🌸الهی..
ای نفست هم نفس ِ"بیکسان"
جز تو کسی نیست کَس ِ"بیکَسان"
بیکسَم و هم نفس من"تویی"
رو به که آرم که کَس ِ من "تویی"
با توکل به اسم اعظمت
روز مون را آغاز میکنیم
بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
سلام دوستان روزتون امام زمانی🌸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شکایت از مشکلات
مفضل میگوید:
محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند:
"با این پول زندگیت را سامان بده."
عرض کردم:
فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
"بسیار خوب دعا هم میکنم."
و در آخر فرمودند:
"مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!"
اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
📚بحار: ج ۴۷، ص ۳۴
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 کاش صبرمان تمام میشُد و او میآمد...
مادری رفت پیش امام صادق علیه السلام....
گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم.....
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمیگردد.....
رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت.....
حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟.....خب پسرت بر میگردد دیگر.....
رفت اما از پسرش خبری نشد..... برگشت؛ آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟......
دیگر طاقت نیاورد....گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟...... نمیتوانم صبر کنم.....
به خدا طاقتم تمام شده.....
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته........ رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته.....
آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست؟
نکند مثل رسول خدا صلوات الله علیه و آله به شما هم وحی نازل میشود؟.......
امام فرمود نه! به من وحی نازل نشده؛ اما پيامبر خودش فرمود:
عِندَ فَناءِ الصَّبرِ يَأتِي الفَرَجُ......
صبر که تمام بشود فرج میآید.....!
از اين رو، وقتى گفتى صبرم تمام شده، دانستم كه خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است.
📗وسائل الشيعه،ج۱۱، ص۲۱٠
📗إرشاد القلوب، ج۱، ص۱۵٠
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ فریادهای شهید کافی درباره ««گناه نکردن و حضرت مهدی (عج)»
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ دعا برای همه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
علامه حسن زاده آملی می فرمودند:
کتابی نوشته بودم، خدمت علامه طباطبایی تقدیم کردم مطالعه نمایند.
ایشان یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند. در جایی از کتاب دعای شخصی درباره خودم کرده بودم.
علامه به من فرمودند: آقا تا من خودم را شناختم دعای شخصی در حق خودم نکردم بلکه دعایم عام است. (همه را شامل میشود)
علامه حسن زاده آملی میفرمود: این تادیب اخلاقی بسیار در من اثر گذاشت!
📚 عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، وحید واحدجوان، ص ۸۸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 توصیه آیت الله بهجت (ره )به زیارت عاشورا
🔻از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
🔺ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید:
این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
🔺اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما – با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند – به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: ۳۳-۳۶.)
📗منبع:
منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 اقدامات فرهنگی، عمرانی و خدماتی شهید کافی
حجتالاسلام کافی در مدت اقامت دائمیاش در تهران با جدیت به فعالیتهای فرهنگی و عمرانی پرداخت.
وی که در ابتدا جلسات وعظ و خطابه و مراسم دعای ندبه و کمیل را هر هفته به طور منظم در گوشه و کنار تهران و در منزل علاقمندان به صورت سیار برگزار میکرد، پس از مدتی منزل مسکونی خود را در محله امیریه به کانون این جلسات تبدیل کرد.
اما دیری نگذشت که به دلیل شمار بسیار شرکتکنندگان در این جلسات و پیگیری اهداف بلندمدت فرهنگی سال 1347 مهدیه تهران را در زمینی به مساحت 4000 متر با کمک مردم تأسیس کرد.
این مهدیه در طول جلسات دعا و سخنرانیهای وی میزبان خیل عظیمی از مردم بود. گاهی ازدحام جمعیت به حدی بود که مردم ساعتها پشت درهای آن به انتظار مینشستند تا بتوانند در این جلسات شرکت کنند.
از دیگر فعالیتهایی که به واسطه تأسیس مهدیه تهران شکل گرفت، میتوان به تأسیس صندوق قرضالحسنه مهدیه کمکهای مالی مستمر به خانوادههای بیبضاعت در قالب تهیه کفش و لباس و پرداخت وجوه نقدی و لوله کشی یکی از محلات فقیرنشین جنوب تهران ارائه خدمات درمانی و تأسیس داروخانه مهدیه ، تأسیس حوزه علمیه مهدیه و برپایی مراسم عمامهگذاری طلاب اسکان و پذیرایی بیش از دو هزار تن از ایرانیان رانده شده از عراق در مهدیه ، خریداری مشروبفروشی مجاور مهدیه و تبدیل آن به کتابخانه اسلامی اشاره کرد.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ شفاعت امام حسين (ع) به خاطر مادر
مرحوم آقا شيخ محمدحسين قمشهای که از شاگردان سيد مرتضی کشميری بود در سن 18 سالگی در قمشه مبتلا به مرض حصبه شد، اطبا در مداوای او توفيقی نيافتند و ايشان فوت کرد.
مادرش گفت :«دست به جنازه فرزندم نزنيد تا من برگردم»، قرآن را برداشت و گريهکنان به پشت بام رفت و اباعبدالله (ع) را شفيع قرار داد و گفت :«دست از شما برنمیدارم تا بچهام زنده شود».
چند دقيقه نگذشت که شيخ محمدحسين زنده شد و گفت : «برويد به مادرم بگوييد که شفاعت امام حسين (ع) پذيرفته شد.» او میگويد :« وقتی مرگم نزديک شد دو نفر نورانی سفيدپوش را ديدم که گفتند :«چه باکی داری؟»
گفتم :«اعضايم درد میکند». يکی از آن دو دست به پايم کشيد راحت شدم، ديدم اهل خانه گريانند ولی هرچه خواستم بگويم که راحت شدم نتوانستم تا آن که آن دو من را به حرکت درآوردند؛ در بين راه شخصی نورانی را ديدم که به آن دو فرمود :«ما سی سال عمر به او عطا کرديم» و فرمود :« او را به مادرش برگردانيد که يکباره ديدم همه گريان هستند»
اکثر علمای نجف نقل کردهاند ايشان که مدتی بعد از ساکنان نجف شدند پس از سی سال به ديار باقی شتافتند.
📚منابع: داستانهای شگفتانگيز شهيد آیت الله دستغيب. کرامات و مقامات عرفانی امام حسين (علیه السلام)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر یازدهم ( اولین قسمت )
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستانهای علما: برنامه روزانه مرحوم حاج آقا رضا همدانی
مرحوم آیة الله سید محسن امین صاحب «اعیان الشیعه» که خود چندین سال در محضر مرحوم حاج آقا رضا همدانی تلمذ نموده و از نزدیک احوال او را می دانسته است در شرح حال آن فقیه بزرگ می نویسد:
«او عالم، فقیه، اصولی، محقق و مدقق و از برترین شاگردان میرزا محمد حسن شیرازی بود شب و روزش را به مطالعه و تألیف و تدریس در فقه و اصول مشغول بود.
صبحگاهان از خانه خود که در نزدیکی مسجدی بود که در آن امامت می کرد به مسجد می آمد و بعد از تقریباً نیم ساعت که منتظر رسیدن همه طلاب می شد در حدود یک ساعت از نوشته خودش کتاب«مصباح الفقیه» که روز و شب قبل نوشته بود درس می گفت.
سپس به خانه اش می رفت و به نوشتن درس روز بعد می پرداخت تا اینکه ظهر می شد، پس به مسجد می آمد و با حاضران در مسجد نماز را به جماعت می خواند و به خانه باز می گشت و با خواهرزاده و دامادش شیخ علی که در علم و اخلاق و احوال شبیه او بود و برادرزاده اش که با او هم خانه بود و برای تحصیل علم از همدان به نجف آمده بود و فرزندش شیخ محمد غذا میل می کرد و غالباً غذایشان حاضری بود، نان بیات عجمی بود که در بازار فروخته می شد با مقداری پنیر و سبزیجات.
آنگاه کمی می خوابید و بعد از بیدار شدن مشغول مطالعه و نوشتن درس می شد.
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 منبر یازدهم ( اولین قسمت ) سخنران شهید کافی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر یازدهم ( قسمت دوم )
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 داستانهای علما: برنامه روزانه مرحوم حاج آقا رضا همدانی مرحوم آیة الله سید محسن امین صاحب «اعیان
در خانه ایشان کنار درب ورودی حجره کوچکی بود که با نردبان به آن وارد می شدند. آن حجره کوچک اطاق مطالعه و تالیف وتصنیف او بود.
گاهی اوقات که من محتاج می شدم مساله ای از او بپرسم یا معنی عبارتی را از نوشته هایش سوال کنم بر او وارد می شدم و می دیدم قلم و کاغذ در دستش است و کتاب جواهر و حدائق و وسائل پیش رویش گشوده است.
کاغذ و قلم را بر زمین می گذاشت و متوجه من می شد و من مساله ام را می پرسیدم و او جواب می داد. و چون گفتگوی ما تمام می شد دوباره کاغذ و قلم را به دست می گرفت و من فوراً خارج می شدم.
او همچنان به مطالعه و نوشتن ادامه می داد تا ساعت یازده بعد از ظهر(بساعت غروب کوک قدیم) آنگاه به مسجد می آمد و تا رسیدن وقت مغرب از کتاب خود مصباح الفقیه درس فقه می گفت. به هنگام مغرب نماز را امامت می کرد و بعد از نماز به حرم مطهر مشرف می شد و زیارت می کرد و نماز می خواند و دعا می کرد و گاهی به حجره ای که مدفن مرحوم سیدجوادعاملی(صاحب مفتاح الکرامة) است می رفت و بعد از مدتی توقف به خانه اش می رفت و گاهی هم بعد از زیارت مستقیماً به خانه اش می رفت و به مطالعه مشغول می شد و.... بعد از نماز صبح چنانچه فرصتی برای مطالعه می دید به مطالعه و کتابت مشغول می شد تا طلوع آفتاب، آنگاه به مسجد می آمد و...».
(اعیان الشیعه 10جلدی، ج7،ص20).
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی