🔴 تنها ماندنِ امام، در پی اعلام سفارش رسول الله صلوات الله علیه...
🌕 مفضل روایتی را از امام صادق علیهالسّلام این چنین روایت کرده است:
«عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقَائِمِ عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ وَ حَوْلَهُ اَصْحَابُهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُاَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ اَصْحَابُ الْاَلْوِیةِ وَ هُمْ حُکَّامُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ عَلَی خَلْقِهِ حَتَّی یسْتَخْرِجَ مِنْ قَبَائِهِ کِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ عَهْدٌ مَعْهُودٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَیجْفِلُونَ عَنْهُ اِجْفَالَ الْغَنَمِ الْبُکْمِ فَلَا یبْقَی مِنْهُمْ اِلَّا الْوَزِیرُ وَ اَحَدَ عَشَرَ نَقِیباً کَمَا بَقَوْا مَعَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ فَیجُولُونَ فِی الْاَرْضِ وَ لَا یجِدُونَ عَنْهُ مَذْهَباً فَیرْجِعُونَ اِلَیهِ وَ اللَّهِ اِنِّی لَاَعْرِفُ الْکَلَامَ الَّذِی یقُولُهُ لَهُمْ فَیکْفُرُونَ بِهِ»
🌕 «مفضل بن عمر گوید امام صادق علیهالسّلام فرمود گویا به قائم علیهالسلام نگاه میکنم بالای منبر کوفه است و سیصد و سیزده مرد یارانش به شماره اهل بدر اطرافش هستند و آنان پرچمداران و حکام خدایند در روی زمین بر خلقش تا آن که امام از قبای خود یک نامه با مهر طلائی بیرون میکند که سفارشی است از طرف رسول خدا برای او و چون آن را اعلام میدارد مانند گوسفند وحشتزده گنگ از دورش میرمند و جز یک وزیر و یازده نقیب و سرهنک کسی نمیماند همان اندازه که با حضرت موسی ماندند اینها در سراسر زمین میگردند و جز او مرجعی بدست نمیآورند و به سوی او بر میگردند به خدا قسم من میدانم برای آنها چه میگوید که کافر میشوند.»
📗کمال الدین و تمام النعمة، ص۶۷۳
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سخنان استاد معاونیان در مورد شهید کافی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
🔴 شکر کدام نعمت خدا را به جا آوردی؟
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شيخ صدوق (ره) از ابو هاشم جعفرى نقل می كند كه گفت:
از نظر معاش، در تنگناى سختى قرار گرفتم، به حضور امام هادى عليه السّلام رفتم، اجازه ورود داد، وقتى كه در محضرش نشستم، فرمود:
«اى ابو هاشم! در مورد كدامين نعمتى كه خداوند به تو داده می توانى شكرانه اش را بجا آورى؟».
من خاموش ماندم، و ندانستم كه چه بگويم؟ آن حضرت آغاز سخن كرد و فرمود:
«خداوند، ايمان را به تو روزى داد، و به خاطر آن، بدنت را از آتش دوزخ حرام كرد، و عافيت و سلامتى را روزى تو گردانيد، و تو را به اطاعتش يارى نمود، و به تو قناعت بخشيد، و تو را از اينكه خوار گردى و آبرويت برود، حفظ كرد، اى ابو هاشم، من در آغاز، اين نعمتها را به ياد تو آوردم، چرا كه گمان نمودم می خواهى از آن كسى كه آن نعمتها را به تو بخشيده به من شكايت كنى؟ و من دستور دادم صد دينار به تو بپردازند، آن را بگير».
منبع: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم علیه السلام, شیخ عباس قمی, ص430
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی بسیار زیبا و کوتاه از زبان شهید کافی
با موضوع توکل به خدا
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
📚 عاقبت اسراف و کفران نعمت
در زمانهاى قبل ، قومى بودند که خداوند نعمت سرشارى به آنها داد، سرزمينشان پر از چشمه سارها بود و همه جا سرسبز و خرم و پر از نعمت بود. آنها از مغز گندم ، نان درست مى كردند، ولى بر اثر وفور نعمت با همان نان ، محل مدفوع كودكشان را پاك مى نمودند، و به اندازه كوهى از اين نانها به وجود آمد.
روزى مرد نيكوكارى كنار زنى عبور كرد، كه او همين كار را مى كرد، به او گفت : اى زن واى بر شما از خدا بترسيد و نعمتهاى الهى را با دست خود مبدل به قحطى و گرسنگى نكنيد.
آن زن با كمال غرور در پاسخ گفت : اين را ببين ما را به گرسنگى تهديد مى كند، تا كشتزارهاى وسيع (سرثار) هست و نهرهاى آن جارى است ، ما از گرسنگى ترسى نداريم .
طولى نكشيد، خداوند بر آنها غضب كرد و آب باران را بر آنها نفرستاد، كار قحطى به جائى رسيد كه به همان نانهائى كه با آنها محل مدفوع كودكانشان را پاك مى كردند، نياز پيدا كردند، جالب اينكه براى رسيدن به آن نانها صف مى بستند تا بهر كسى بمقدار معين از روى نوبت برسد.
📚 منبع: بحار الانوار ج 14 ص 146 .
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
🔴 شهید کافی و امام خمینی
حجه الاسلام کافی به پیروی از نهضت حضرت امام خمینی (ره) ، در جریان مخالفت معظم له با لایحة انجمن های ایالتی و ولایتی ، فعالیتهای سیاسی خود را علیه رژیم ستمشاهی پهلوی از طریق سخنرانی آغاز کرد .
نخستین گزارش مکتوب سازمان اطلاعات و امنیت درباره ایشان که در مورخه 14/12/41 ثبت گردیده ، مربوط به سخنرانی وی در منزل آیه الله قمی است :
« روز سه شنبه ساعت 30/9 صبح در منزل آقای قمی مجلس روضه برقرار بود و شیخ احمد کافی منبر رفت .
در اول منبر یک حدیث نبوی قرائت نمود و سپس مشغول سخنرانی شد و در بین توهین به دولت و وزراء و تعریف از علماء اظهار نمود [ : ] بنده در تهران منبر می رفتم .
ماه رمضان رسید و یک روز به من خبر دادند که امروز چند نفر می خواهند از منبر ترا پایین بیاورند . بنده گفتم : فخر می نمایم که همیشه اوقات با صلوات منبر می روم ، یک مرتبه هم با صلوات از منبر پایین بیایم .
آقایان [ ! ] بشر خودش را در زندان هارون صفتان بیاندازد بهتر از این است که فردای قیامت خجل باشد ، ائمه هدی همیشه گرفتار بودند ... »
❌ ویژه ی عزیزانی که به تازگی به کانال شهید پیوستند
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ناله ی فراق
با نوای شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
🔴 آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید
گفت: جمعی برای باریدن باران به بیابان رفتند تا دعا کنند و از خدا بخواهند باران رحمتش را نازل کند. پیشانی ها پینه بسته بود. به دیگران هم می بالیدند و می گفتند: اگر کاری دارید بیایید ما برایتان دعا کنیم.
آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید. به جان شما به همان جوان فکلی ریش تراشیده به چشم حقارت نگاه نکن! یک وقت می بینی همین آدم گوشه ای نشسته،وقتی همه می گویند: خدا. این آدم خجالت می کشد بگوید خدا.
این همه مردم می گویند: العفو. ولی این جوان رویش نمی شود بگوید: العفو. یک دفعه دیدید خطاب می رسد آی ملائک! زیر بال همین گناهکار را بگیرید. او را بیاورید! به جان شما این خدا خیلی رئوف است. جوانها! نا امید نباشید. آی بد کرده ها! ناراحت نباشید سر و کارمان با آقاست.
رفتند برای دعای باران، هر چه ناله کردند خبری نشد. زهری می گوید: یک وقت دیدم یک غلام سیاه چهره ای امد صورتش را روی خاک گذاشت و گفت : خدا! سفید صورتها، صورتهایشان را برداشتند اما به عزت و جلالت قسم این سیاه چهره صورتش را از روی زمین بر نمی دارد تا باران رحمتت را بفرستی.
می گوید: طولی نکشید یک وقت دیدم قطعات ابر در آن هوای داغ آمدند و آسمان را پوشاندند.
آنقدر باران بارید،آمدم بالای سر غلام سیاه گفتم: کافی است دیگر بلند شو! الان سیلاب راه می افتد، مردم را آب می برد.
غلام صورتش را برداشت و رفت طرف خانه، من هم دنبال سرش رفتم تا ببینم این غلام کدام آقاست؟ این شاگرد کدام مکتب است؟
❌ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
شهید شیخ احمد کافی
🔴 آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید گفت: جمعی برای باریدن باران به بیابان رفتند تا دعا کنند و از خ
تربیت شده روی کدام دامن است؟ یک وقت دیدم این غلام آمد و آمد تا به خانه زین العابدین (ع) رسید. شاگرد کلاس اهل بیت (ع) همین است. چند دقیقه ای گذشت در این خانه را زدم. یکی از غلام ها آمد. گفت : کیست؟ گفتم: به آقا بگویید: زهری است می خواهد محضرتان شرفیاب شود غلام رفت و برگشت . گفت: آقای زهری ! آقا می گویند: بفرمایید. رفتم، سلام کردم آقا جواب داد گفتم: آقا جان! می خواهم یکی از غلامهایتان را بخرم. فرمود: بخری؟ من پسر فاطمه ام. بگو به تو ببخشم. مگر من غلام فروشم ؟ فرمود: غلامها بیایند بایستند. همه ایستادند. فرمود: کدام یکی را می خواهی ؟ گفتم: آقا آن که من می خواهم میان این غلام ها نیست. فرمود: کسی هست که نیامده باشد؟ گفتند: فلان غلام است که مریض است. فرمود: به او هم بگویید بیاید. آمد تا نگاهش کردم دیدم محبوب من است. گفتم: آقا جان من همین را می خواهم. یک وقت دیدم این غلام یک نگاه به من کرد و گفت: زهری! چرا تو می خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: بخاطر همان عمل که بالای تلّ از تو مشاهده کردم. تا به او این را گفتم یک وقت حالش منقلب شد. گفت: خدا! کسی تا الان نمی دانست من در خانه ات آبرو دارم. حالا که فهمیدند دیگر زندگی دنیا را نمی خواهم. زهری می گوید: آمدم طرف خانه ام. یک چند قدمی بیشتر نمانده بود تا به خانه برسم که دیدم یکی از غلامان آقا آمد و گفت: زهری! اگر می خواهی در تشییع جنازه غلام شرکت کنی بیا. خدایا! وقتی پیشرفت این غلام را می بینم، احساس می کنم که خیلی عقب مانده ام.
❌ پایان متن سخنرانی سخنرانی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
🔴 یکی از دلایل اصلی غیبت امام زمان علیهالسلام...
🌕 امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند:
«به من خبر رسيده كه بُسر بن أَرطاْة بر يمن دست يافته است. به خدا سوگند، ميبينم كه آنان با هماهنگی و وحدت كلمه بر شما غالب آيند با اينكه بر باطلاند؛ و شمايان در راه حقّتان پراكنده و پريشانيد.
شما امام بر حقّ خود را نافرمانی كنيد، و آنان از سردمدار غاصب و باطل خويش فرمان برند. آنان بر سر پيمان اميرشان باشند، و شمايان خيانت ورزيد. آنان در جامعه قانونمند، و شما فاسد و قانون شكن!
تا آنجا كه اگر قدحی را به شما سپارم ترسم در آن خيانت كنيد و بند آن را بدزديد. پروردگارا، من اينان را به ستوه آوردم، و اينان نيز به ستوهم آوردند خستهشان كردم، و مرا خسته كردند.
پس بهتر از ايشان را به من ارزانی دار، و بدترين را بر ايشان بگمار. پروردگارا، دلهاشان را چون نمك در آب، متلاشی كن.
به خدا سوگند، دوست ميداشتم به جای انبوه شمايان تنها هزار سوار از قبيله «بنی فراس بن غنم» داشتم، كه: «اگر يكی از آنان را فراخوانی، سواركارانی چون ابر تابستان به سويت هجوم آرند». و سپس از منبر به زير آمدند...»
«أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ وَ بِصَلَاحِهِمْ فِي بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ»
📗متن و ترجمه نهجالبلاغه (خطبه ۲۵)
چقدر سخت مىگذرد بر کسى که کوهى از علم و حکمت و تدبير و ايمان و شجاعت و حامل اسم اعظم الهیست؛ اما به خاطر نداشتن ياران باوفا، چنين ناله مىزند. حالا ببینید امام زمان علیهالسلام چه دردی میکشد..
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
۱۵ بهمن ۱۴۰۲