته تنها با اجازه‌ی شما خضر (ع) را ملاقات کرده است»؟ امام فرمود: خدا همان کسی است که آسمان‌ها را، بدون ستون‌هایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت. (رعد/۲) هریک از این ملائکه بدون اذن من لحظه‌ای از جای خود تکان نمی‌خورند، شأن و منزلت پسرم حسن (ع) و بعد از او پسرم حسین (ع) و سپس نُه فرزند از نسل حسین (ع) نیز همین است که نهمین نفر آن‌ها قائم آل محمّد (ص) است». پرسیدم: «نام ملک موکّل بر کوه «قاف» چیست»؟ فرمود: «ترجائیل». پرسیدیم: «ای امیرالمؤمنین! چگونه هر شب به اینجا می‌آیید و برمی‌گردید»؟ فرمود: «همان‌گونه که شما را اینجا آوردم. سوگند به آن که دانه را شکافت و نسیم را آفرید! من چیزهایی از ملکوت آسمان‌ها و زمین می‌دانم، که قلب شما طاقت دانستن و تحمّل یکی از آن را ندارد. اسم اعظم خداوند عزّوجلّ هفتادوسه حرف دارد. آصف‌بن‌برخیا تنها یک حرف از آن را می‌دانست. وقتی خدا را با آن حرف خواند، خداوند فاصله‌ی ما بین او و تخت بلقیس را فرو برده و فاصله را از بین برد تا او تخت بلقیس را برداشت. پس زمین در چشم بر هم زدنی دوباره به حالت اوّل خود برگشت. به خدا سوگند! نودودو حرف از آن را ما می‌دانیم و تنها یک حرف در علم غیب را خداوند به خود اختصاص داده که جز خداوند بلند مرتبه و عظیم، هیچ قدرت و توانی وجود ندارد و همه متّکی به او هستند. آن‌کس که خواست، ما را شناخت و آن‌کس‌که خواست، ما را انکار و تکذیب کرد. (آنان که باید ما را بشناسند، شناخته‌اند). 📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۱۰ 📗البرهان → @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ مرد راه یافته بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم   فاضل عراقی در دارالسّلام خود نوشته است: شیخ مرتضی انصاری سال 1260 در حرم امام حسین علیه السلام بود مردی آمد روبروی شیخ نگاهی کرد، بعد گفت: ترا به خدا قسم می دهم آیا تو شیخ مرتضی انصاری هستی؟ شیخ فرمود: بلی من همان انصاری هستم، چه مطلبی داری؟ گفت: من از اهل سنت منطقه سماواتم، خواهری دارم که سه فرسخ از من دور است روزی به دیدار او رفتم در بین راه با یک شیری مواجه شدم، به طوری آن شیر خشمگین بود که اسبم از راه رفتن بازماند، من که در آن بیابان تنها بودم و هیچ چاره ای نداشتم برای نجات خود، جز اینکه متوسل به ارواح پاک اولیاء اللَّه بشوم، اول پیشوایان دیگر را صدا زدم اما خبری نشد آنگاه گفتم: یا زوج البتول و یا ابالسبطین یا علی بن ابی طالب خلصنی.. . ناگهان دیدم اسب سواری آمد تا نزدیک شد آن حیوان از طرف من به سوی آن آقا روان شد و خود را به پاهای آن آقا می مالید آن وقت با اشاره آقا آن حیوان راه خود را گرفت و رفت. آقا به من فرمود: به دنبال من بیا، من به دنبال آقا رفتم تا رسیدیم به جای امنی، آنگاه به من فرمود: دیگر باکی نیست از اینجا به بعد خودت می توانی بروی، برو به امان خدا. عرض کردم: آقا شما کی بودید که مرا از این مهلکه نجات دادید؟ فرمود: من همان کسی هستم که تو از او استمداد می کردی، عرض کردم: آقا تقاضامندم دست مبارکت را بده ببوسم. فرمود: اول باید عقیده ات صحیح باشد تا دست مرا ببوسی! عرض کردم: عقیده و ایمان صحیح را به من یاد بده. فرمود: برو نزد شیخ مرتضی انصاری یاد بگیر. عرض کردم: الان اگر به نجف اشرف مشرف شوم می توانم به خدمت آن آقا برسم. فرمود: او الان در کربلا است برو او را در حرم سیدالشهدا علیه السلام پیدا می کنی و نشانی هایی که از شما بیان فرموده بودند دیدم در شما است آن وقت شیخ خلاصه ای، از عقائد شیعه را به آن مرد یاد داد.[1] پی نوشت [1] مردان علم و عمل، ص5 منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص: 137 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 رویای عجیب مرحوم سید ضیاء الدین دُرّی، از وعاظ بیست سال قبل تهران بود. در سال آخر عمرشان، در شب هشتم یا نهم محرم، جوانی از ایشان می پرسد که مقصود از این شعر حافظ چیست؟ مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد ایشان در پاسخ می فرماید: مراد از «شیخ»، حضرت آدم علیه السلام است که وعده نخوردن گندم را داد، ولی عمل نکرد و مراد از «پیر مغان» امیر المؤمنین علیه السلام است که به وعده عمل کرد و در تمام عمر، نان گندم نخورد. درّی سال بعد برای همان مجلس دعوت می شود، ولی قبل از محرّم از دنیا می رود. دقیقا در همان شب به خواب آن جوان می آید و می گوید: سال قبل برای شعر حافظ معنایی گفتم، ولی وقتی به عالم برزخ منتقل شدم، معنای شعر این طور کشف شد که مراد از «شیخ»، حضرت ابراهیم علیه السلام و منظور از «پیر مغان»، سید الشهدا علیه السلام و مراد از «وعده»، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم وفای به امر کرد ولی سید الشهدا علیه السلام حقیقت وفا را در کربلا در مورد حضرت علی اکبر علیه السلام انجام داد. ❌ منبع : مبلغان، شماره 104@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی بسیار زیبای محرمی از استاد مطهری @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
وی به همراه خانواده و راننده‌اش عازم مشهد بود که در سی کیلومتری قوچان اتومبیل آنها دچار سانحه شد و ر
بلافاصله پس از مراسم نیز، پیکر مرحوم کافی به فرودگاه منتقل شده و به مشهد فرستاده و شبانه در خواجه ربیع دفن شد. از آن جا که ساواک از دزدیده شدن پیکر حجت‌الاسلام کافی بیم داشت، لذا تمام مراحل را با نظارت دقیق انجام داده و به خانواده وی تذکراتی مبنی بر عدم برگزاری هرگونه مراسمی در خواجه ربیع داد. با این وجود آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و سیداحمد خوانساری با انتشار اعلامیه‌هایی ضمن عرض تسلیت به خانواده وی و مردم با آنان اظهار همدردی کردند. اولین مجلس ختم نیز در حالی به دعوت آیت‌الله خوانساری در مسجد حاج سید عزیزالله تهران برگزار شد که شهر مشهد در غم فرو رفته بود. به دنبال این مجلس، مجالس دیگری نیز در قم، کرمانشاه، رشت، کاشان و اصفهان و دیگر شهرها برپا شد.   🔴 نماینده امام خمینی (ره) در وجوهات شرعیه در سال‌های مبارزه حجت‌الاسلام کافی علیه رژیم پهلوی، امام خمینی در نامه‌هایی ایشان را نسبت به ترویج اسلام و تربیت نسل جوان تشویق می‌کردند و در مورد امور حسبیه و شرعیه نیز به وی اجازه و وکالت داده بودند.  ❌ ادامه در پست های بعدی... شماره_بیست_و_هشتم ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
خدایا… ای یگانه محبوب بی ریا در کنارمان گیر و دامنت را پناه جاودانه مان ساز الهی…. تو را سوگند به رحمت بی انتهایت، اجابت کن دعا های بندگانت خصوصا دوستان و عزیزانم را… الهی آمین! شبتون حسینی🖤 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🍃🌸ســـــلام 🍃🌸صبحتون پُر از لبخند 🍃🌸امیدوارم دنیاتون 🍃🌸سرشار از مهر و لبخند باشه 🍃🌸و به هرچیزی که تو 🍃🌸زندگیتون میخواهید برسید 🍃🌸و همون جایی باشید 🍃🌸که دلتون می خواد 🍃🌸صبحتون حسینی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴نتیجه قطع رابطه با خویشاوندان ✍امام صادق علیه السلام ، پسرعمویی داشتند به نام "حسن افطس" که به امام صادق توهین می کرد و حتی یکبار با خنجری بزرگ به امام صادق حمله کرده بود. هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت ، وصیت نمود هفتاد دینار به حسن افطس بدهند . یکی از اطرافیان به امام اعتراض کرد : "چگونه چنین وصیتی می کنید در حالی که او به شما حمله کرد و قصد جان شما را داشت ؟" امام صادق علیه السلام در جواب فرمود: "عطر مطبوع بهشت ازفاصله ای به مسافت دو هزار سال هم به مشام می رسد ، اما دو نفر نمی توانند بوی بهشت را استشمام کنند :کسی که عاق والدین شده ، و کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه کرده است. آیا نمی خواهید مشمول آیه ۲۱ سوره رعد باشیم : «الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ »"صاحبان اندیشه کسانی اند که پیوندهایی را که خداوند به برقراری آن امر کرده برقرار می کنند و از پروردگارشان و از سختی حساب بیم دارند" 📚بحارالانوارج ۴۷ص۲۷۶ ‌ → @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
بلافاصله پس از مراسم نیز، پیکر مرحوم کافی به فرودگاه منتقل شده و به مشهد فرستاده و شبانه در خواجه رب
امام در یکی از نامه‌های خود به ایشان درخصوص وکالت امور حسبیه و شرعیه چنین مرقوم فرمودند: ‌‌ «بسمه تعالی ‌ ‌‌23 شهر رجب 91‌ [23 شهریور 1350] ‌‌خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه‌الاسلام آقای حاج شیخ احمد کافی ـ دامت‌‎ ‎‌افاضاته‌ ‌‌مرقوم محترم واصل و از مطالبش مطلع شدم. راجع به ترویجات جنابعالی و اشتغال به‌‎ ‎‌تربیت طبقه جوان جناب حجت‌الاسلام آقای مدنی شرفی تذکر دادند از غیر ایشان هم‌ ‎‌شنیده بودم. در این زمان که اوضاع اسلام و مسلمین چنین است که ملاحظه می‌کنید‌‎ ‎‌ارزش خدمت‌های صادقانه در پیشگاه مقدس پروردگار عظیم بیش از عصور سابقه است.‌‎ ‎‌امید است خداوند تعالی بیش از پیش به جنابعالی توفیق خدمت به شرع مطاع دهد و‌‎ ‎‌خدمات شما منظور نظر ولی امر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ بوده باشد. جنابعالی‌‎ ‎‌مجازید سهم سادات را تا حدود قلم‌های هزار تومانی یا به خود اشخاص اجازه دهید،‌‎ ‎‌بدهند یا خودتان به محال مقرره شرعیه برسانید؛ زائد بر آن را نصف به همان نحو و‌‎ ‎‌نصف دیگر را ایصال فرمایید برای اقامه حوزه‌های مهمه. از جنابعالی امید دعای خیر  ‎‌دارم. والسلام علیکم ‌‌روح‌الله الموسوی الخمینی»[69]   ❌ قسمت پایانی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید کافی درکنار دوستان ( مکه )@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ امام صادق (ع) به همراه بعضی از اصحاب و دوستان خود، برای انجام مناسک حجّ خانه خدا، به سوی مکه معظّمه حرکت کردند. در مسیر راه، جهت استراحت در محلّی فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضی از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبک و بی ارزش می کنید؟ یکی از افراد از جا برخاست و گفت: یاابن رسول اللّه! به خداوند پناه می بریم از این که خواسته باشیم به شما بی اعتنائی و توهینی کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم. حضرت صادق (ع) فرمود: چرا، تو خودت یکی از آن اشخاص هستی آن شخص گفت: پناه به خدا، من هیچ جسارت و توهینی نکرده ام. 👈حضرت فرمود: وای بر حالت، در بین راه که می آمدی در نزدیکی جُحفه، تو با آن شخصی که می گفت: مرا سوار کنید و با خود ببرید، چه کردی؟ و سپس حضرت افزود: سوگند به خدا، تو برای خود کسر شأن دانستی، و حتّی سر خود را بالا نکردی؛ و او را سبک_شمردی و با حالت بی اعتنائی از کنار او رد شدی! و سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس به یک فرد مؤ من بی_اعتنائی و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنائی کرده است؛ و حرمت و حقّ خدا را ضایع کرده است. 🔹منبع: کافی، ج 8، ص 88 - وسائل الشّیعة: ج 12، ص 27 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی