eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
88.9هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اقدامات فرهنگی، عمرانی و خدماتی شهید کافی حجت‌الاسلام کافی در مدت اقامت دائمی‌اش در تهران با جدیت به فعالیت‌های فرهنگی و عمرانی پرداخت. وی که در ابتدا جلسات وعظ و خطابه و مراسم دعای ندبه و کمیل را هر هفته به طور منظم در گوشه و کنار تهران و در منزل علاقمندان به صورت سیار برگزار می‌کرد، پس از مدتی منزل مسکونی خود را در محله امیریه به کانون این جلسات تبدیل کرد. اما دیری نگذشت که به دلیل شمار بسیار شرکت‌کنندگان در این جلسات و پیگیری اهداف بلندمدت فرهنگی سال 1347 مهدیه تهران را در زمینی به مساحت 4000 متر با کمک مردم تأسیس کرد. این مهدیه در طول جلسات دعا و سخنرانی‌های وی میزبان خیل عظیمی از مردم بود. گاهی ازدحام جمعیت به حدی بود که مردم ساعت‌ها پشت درهای آن به انتظار می‌نشستند تا بتوانند در این جلسات شرکت کنند. از دیگر فعالیت‌هایی که به واسطه تأسیس مهدیه تهران شکل گرفت، می‌توان به تأسیس صندوق قرض‌الحسنه مهدیه  کمک‌های مالی مستمر به خانواده‌های بی‌بضاعت در قالب تهیه کفش و لباس و پرداخت وجوه نقدی و لوله کشی یکی از محلات فقیرنشین جنوب تهران  ارائه خدمات درمانی و تأسیس داروخانه مهدیه ، تأسیس حوزه علمیه مهدیه و برپایی مراسم عمامه‌گذاری طلاب  اسکان و پذیرایی بیش از دو هزار تن از ایرانیان رانده شده از عراق در مهدیه ، خریداری مشروب‌فروشی مجاور مهدیه و تبدیل آن به کتابخانه اسلامی اشاره کرد. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ شفاعت امام حسين (ع) به خاطر مادر مرحوم آقا شيخ محمدحسين قمشه‌ای که از شاگردان سيد مرتضی کشميری بود در سن 18 سالگی در قمشه مبتلا به مرض حصبه شد، اطبا در مداوای او توفيقی نيافتند و ايشان فوت کرد. مادرش گفت :«دست به جنازه فرزندم نزنيد تا من برگردم»، قرآن را برداشت و گريه‌کنان به پشت بام رفت و اباعبدالله (ع) را شفيع قرار داد و گفت :«دست از شما برنمی‌دارم تا بچه‌ام زنده شود». چند دقيقه نگذشت که شيخ محمدحسين زنده شد و گفت : «برويد به مادرم بگوييد که شفاعت امام حسين (ع) پذيرفته شد.» او می‌گويد :« وقتی مرگم نزديک شد دو نفر نورانی سفيدپوش را ديدم که گفتند :«چه باکی داری؟» گفتم :«اعضايم درد می‌کند». يکی از آن دو دست به پايم کشيد راحت شدم، ديدم اهل خانه گريانند ولی هرچه خواستم بگويم که راحت شدم نتوانستم تا آن که آن دو من را به حرکت درآوردند؛ در بين راه شخصی نورانی را ديدم که به آن دو فرمود :«ما سی سال عمر به او عطا کرديم» و فرمود :« او را به مادرش برگردانيد که يکباره ديدم همه گريان هستند» اکثر علمای نجف نقل کرده‌اند ايشان که مدتی بعد از ساکنان نجف شدند پس از سی سال به ديار باقی شتافتند. 📚منابع: داستانهای شگفت‌انگيز شهيد آیت الله دستغيب. کرامات و مقامات عرفانی امام حسين (علیه السلام) ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر یازدهم ( اولین قسمت ) سخنران شهید کافی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستانهای علما: برنامه روزانه مرحوم حاج آقا رضا همدانی مرحوم آیة الله سید محسن امین صاحب «اعیان الشیعه» که خود چندین سال در محضر مرحوم حاج آقا رضا همدانی تلمذ نموده و از نزدیک احوال او را می ‏دانسته است در شرح حال آن فقیه بزرگ می ‏نویسد: «او عالم، فقیه، اصولی، محقق و مدقق و از برترین شاگردان میرزا محمد حسن شیرازی بود شب و روزش را به مطالعه و تألیف و تدریس در فقه و اصول مشغول بود.  صبحگاهان از خانه خود که در نزدیکی مسجدی بود که در آن امامت می‏ کرد به مسجد می‏ آمد و بعد از تقریباً نیم ساعت که منتظر رسیدن همه طلاب می‏ شد در حدود یک ساعت از نوشته خودش کتاب«مصباح الفقیه» که روز و شب قبل نوشته بود درس می‏ گفت. سپس به خانه‏ اش می ‏رفت و به نوشتن درس روز بعد می ‏پرداخت تا اینکه ظهر می‏ شد، پس به مسجد می‏ آمد و با حاضران در مسجد نماز را به جماعت می‏ خواند و به خانه باز می‏ گشت و با خواهرزاده و دامادش شیخ علی که در علم و اخلاق و احوال شبیه او بود و برادرزاده ‏اش که با او هم خانه بود و برای تحصیل علم از همدان به نجف آمده بود و فرزندش شیخ محمد غذا میل می ‏کرد و غالباً غذایشان حاضری بود، نان بیات عجمی بود که در بازار فروخته می‏ شد با مقداری پنیر و سبزیجات. آنگاه کمی می‏ خوابید و بعد از بیدار شدن مشغول مطالعه و نوشتن درس می‏ شد. ❌ ادامه در پست های بعدی... @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 داستانهای علما: برنامه روزانه مرحوم حاج آقا رضا همدانی مرحوم آیة الله سید محسن امین صاحب «اعیان
در خانه ایشان کنار درب ورودی حجره کوچکی بود که با نردبان به آن وارد می ‏شدند. آن حجره کوچک اطاق مطالعه و تالیف وتصنیف او بود. گاهی اوقات که من محتاج می‏ شدم مساله‏ ای از او بپرسم یا معنی عبارتی را از نوشته هایش سوال کنم بر او وارد می‏ شدم و می ‏دیدم قلم و کاغذ در دستش است و کتاب جواهر و حدائق و وسائل پیش رویش گشوده ‏است. کاغذ و قلم را بر زمین می‏ گذاشت و متوجه من می ‏شد و من مساله‏ ام را می‏ پرسیدم و او جواب می‏ داد. و چون گفتگوی ما تمام می ‏شد دوباره کاغذ و قلم را به دست می‏ گرفت و من فوراً خارج می‏ شدم. او همچنان به مطالعه و نوشتن ادامه می ‏داد تا ساعت یازده بعد از ظهر(بساعت غروب کوک قدیم) آنگاه به مسجد می ‏آمد و تا رسیدن وقت مغرب از کتاب خود مصباح الفقیه درس فقه می‏ گفت. به هنگام مغرب نماز را امامت می‏ کرد و بعد از نماز به حرم مطهر مشرف می‏ شد و زیارت می‏ کرد و نماز می‏ خواند و دعا می‏ کرد و گاهی به حجره ‏ای که مدفن  مرحوم سیدجوادعاملی(صاحب مفتاح الکرامة) است می‏ رفت و بعد از مدتی توقف به خانه‏ اش می‏ رفت و گاهی هم بعد از زیارت مستقیماً به خانه ‏اش می‏ رفت و به مطالعه مشغول می‏ شد و.... بعد از نماز صبح چنانچه فرصتی برای مطالعه می ‏دید به مطالعه و کتابت مشغول می‏ شد تا طلوع آفتاب، آنگاه به مسجد می ‏آمد و...». (اعیان الشیعه 10جلدی، ج7،ص20). منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴ملّی‌گرای نافرجام دلاوری­ها و ایثار و نبرد قهرمانانه یکی از اصحاب به نام قُزمان در جنگ احد را برای پیامبر تعریف کردند. پیامبر به‌ جای این ‌که او را تمجید کند، فرمود: «او، اهل دوزخ است.» یاران، از سخن پیامبر تعجّب کردند؛ چرا که از راز سخن بی‌خبر بودند تا این ‌که بعضی به حضور پیامبر آمده و گفتند که «قُزمان، مجروح شد.» فرمود: «همان ‌که گفتم؛ خداوند، آنچه را بخواهد در مورد عذاب او در دوزخ انجام می‌دهد.» چرا؟ مگر او در رکاب پیامبر با دشمن نجنگیده و در این راه مجروح نشده است؟ طولی نکشید که پاسخ به این سؤال، روشن شد. آنگاه‌ که قزمان در بستر افتاده بود، جمعی از مسلمانان، به عیادت او آمده به او گفتند: «تو را مژده باد! خوشا به سعادت تو که آن ‌همه زحمت را تحمّل کردی، و اهل بهشت خواهی بود.» او با عصبانیّت گفت: «مرا به چه چیز، مژده می­‌دهید؟ سوگند به خدا، من برای اسلام و دفاع از آن، نمی­‌جنگیدم، بلکه به ‌قصد دفاع از قبیله و بستگانم می‌جنگیدم، تا آن‌ها را از گزند دشمن، نجات دهم.» یاران، تا حدودی به راز سخن پیامبر و پی بردند که قزمان، به سبب این ‌که نیّتش، برای خدا و دفاع از اسلام نبود، اهل دوزخ است. اما هنوز موضوع، به ‌طور کامل، بر ایشان روشن نبود، تا این ‌که خبر رسید او در برابر دردهای زخم بدنش، مقاومت نکرد و تصمیم به خودکشی گرفت و با تیر، خود را کشت. همه فهمیدند که پیامبر راست فرمود که او، از دوزخیان است، زیرا نیّت ناپاک داشت و همان نیّت آلوده، او را به هلاکت رسانید. پیامبر او را فاسق خواند و فرمود: «خداوند، دین اسلام را به ‌واسطه این مرد فاسق، تأیید کرد.»[٧] ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ دمی با کافی با وجودی که ساواک از تمامی این ترفندها برای کنترل و توقف فعالیت‌های حجت‌الاسلام کافی بهره برد، اما وی که در سخنوری و خطابه زبانزد شده بود، نه تنها در داخل کشور بلکه در کشورهای مجاور نیز ارادتمندانی داشت که او را برای ایراد سخنرانی، روشنگری و آگاهی‌بخشی به افکار عمومی دعوت می‌کردند.  کثرت دعوت از وی به حدی بود که در برخی ایام در یک روز، هشت بار بر منبر می‌رفت. و تعداد شرکت‌کنندگان در سخنرانی‌های وی گاهی بالغ بر ۵۰ هزار نفر می‌شد. حجت‌الاسلام مرحوم شیخ حسن کافی در باره کلام گرم و دلنشین وی که سبب جذب افرادی که تقیدی به شرع نداشتند می‌شد، گفت: «این مرحوم مغفور اثر عجیبی داشت. شاید صدها شراب خوار، رباخوار، گناهکار و... را این مرد به راه خدا آورده و توبه‌شان داد و به صراط مستقیم وادارشان کرد.»  از جمله موضوعات سیاسی که حجت‌الاسلام کافی در سخنرانی‌های خود به آن‌ها می‌پرداخت، بحث مخالفت با اسرائیل و انتقاد از رژیم پهلوی به جهت حمایت از آنها و تحریک و تهییج مردم برای کمک به فلسطینیان بود. وی علاوه بر این موضوعات، به موارد دیگر نیز توجه داشت. یکی از این مسائل، لایحه حمایت از خانواده بود که اوایل سال 1343 توسط گروهی که به مراکز صهیونیستی وابسته بودند در حمایت از حقوق زنان مطرح شد. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ برترین مجلس نزد خداوند ✍آیت الله شهید سید محمدباقر صدر معتقد بود اینکه حوزه‌های علمیه معمولاً فقط به فقه و اصول می‌پردازند، صحیح نیست و طلبه‌ها خودشان باید معارف مختلف اسلامی را یاد بگیرند. برای همین به شاگردانش فرمود که کتاب «فلسفتنا» را با هم مباحثه کنند. شاگردان، مجلس مباحثه‌ای تشکیل دادند که روزهای پنج‌شنبه و جمعه و معمولاً در منزل آیت‌الله سید کاظم حائری، و گاهی در مقبره آل‌یاسین برگزار می‌شد. در اولین روز مباحثه، طلبه‌ها در حال بحث بودند که صدای در آمد. در را که باز کردند، استاد وارد شد و در حلقه مباحثه شاگردان نشست و در پاسخ به نگاه متعجب شاگردانش که جویای علت آمدن او بودند، گفت: «اینکه من الآن در این مجلسِ مباحثه، حضور پیدا کرده‌ام برای این است که معتقدم الآن هیچ مجلسی نزد خدا از این مجلس شما برتر و بافضیلت‌تر نیست؛ چون در این مجلس، شما معارف اسلامی را مباحثه می‌کنید. بنابر این من هم دوست داشتم در این برترین مجلس حضور داشته باشم». 📚محمدباقر الصدر؛ السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، ‏ج١، ص٣٩٣. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان جذاب بی بی شطیطه از زبان شهید کافی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 منتظر عقب‌گرد در امورتان باشید «...أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا يَكُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِكُمْ...» امیرالمومنین در ادامهٔ خطبهٔ ۱۸۷ پيش‌گويی‌هايى از حوادث آيندهٔ دردناکى دارند که در انتظار مردم است. حوادثى که شبيه علاماتى است که براى ظهور حضرت مهدى ذکر شده است و می‌فرمايند: «بدانيد شما بايد منتظر عقب‌گرد در امور خويش و گسيختگى پيوندها و روى کارآمدن خردسالان و بى‌کفايتان باشيد» بدیهی است که نمی‌شود برای جامعه‌ای که افراد نالایق در آن، امور مردم را در دست گرفته‌اند، انتظار پیشرفت داشت؛ چه در زندگی مادی و چه در امور دین و زندگی معنوی مردم. در چنین شرایطی نظام کارها از بین می‌رود و جامعه دچار پراکندگی و تفرقه می‌شود. و علت این که گروهى از زمامداران براى مديريت‌ها به سراغ این افراد مى‌روند، فقط این است که افراد بی‌کفایت، بندگانى هستند گوش به فرمان و به تمام خواسته‌ها تن می‌دهند و اين بزرگ‌ترين عامل بدبختى آن‌ها می‌باشد. ۲۵ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی