🔴 عجایب دنیای ظهـــور...
باز شدن درهای جهان بهروی مردم
🌕 رسول خدا صلّی الله علیه و آله در وصف حکومت مهدوی فرمودند: «سَيَكُونُ بَعْدَكُمْ أَقْوَامٌ تُطْوَى لَهُمُ اَلأَرْضُ وَ تُفَتِّحَ لَهُمُ اَلدُّنْيَ
پس از شما اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان طی و پیموده میشود و درهای جهان به روی شان باز میگردد.
📗فردوس الاخبار، ج ٢، ص۴۴٩
🌕 صعود به ابعاد بالاتر از ویژگیهای اصلی و منحصر به عصر مهدویست؛ در حکومتی که در رأس آن معصومی چون امام زمان رهبر باشد، دروازههای جهان بروی مردم گشوده خواهد شد و امکان سفرهای فضائی، رفتن به عوالم دیگر و سرزمین های ناشناخته براحتی برای مردم فراهم میشود. امروزه شخص برای یک گردش فضائی آن هم داخل سفینه و تازه تا گنبد آسمان باید میلیون ها دلار هزینه کند اما در حکومت مهدوی کافیست شخص اراده کند کجا باشد؛ آنگاه بر بال ملائکه یا سوار بر ابرها، (طیالسما) یا با طیالارض و یا بوسیله سیستمهای حمل و نقل فوق پیشرفته آن زمان در یک چشم برهم زدن در مکان فوق قرار میگیرد. گوئی اصلا این انسان آن انسان پیش از ظهور نیست! آن روزگار هرگز قابل وصف نیست و در مخیله احدی نمیگنجد
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ منتظران ظهور
#شعر_مهدوی
من همانم که ز هجر تو پریشان شده ام
ازغم دوری تو،بی سروسامان شده ام
من که عمری ز طبیبان شفاخواسته ام
ز دوایت گل نرگس چه درمان شده ام
تو همان عدل خدایی، مسلمان اصیل
من گدایم که ز عدل توسلیمان شده ام
تو کجایی که بیایی، تو ناجی بشر
ز فراق تو بسی کشته وحیران شده ام
بس که من با گنه خویش تو را آزردم
زِخدا از طلب رویِ تو خِجلان شده ام
یوسفی چون توکجا باشد و ما در غم خود
همچواسپند روی آتش ونالان شده ام
آید آن روز تو آیی نگار پس ابر
زصفای قدمت من چه غزل خوان شده ام
پیش خود دغدغه ی دیدن تو دارم من
شرمم آید زتو،من غرق گناهان شده ام
شودآیا چون توآیی به وصالت برسم؟
یاکه درزیر دومن خاک چه پنهان شده ام
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سوز دل
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚حماسه غلامی سیاه
جون در مدينه غلام و برده بود، حضرت علي (علیه السلام) او را از صاحبش خريد و به ابوذر غفاري بخشيد، او درخدمت ابوذر بود، و پس از شهادت ابوذر در تبعيدگاه ربذه ، در خدمت امام حسن (ع) بود، و پس از شهادت امام حسن (ع) در خدمت امام حسين (ع) بود.
او همراه كاروان حسيني از مدينه به سوي كربلا آمد. جون ، در روز عاشورا به حضور امام حسين (ع) آمد و اجازه رفتن به ميدان براي جنگ با دشمن را طلبيد، امام به او فرمود: اي جون ، تو بخاطر آسايش در زندگي ، به ما پيوسته اي ، اينك آسايشي در ميان نيست ، اجازه داري كه از اينجا بروي و خود را از معركه نجات دهي.
جون خود را روي دو پاي امام حسين عليه السّلام انداخت و پاهاي آن حضرت را مي بوسيد و مي گفت : اي پسر پيامبر! آيا سزاوار است كه من در رفاه ، كنار سفره شما بنشينم و اكنون شما را رها سازم ، بدن من بدبو، و خاندانم ناشناخته ، و رنگ بدنم سياه است ، به من لطفي كن ، آيا مي خواهي شايستگي بهشت را نيابم و در نتيجه بدنم خوشبو، و سفيد و خاندانم شريف نگردند؟!
سوگند به خدا از شما جدا نمي شوم ، تا خون سياه من با خون شما درآميزد. وقتي كه امام حسين (ع) آمادگي جون را دريافت ، به او اجازه رفتن به ميدان را داد.
جون چون قهرماني بي بديل به سوي ميدان تاخت و همچنان پياپي بر دشمن حمله مي كرد و مي جنگيد، به گونه اي كه بيست و پنج نفر را به هلاكت رساند، سپس به شهادت رسيد.
امام حسين (ع) به بالين او رفت و در كنار جسد پاك و بخون طپيده اش اين دعا را كرد: خدايا چهره جون را زيبا، و پيكرش را خوشبو گردان و او را با محمد و آلش (ع) محشور فرما و بين او و محمد و آلش آشنائي بيشتر عطا كن .
به بركت دعاي امام ، آنچنان بدن پاكش خوشبو شد، كه در قتلگاه ، بوي خوش پيكر او خوشبوتر از مشك و عنبر به مشام مي رسيد. و از امام سجاد (ع) نقل شده فرمود: آن قبيله اي كه پيكرهاي شهداي كربلا را دفن كردند، بعد از چند روز، بدن جون را يافتند كه بوي مشك از آن ساطع بود. اين بود حماسه يك غلام سياه ، و سرانجام درخشان و نوراني او.
📙 داستان دوستان(نوشته ی محمد محمدی اشتهاردی)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 حڪایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
✍از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده :
در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در کاخ حمراء
به بیان شهید شیخ احمد کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 چگونه صبح كردى؟
رسول خدا (ص) نماز بامداد را با مردم گزارد و به جوانى در مسجد نگاه كرد كه چرت مى زد و سر به زير داشت، رنگش زرد شده بود و تنش لاغر و ديده هايش به گودى نشسته بود. به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ گفت: يا رسول اللّه در حال يقين.
رسول خدا (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: براى هر يقينى حقيقت و علامتى است، حقيقت يقين تو چيست؟
جواب داد: يقين من آن است كه مرا در غم فرو برده و شبم را به بى خوابى كشيده و روز گرمم را به تحمّل تشنگى واداشته، جانم از دنيا و آنچه در اوست به تنگ آمده و روى گردان شده تا جايى كه مى بينم عرش خداوندم براى حساب برپاست و همه مردم بر آن محشورند و من در ميان آنانم، گويا مى نگرم به اهل بهشت كه در نعمت اند و با يكديگر در تعارف و به پشتى ها تكيه زده اند و گويا مى نگرم دوزخيان را كه زير شكنجهايند و فرياد مى كنند! خيال مى كنى من الآن لغزه آتش دوزخ را مى شنوم كه در گوشم مى گردد و مى چرخد.
رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن كرده. سپس فرمود: اى جوان! آنچه دارى از آن با شدت نگهدارى كن.
دسپس جوان گفت: يا رسول اللّه! دعا كن كه به همراه تو شربت شهادت بنوشم، پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد، چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ ها پس از نه تن شهيد شد و او نفر دهم بود
📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی
جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ دلنوشته
آقا جان ، مولای من آن قدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی های عالم را در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی به استمرار شکستن دلت عادت خواهیم کرد. نمیدانم تا کی؛ بدون تو هنوز نفس هایمان ، بالا می آیند ...
💔 نمی دانم چقدر طول می کشد ؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگیمان، فقط یک بازی کودکانه است.
آقا جان: روز به روز ولحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. گـویی بی قراری دل هـای ما از شوق دیدار شمـاست. آقا ، بگو كه آمدنت نزدیك است
💔 آقا جـان دیگر از انتظار نگو از وصال بگـو. از پایان جمعه هـای بی تـو بگو! آقا جان بگو كـه به زودی هـدهد صبا خبر از آمدنتان را نـوید می دهد. بگو كـه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی. بگو كه دیگر غریب نیستیم.
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان توبه
از زبان شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 نگاهی به مبارزات شهید کافی
سخنرانیهای ضد رژیم در مسجد گوهرشاد و افشاگری در زمینه فعالیتهای فساد آور نظام همچون واردات مشروبات الکلی و دایر کردن مراکز فساد در آذر سال 1342، سبب شد رژیم طرح خدمت سربازی اجباری این روحانی مجاهد را طرحریزی کند
به گزارش مشرق، در میان جریانهای مبارزاتی که در به نتیجه رسیدن انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند، جریان متکی به مذهب و مردم، خون اصلی در رگهای این انقلاب بود. مرحوم شیخ احمد کافی هر دوی این مولفه را در مبارزه خود با رژیم طاغوت به همراه داشت.
در واقع بذر جریان مبارزاتی ایشان، به ویژه سخرانیهای ایام محرم، در ذهن عامه مردم از هر طبقهای کشت میشد و به جریان خاصی محدود نبود. منبر و روضه بلندگوی تبلیغاتی وی در مبارزه با رژیم پهلوی بود.
به حق باید او را مرد منبرهای آتشین دانست. این خطیب اصالتاً یزدی، به سال 1315 در مشهد متولد شد. تعلیمات دینی را در نجف و سپس در قم نزد اساتید مشهوری همچون آیتالله مدنی، شهید محراب و آیتالله راستی کاشانی سپری کرد.
شیخ احمد کافی هم در زمینه مذهب و هم در زمینه مبارزات سیاسی فعال بود. تاسیس مراکز مذهبی متعدد از جمله ساخت تعدادی مهدیه، ساخت درمانگاه، ایجاد قرض الحسنه و کمک به خانواده های نیازمند از خدمات این روحانی مبارز بود. وی در سال 1347 با کمکهای مردمی مهدیه تهران را تاسیس کرد.1 در واقع رژیم پهلوی چنین اقداماتی از سوی کافی را کمک به مخالفین رژیم قلمداد میکرد که در نتیجه به دستگیری وی منجر میشد.
#شهید
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
از سمت چپ: 1- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی 2- حجت الاسلام کافی 3- حجت الاسلام علمی حسینی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شهادت نفس زکیه در ۲۵ ذیالحجّه در سال ظهور...
🌕 آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«فَإِذَا تَكَلَّمَ هَذَا اَلْفَتَى بِهَذَا اَلْكَلاَمِ أَتَوْا إِلَيْهِ فَذَبَحُوهُ بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ وَ هِيَ اَلنَّفْسُ اَلزَّكِيَّةُ...»
پس هنگامی که این جوان به این کلام (پیام حضرت مهدی عجلالله فرجه به اهل مکّه) سخن گفت، به سوی او آمده و میان رکن و مقام او را سر میبُرند، و او همان «نفس زکیّه» است.
دقیقا شبیه کاری که امیرالمومنین علی علیهالسلام با اصحاب جمل کرد، و اصحاب جمل آن جوان را به شهادت رساندند.
📗سرور أهل الإيمان، ج ۱، ص ۹۳
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی