eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
88.1هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ داستان قاسم معتمد سخنرانی کوتاه و شنیدنی حجت الاسلام کافی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 وفای به نذر حاج میرزا خلیل تهرانی که از اطبای مشهور و دانشمندان عالی قدر شیعه است در زمان سید صاحب ریاض در کربلا به مداوای بیماران اشتغال داشت. او می‌گوید: هنگامی که ساکن کربلا بودم مادرم در تهران زندگی می‌کرد، شبی او را در خواب دیدم به من گفت: پسر جان من از دنیا رفته ام، جنازه‌ام را پیش تو می‌آورند. کسی دماغم را شکست. چیزی نگذشت که نامه ی یکی از دوستانم به دستم رسید، در آن نامه نوشته بود: مادرت از دنیا رفت، جنازه اش را با جنازه‌های دیگر فرستادیم. وقتی جنازه‌ها وارد شد مراجعه کردم، گفتند: ما خیال می‌کردیم شما ساکن نجف هستید جنازه ی مادرت را در رباط ذی الکفل گذاشتیم. پیوسته موضوع شکستن دماغ در نظرم بود. بالاخره جنازه ی مادرم را تحویل گرفتم، همین که کفن را باز کردم دیدم دماغش شکسته است، علتش را پرسیدم، گفتند: این جنازه بالای جنازه‌های دیگر بود اسب‌ها میان رباط در هم آویختند و به جنازه‌ها برخورد کردند و این جنازه از بالا به زیر افتاد، دیگر ما اطلاعی نداریم. پیکر مادرم را به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل (ع) آوردم، آن جا عرض کردم: یا ابالفضل! مادرم نماز و روزه را خوب نمی توانست انجام دهد، اکنون به شما پناه آورده ام، به فریادش برس، من با شما عهد میبندم پنجاه سال نماز و روزه برایش بخرم، پس از آن مادرم را دفن کردم. مدتی گذشت، شبی در خواب دیدم ازدحام و داد و فریاد زیادی بر پا است، خارج شدم دیدم مادرم را به درختی بسته اند و او را با شلاق می‌زنند، گفتم: چه کرده که او را می‌زنید؟ گفتند: حضرت ابوالفضل به ما دستور داده او را بزنیم تا مبلغی را که تعهد کرده بپردازد. داخل منزل شدم و مبلغی را که می‌خواستند آوردم، مادرم را رها کردند. او را به منزل آورده، به خدمتش مشغول شدم، وقتی از خواب بیدار شدم، حساب کردم مبلغی که در خواب از من گرفته بودند کاملا مطابق بود با پنجاه سال نماز و روزه، آن مبلغ را برداشتم نزد سید صاحب ریاض آوردم و تقاضا کردم از طرف مادرم پنجاه سال نماز و روزه بگیرند. 📙پند تاریخ۳۰/۲ ؛ به نقل از: دار السلام ۲/ ۲۴۵. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
ما بر علی و آل علی حساسیم ما ریزه خور سفره‌ی خیرالناسیم این فخر بود تا به جزا ما را بس ما سائل بیت الشرف عباسیم ولادت حضرت ابالفضل العباس (ع) مبارک باد❤️ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستان واقعی روضه خوانِ تبریزی دردناکترین روضه از نظر امام زمان عج حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد:  « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که می فرمایید «:صبح و شام در مصیبت تو گریه می کنم و اگر اشک چشم هایم خشک شود خون گریه می کنم» فرمودند: بلی صحیح است.  عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟  فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.  گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.  عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد.  «عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.» زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد 📚شیفتگان حضرت مهدی (عج) ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ غیرت و حیا چه شد؟ شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌ های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نماز شب و ثوابهای آن سخنران شهید کافی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 پیچیدگی دنیای آخرالزمان اگه تمام عالم رو کفر پر میکرد،ایمان داشتن اینقدر سخت نبود.اما مشکل دقیقا اینه که آخرالزمان قرار نیست همه عالم رو کفر پر کنه.طبق روایت در آخرالزمان مسجد هست اما پر است از افراد خدا نترس که مشغول غیبتند. پیش نماز هست اما عقل خود را از دست داده، آدم ظاهر الصلاح هست،اما مال یتیم میخورد قاضی مسلمان هست اما خلاف حکم خدا حکم میکند منبری هست،امر به تقوا میکند اما خودش عمل نمیکند.همت همه شکم شده و شهوت 📚برگرفته از کافی ج۸ ص۳۷ دنیای آخرالزمان دنیای پیچیده ای است! اگر این چیزها رو دیدید،تعجب نکنید! محکم سر ایمانتون بایستید و بدانید که رحمت خدا به شما نزدیک است! و انَّ رَحْمَتُ اللّه قَریبٌ مِنَ المُحْسنین اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ زندگینامه حضرت ابوالفضل العباس (ع) سخنران شهید کافی (قسمت اول) @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ دمی با شهید کافی حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد ضیافتی کافی در اول خرداد 1315 هجری شمسی برابر با جمعه اول ربیع الاول 1355 ق در مشهد مقدس دیده به جهان گشود . در برخی اسناد با نام کافی خراسانی و کافی تهرانی نیز از وی یاد شده است . پدرش حاج میرزامحمد کافی از جمله تربیت یافتگان مکتب حسینی و مادرش خانم زهرا غفورپور بود . پدربزرگش حضرت آیه الله میرزااحمد کافی امامی ، از علمای معروف یزد بود که به قصد زیارت به مشهد مقدس عزیمت و در آنجا سکنی گزیده بود . احمد که فرزند دوم خانواده بود ، دوران کودکی را در دامان پر مهر پدر و مادر خود گذراند و در شش سالگی وارد دبستان ایمانی مشهد  - به مدیریت حجه الاسلام حاج سید حسن مؤمن زاده – شد و به فراگیری دروس متداول مشغول شد . پس از آن همزمان با تحصیل دروس جدید در نزد نیای خود آیه الله حاج میرزااحمد کافی به فراگیری علوم اسلامی پرداخت . بخشی از مقدمات را نزد وی فراگرفت و در 1327 ش وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد . وی خاطرات آن دوران را چنین توصیف می کند :  « من خیلی بچه سال و کوچک بودم ، با یک قبا و عرقچین که بر سر داشتم وارد مدرسه نواب شدم . یکی از آقایان روحانی منتفذ آن روز دستی بر سر من کشید و پرسید : آقا پسر طلبه ای ؟ من گفتم : بله آقا ، او چندین مرتبه گفت احسنت ، آفرین ، درس بخوان بابا ، تا یکی از خدمتگزاران دین شوی و همین تشویق و ترغیب و نظائر آن بود که مرا در نوکری دین علاقه مند و ثابت قدم کردم . » @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🌹امام صادق عليه السّلام : هرجوان مؤمنی که قرآن را تلاوت كند،قرآن با گوشت و خون او بياميزد و خداوند او را با فرشتگانى كه سفير حضرت حقّند و بزرگوار و نيكوكارند همراه كند،و قرآن در روز قيامت از رفتن او در آتش جهنّم جلوگيرى مى‌كند و مى‌گويد:پروردگارا!هر خدمتكارى بجز خادم من دستمزد خويش را گرفته است،پس گراميترين بخششهاى خود را بر او ارزانى دار، پس خداوند دو جامه از جامه‌هاى بهشتى بر اندام او مى‌پوشاند،و تاج كرامت بر سر او نهاده مى‌شد،آنگاه به قرآن خطاب مى‌شود كه:آيا تو را به خاطر اين جوان خشنود ساختيم‌؟و قرآن در پاسخ مى‌گويد:پروردگارا!من بيش از اين(از رحمت تو)در بارۀ او آرزو داشتم،پس امان نامه‌اى را به دست راست،و منشور جاودانگى او در بهشت در دست چپ او قرار مى‌دهند،وارد بهشت مى‌شود و به او گفته مى‌شود:بخوان و يك درجه بالا برو،و به قرآن خطاب مى‌شود:آيا او را به پاداشى كه مى‌خواستى نواختيم،و تو را از اين موهبت خشنود ساختيم‌؟قرآن در پاسخ مى‌گويد:آرى اى خداوندگار من!امام عليه السّلام فرمود:كسى كه آن را زياد بخواند،و عليرغم سختيهايى كه دارد(قرآن)را به خاطر بسپارد،خداوند دو بار اين پاداش را به او عنايت فرمايد. 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال , ج۱ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
خدایا خلوت لحظاتم را با ياد تو پر می‌کنم و اميدوارم به لطف خـداوندی‌ات باشد که به دوستان و عزیزانم در این شب‌ زیبا نظری از مهر داشته باشی. ای مهربانترین مهربانان. شبتون بخیر❤️❤️❤️ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
ما بر علی و آل علی حساسیم ما ریزه خور سفره‌ی خیرالناسیم این فخر بود تا به جزا ما را بس ما سائل بیت الشرف عباسیم ولادت حضرت ابالفضل العباس (ع) مبارک باد❤️ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است. آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚صد دينار حواله حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ثقه الاسلام جناب آقاي حاج شيخ علي رضا گل محمدي ابهري زنجاني، شب ۲۷ جمادي الثانيه سال ۱۴۱۶ هـ ق در حرم مطهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نقل كرد: يكي از اهالي كربلا، عربي را مي‌بيند كه در حرم حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام كنار ضريح مطهر ايستاده و با حضرت سخن مي‌گويد. آقا جان، صد دينار از شما پول ‌مي‌خواهم؛ مي‌د‌هي كه بده و اگر نمي‌دهي مي‌روم به حرم حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه السلام شكايت شما را به آن حضرت مي‌كنم. سپس سرش را به طرف ضريح مطهر برده و مي‌گويد: فهميدم، فهميدم! و از حرم بيرون مي‌رود. عرب مزبور به بازار رفته و به يكي از مغازه داران مي‌گويد: آقا فرموده است صد دينار به من بده. او مي‌گويد: نشاني شما از آقا چيست؟ مي‌گويد: به اين نشان، كه پسر شما مريض شده و شما صد دينار نذر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كردي؛ بده! و او هم صد دينار را مي‌دهد. ناقل مي‌گويد: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت كردي و نتيجه گرفتي. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهي، ميروم شكايت شما را به برادرت امام حسين عليه السلام مي‌كنم. اينجا بود كه ديدم حضرت، داخل ضريح ظاهر شد و در حاليكه روي صندلي نشسته بود، حواله‌اي به من داد.من هم رفتم و از بازار گرفتم. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 راوی این داستان لبابه همسر حضرت عباس علیه السلام است وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد . امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : هنوز هم شمشیر می بنده؟! شمشیر ؟؟؟! نه! پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟! از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! ❌ ادامه در پست های بعدی... @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 راوی این داستان لبابه همسر حضرت عباس علیه السلام است وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های ما
قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟! می گفت : مردی نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ؟! خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او را نصیب من کرد. 📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️داستان ولادت حضرت عباس (ع) سخنران شهید کافی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 دمی با کافی آقای کافی کارهای بسیار دقیق، مهم و سودمندی انجام می‌داد. ایشان یکی از وعاظ مشهور تهران بود. در آن دوران واعظ قوی، کم نداشتیم اما شاید بپرسید چرا ایشان شاخص شد؟ من می‌گویم در درجه اول، به دلیل اخلاصش. هرکس در هر کاری اخلاص داشته‌باشد، خدا او را بالا می‌برد. مرحوم کافی کارهایش خالصانه بود. مثلاً می‌رفت در یک مسجد سخنرانی می‌کرد. در پایان سخنرانی، مردم دورش را می‌گرفتند و می‌گفتند: "آقای کافی، ما برای آب مشکل داریم." آن روزها آب لوله‌کشی نبود و اغلب مردم در خانه‌هایشان آب‌انبار داشتند. آقا کافی پیگیر این موضوع می‌شد و با همکاری اداره آب، سر چند کوچه آن محله، لوله‌های بزرگ آب معروف به "فشاری" نصب می‌کردند تا مشکل مردم برای دسترسی به آب شرب تمیز و بهداشتی رفع شود. آقای کافی اینطور از کار مردم گره‌گشایی می‌کرد و به آن‌ها خیر می‌رساند. البته در بسیاری از این کارهای خیر و عام‌المنفعه، مردم و خیرین هم ایشان را همراهی می‌کردند و با کمک‌هایشان از قدم‌های خیر ایشان حمایت می‌کردند ❌ از زبان معلم خصوصی فرزندان شهید @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 یکی از نام های دوران غیبت، دوران تمحیص و امتحان است 🌕 امام باقر علیه‌ السلام: وَ اَللَّهِ لَتُمَيَّزُنَّ وَ اَللَّه لَتُمَحَّصُنَّ وَ اَللَّه لَتُغَرْبَلنَّ كَمَا يُغَرْبَل اَلزُّؤَانُ مِنَ اَلْقَمْح. ➖به خدا سوگند! حتما‌ًحتماً جداسازی شوید؛ ➖به خدا سوگند! حتما‌ًحتماً پاک‌سازی شوید؛ ➖به خدا سوگند! حتما‌ًحتماً غربال شوید؛ همان گونه كه زؤان(دانۀ كوچكى است كه در ميان گندمها مى‌رويد) از گندم غربال مى‌شود. 📗غيبت نعمانی، ب۱۲، ص۲۰۵ گذشت آن زمانی که یک امامی در بین مردم بود و میفرمود قبل از اینکه مرا از دست دهید هرچه میخواهید بپرسید؛ امروز برای حضور امام، نخاله ها باید ریزش کنند و دانه درشت ها باقی بمانند؛ دانه درشت ها همان اقلیت صالح و صابری هستند که امتحانات را تاب آورده و شاهد ظهور حضرت خواهند بود؛ تمحیص و ریزش ها به صورت مرحله به مرحله اتفاق می‌افتد و در هر مرحله جمعیت قابل توجهی از مدعیان و منافقین از بدنه اصلی تشیع کنده می‌شوند تا آنکه اکثریت شیعیان از اعتقاد به امامت دست بشویند و در نهایت اقلیتی که صلاحیت کافی داشته باشند باقی بماند؛ حوادث نقش غربال را ایفاء می‌کنند ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شرط وصال یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می كند ایشان فرمودند: در یكى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه ى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه كوچك و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى تابید. در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه فرجه در یكى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده كردم كه پارچه اى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك ریزان سلام كردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من مى گردى و رنج ها را متحمّل مى شوى؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم! بعد فرمودند: این بانوئى است كه در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند! 📚شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص ۱۵۸، گوهر صدف، ص 48 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 آری برای فرج دعا کنید... بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مرحوم فشندی تهرانی مي گويد: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده ،به همراه همسرم بر می گشتم .در راه ،آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده ،قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم :این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً]تشنه است.به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم . [سید ظرف آب را گرفت و نوشید ]و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم :آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود! آقا فرمودند :«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد». این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه)را زیارت کرده ام و حضرتش ،امر به دعا کرده است» منبع: شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نوشته :احمد قاضی زاهدی جلد 1 صفحه 155 واقعا شنیدن این مطلب از مولایمان بسیار دردناک است که ایشان فرمودند که ما ایشان را حتی به اندازه ی آب خوردن هم نمی خواهیم.. درست است ؛ مي دانيم كه ما منتظر واقعي نبوديم ؛ اما این را می دانم که هر صبح جمعه در دعاي ندبه با چشمان گريان ميگوييم: مَتی نَنتَقِعُ مِن عَذبِ مآئِکَ فَقَد طالَ الصَّدی آری مولای مهربانم ، کی از چشمه ی آب زلال تو بهره مند می شویم که تشنگی به درازا کشید... ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سخنان استاد معاونیان در مورد شهید کافی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
سخنان روشنگرانه استعداد و توانایی حجه الاسلام کافی در فن سخنوری به زودی وی را به خطیبی برجسته و خوش سخن تبدیل نمود . آوازه مجالس او به سرعت در شهرها پیچید . و به بیش از صد شهر جهت سخنرانی سفر نمود . این شهرت ، از مرزهای ایران هم گذشت ، تا جایی که علماء و مردم برخی از کشورهای مجاور نیز ، برای سخنرانی از وی دعوت می نمودند . سفر به لبنان و ملاقات با امام موسی صدر از خاطرات فراموش نشدنی ایشان بود . کثرت دعوت از او ، به حدی بود که در برخی ایام در یک روز هشت منبر می رفت و میزان افراد شرکت کننده در جلسات سخنرانی بعضی مواقع بالغ بر پنجاه هزار نفر بود . حجه الاسلام محمد مقدسیان در رابطه با تلاش خستگی ناپذیر وی می گوید : « یک شب ساعت حدود سه بعد از نیمه شب در میدان آزادی ایشان را دیدم . گفتم : کجا بودی ؟ گفت : از کرمانشاه می آیم . می خواهم بروم مهدیه دعای ندبه بخوانم ، دوباره برگردم کرمانشاه . » کلام گرم و دلنشین کافی ، چون از دل برمی خاست بر دل می نشست و باعث جذب بسیاری از افراد که تقید چندانی به رعایت آداب شرع نداشتند ، گردید . حجه الاسلام مرحوم شیخ حسن کافی در این باره می گوید : « این مرحوم مغفور اثر عجیبی داشت ، شاید صدها شراب خوار ، رباخوار ، گناهکار و .. را این مرد به راه خدا آورد و توبه شان داد و به صراط مستقیم وادارشان کرد ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
31.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 علامه حلی و ملابات با امام زمان (عج) سخنران با صدای شهید کافی(ره)@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی