❤️ دمی با شهید کافی
حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد ضیافتی کافی در اول خرداد 1315 هجری شمسی برابر با جمعه اول ربیع الاول 1355 ق در مشهد مقدس دیده به جهان گشود . در برخی اسناد با نام کافی خراسانی و کافی تهرانی نیز از وی یاد شده است .
پدرش حاج میرزامحمد کافی از جمله تربیت یافتگان مکتب حسینی و مادرش خانم زهرا غفورپور بود . پدربزرگش حضرت آیه الله میرزااحمد کافی امامی ، از علمای معروف یزد بود که به قصد زیارت به مشهد مقدس عزیمت و در آنجا سکنی گزیده بود .
احمد که فرزند دوم خانواده بود ، دوران کودکی را در دامان پر مهر پدر و مادر خود گذراند و در شش سالگی وارد دبستان ایمانی مشهد - به مدیریت حجه الاسلام حاج سید حسن مؤمن زاده – شد و به فراگیری دروس متداول مشغول شد .
پس از آن همزمان با تحصیل دروس جدید در نزد نیای خود آیه الله حاج میرزااحمد کافی به فراگیری علوم اسلامی پرداخت .
بخشی از مقدمات را نزد وی فراگرفت و در 1327 ش وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد . وی خاطرات آن دوران را چنین توصیف می کند :
« من خیلی بچه سال و کوچک بودم ، با یک قبا و عرقچین که بر سر داشتم وارد مدرسه نواب شدم . یکی از آقایان روحانی منتفذ آن روز دستی بر سر من کشید و پرسید : آقا پسر طلبه ای ؟
من گفتم : بله آقا ، او چندین مرتبه گفت احسنت ، آفرین ، درس بخوان بابا ، تا یکی از خدمتگزاران دین شوی و همین تشویق و ترغیب و نظائر آن بود که مرا در نوکری دین علاقه مند و ثابت قدم کردم . »
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ظلم وظالم درقیامت
سخنران شهید کافی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
در پرتو مهر مهدوی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
❌ پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی شهید کافی درباره مورچه
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 مرگ غیر عادی (از زبان فرزند شهید کافی)
وی می افزاید: شهید کافی بعد از توقف در شیروان و اقامه نماز صبح روز شانزدهم شعبان به سفرش ادامه داده اما در چند کیلومتری مشهد(آلاجوق) تصادف دلخراشی روی میدهد که در نهایت منجر به کشته شدن غیر عادی وی و زخمی شدن اعضای خانواده ایشان می شود.
برادر شهید کافی یادآور می شود: این تصادف به وسیله یک خودروی ریو ارتشی ایجاد شده و این خودرو بلافاصله پس از تصادف به سرعت از محل دور شده و صحنه تصادف برهم زده می شود و پلیس نیز از دادن کروکی صحنه تصادف خود داری می کند.
وی می گوید: جنازه برادرم پس از کش و قوس های فراوان و شهادت شش نفر از مردم شهید پرور مشهد به حرم مظهر امام هشتم منتقل می شود امام به دلیل دخالت ساواک و پرتاب متعدد گاز اشک اور جنازه ایشان در حرم مطهر دفن نشده و به تهران منتقل می شود.
حسن کافی اظهار می کند: جنازه شهید کافی در تهران نیز پس از کش و قوس های فراوانی که نیروهای امنیتی رژیم مسبب آن بودند دوباره با هواپیمای 42 نفره ای که 38 نفر آنها ساواکی بودند به مشهد منتقل شده و در نهایت در خواجه ربیع مشهد دفن می شود.
وی تصریح می کند: رژیم خونخوار شاهنشاهی به خیال خودش در آن زمان می خواست با دفن کردن جنازه شهید کافی در خواجه ربیع ایشان را از منظر عمومی مردم دور نگه دارد اما امروز می بینیم که به برکت همان مهدیه ها و الشی که برای زنده نگه داشتن نام امام زمان(عج) داشت مقبره شهید کافی به مرکزی برای تجمع آزادیخواهان و دوستداران علم اندیشه تبدیل شده است.
#شهید
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تربیت خانوادگی و فساد
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟢حکایت
توپ رنگی!
با چشمانی تار که اشک جلوی آنها را گرفته بود، به اطراف نگاه می کرد. از وقتی که به هوای گرفتن توپ رنگی به دنبال دوستش به راه افتاده بود پدرش را گم کرده بود. نمی دانست چه کار کند؛گیج و سرگردان به شلوغی پارک که نگاه می کرد. صدای همهمه و جیغ بچه ها وحشت او را بیشتر می کرد. انگار، دل کوچکش در این مدتِ کم برای پدرش به اندازه ی یک دنیا تنگ شده بود. به خودش قول داده بود که اگر پدرش را پیدا کند، دیگر دستش را رها نکند و به هوای توپ رنگی از او جدا نشود.
پیرمرد مهربانی او را پریشان و ناراحت دید. به او نزدیک شد و دست نوازش بر روی سرش کشید و از او پرسید: پدر و مادرت کجا هستند؟
هنگامی که با سکوت او مواجه شد، فهمید که پسرک گم شده است. دستش را گرفت و به سوی نگهبان پارک برد. مردی کنار نگهبان ایستاده بود. ناگهان پسرک دست پیرمرد را رها کرد و به سمت پدرش دوید. بوی خوش امنیت، محبت و از همه زیباتر بوی خوش پدر را حس کرد.
یا صاحب الزمان!
از وقتی به هوای توپ های رنگی دنیا شما را گم کرده ایم، گیج و سرگردان و وحشت زده ایم!
دل کوچک مان در این مدت به اندازه ی یک دنیا برای شما تنگ شده!
اگر شما را پیدا کنیم، قول می دهیم دستمان را از دامن شما جدا نکنیم!
یا صاحب الزمان!
این روزهای تلخ غیبت و غربت و یتیمی، در میان مردم چشم چشم می کنیم تا شما را بیابیم!
منتظریم تا یکی بیاید و دستمان را بگیرد و بگذارد توی دست شما،
تا بوی خوش امنیت و محبت و از همه زیباتر، بوی خوش پدریِ شما را حس کنیم!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴بیچاره ترین آدم ها در روز قیامت!
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول_اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد #صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد
اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند.
علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است.
در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند.
وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
📚از بیانات حاج آقا رفیعی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚صد دينار حواله حضرت اباالفضل العباس عليه السلام
ثقه الاسلام جناب آقاي حاج شيخ علي رضا گل محمدي ابهري زنجاني، شب ۲۷ جمادي الثانيه سال ۱۴۱۶ هـ ق در حرم مطهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نقل كرد:
يكي از اهالي كربلا، عربي را ميبيند كه در حرم حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام كنار ضريح مطهر ايستاده و با حضرت سخن ميگويد.
آقا جان، صد دينار از شما پول ميخواهم؛ ميدهي كه بده و اگر نميدهي ميروم به حرم حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه السلام شكايت شما را به آن حضرت ميكنم.
سپس سرش را به طرف ضريح مطهر برده و ميگويد: فهميدم، فهميدم! و از حرم بيرون ميرود. عرب مزبور به بازار رفته و به يكي از مغازه داران ميگويد: آقا فرموده است صد دينار به من بده. او ميگويد: نشاني شما از آقا چيست؟ ميگويد: به اين نشان، كه پسر شما مريض شده و شما صد دينار نذر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كردي؛ بده! و او هم صد دينار را ميدهد.
ناقل ميگويد: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت كردي و نتيجه گرفتي. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهي، ميروم شكايت شما را به برادرت امام حسين عليه السلام ميكنم. اينجا بود كه ديدم حضرت، داخل ضريح ظاهر شد و در حاليكه روي صندلي نشسته بود، حوالهاي به من داد.من هم رفتم و از بازار گرفتم.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
37.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اصلاحگران امت
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 طی الارض شیعیان و یاران امام زمان در شب قیام
🌕 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
به نام قائم عجل الله فرجه در شب بیست و سوم رمضان ندا می شود و روز عاشورا قیام میکند، و آن روزی است که امام حسین در آن به شهادت رسیده است، گوئی او را در روز شنبه دهم محرم به چشم خود میبینم که در میان رکن و مقام ایستاده؛ جبرئیل در طرف راست او فریاد می زند: بیعت برای خداست؛ بيائيد براى خدا با قائم آل محمد بيعت نمائيد؛ پس شیعیانش از اطراف زمین با طی الأرض گرد آیند و با او بیعت کنند، پس خداوند به دست او زمین را پر از عدالت کند، چنانکه با ظلم و ستم پرشده است.
📗الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۹
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 اهتمام امام خمینی(ره) به نماز اول وقت
یکی از دلایل موفقیت بزرگان در بحث معرفت الهی و زندگی، اهمیت دادن به معارف الهی و مقید بودن به داشته ها و دانسته های خود است؛ حضرت امام(ره) یکی از این شخصیت های برجسته است که سعی می کردند در تمام طول عمر شریف خود به علم خود عمل کند.
در این نوشتار به عنوان نمونه، به حکایتی در ارتباط با توجه ویژه امام خمینی(ره) به نماز اول وقت، در آخرین روزهای عمر شریف ایشان اشاره می گردد.
حجة الاسلام والمسلمین انصاری در مورد اهتمام بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) به نماز اول وقت، می گوید:
امام در روزهای آخر عمرشان میخواستند بخوابند، به من فرمودند: اگر خوابیدم، برای اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم: چشم! دیدم اول وقت شد و امام خوابیده اند! حیفم آمد صدایشان بزنم.
عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چند دقیقه ای از اذان گذشت و امام چشم های شان را باز کردند. گفتند: وقت شده؟
گفتم: بله! امام فرمودند: چرا صدایم نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر وقت نگذشته است. گفتند: مگر من به شما نگفتم؟! امام سپس فرزندشان را صدا زدند که: «احمد بیا» و فرمودند: ناراحتم، از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان که پایم لب گور است، ده دقیقه تأخیر افتد.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی