✅ ولایت تکوینی امام هادی علیهالسلام و طلا کردن شنهای بیابان!
أبوهاشم جعفری گوید: همراه با حضرت #امام_هادی علیهالسلام به استقبال بعضی مسافران ایشان به بیرون از شهر سامرا رفته بودیم؛ حضرت روانداز اسب خود را روی زمین پهن کردند و نشستند و من نیز در مقابل حضرت نشستم و با من سخن میگفتند؛ من هم از فقر و تنگدستیام به امام علیهالسلام شکایت میکردم! پس حضرت از شنهای بیابان که روی آنها نشسته بودند، یک مُشت برداشتند و به من دادند و فرمودند:
🍃 «ای ابوهاشم! با اینها در زندگیت گشایشی ایجاد کن و آنچه را دیدی برای کسی بازگو نکن!»
من آن شنها را پنهان کردم و وقتی به منزلم برگشتم، دیدم آنها شن و خاک نیست، بلکه ریگهای طلای سرخ رنگی است که مانند آتش میدرخشد! پس طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم: این طلاها را برایم قالب بگیر. طلاساز گفت: من تا بحال طلایی بهتر از این ندیدهام، با اینکه مثل شن بیابان است! اینها را از کجا آوردهای؟! گفتم: از قدیم داشتهام!
💠 «عن أبي هاشم الجعفري قال: خرجت مع أبي الحسن علیهالسلام إلى ظاهر سرمن رأى يتلقى بعض القادمين فأبطأوا فطرح لابي الحسن علیهالسلام غاشية السرج فجلس عليها ونزلت عن دابتي وجلست بين يديه وهو يحدثني فشكوت إليه قصريدي وضيق حالي فأهوى بيده إلى رمل كان عليه جالسا فناولني منه كفا وقال: اتسع بهذايا أبا هاشم واكتم ما رأيت فخبأته معي ورجعنا فأبصرته فاذا هو يتقد كالنيران ذهبا أحمر فدعوت صائغا إلى منزلي وقلت له: اسبك لي هذه السبيكة فسبكها وقال لي: ما رأيت ذهبا أجود من هذا وهو كهيئة الرمل فمن أين لك هذا؟ فما رأيت أعجب منه؟ قلت: كان عندي قديما.»
📚 الخرائج والجرائح (قطبراوندی)، ج۲، ص۶۷۳
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۰، ص۱۳۸
🍂 «یارب فرج امام ما را برسان.»
#حدیث #اعتقادی #امامت #ولایت_تکوینی #معجزه #فقر #حاجت #توسل
@SheikhMahdiTehrani
۱۳ تیر ۱۴۰۲
💠 علم غیب الهی امام جواد علیهالسلام
أباصلت هروی گوید: در مجلس #امام_جواد صلواتاللهعلیه حضور داشتم که گروهی از شیعیان و عامه حضور داشتند؛ شخصی برخاست و عرض کرد: سرورم! قربانت گردم؛ پیش از آنکه سخنش را ادامه دهد، حضرت فرمودند: «شکسته نخوان! و بنشین.» سپس فرد دیگری برخاست و گفت: مولای من! قربانت گردم؛ باز پیش از آنکه سخنش را ادامه دهد، امام علیهالسلام فرمودند: «اگر کسى را پیدا نکردى، آن را به آب بینداز که به اهلش میرسد!» او نیز نشست.
وقتی همه رفتند عرض کردم: قربانت شوم، آقای من! امروز صحنۀ شگفتانگیزی دیدم! حضرت فرمودند: «آری، دربارۀ آن دو مرد میپرسی؟» عرض کردم: بلی سرورم! حضرت فرمودند: «شخص اول برخاست تا در مورد کشتیبان بپرسد که آیا میتواند در كِشتى، نمازش را شکسته بخواند؟ گفتم: شکسته نخوان، زیرا کشتى به منزله خانه اوست و از آن خارج نمیشود؛ و دیگرى برخاست تا بپرسد اگر فقیری از شیعیان ما پیدا نکند، زكات مالش را به چه کسی بدهد؟ گفتم: اگر نتوانستی چنین کسی را پیدا کنی، زکات مالت را به آب بینداز که به اهلش میرسد!»
📚 الثاقب فی المناقب (ابنحمزهطوسی)، ص۵۲۳
#حدیث #امامت #علم_غیب #معجزه
۱ بهمن ۱۴۰۲
☑️ خبر دادن شهادت و ذکر معجزهای از حضرت امام کاظم صلواتاللهعلیه
مُسَیّب، آخرین زندانبان حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام (که از شیعیان بود) گوید: سه روز قبل از شهادت (و یک روز قبل از مسموم شدن) حضرت مرا طلبیدند و فرمودند: «امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامتِ پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم، همچنان که پدرم این عهد را به من واگذار نمود و او را وصی و خلیفۀ خود نمایم.»
عرض کردم: «آیا توقع دارید با وجود این همه مأمور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما از زندان را فراهم کنم؟!» فرمودند: «ای مسیّب! معرفت و یقین تو درباره خدای تعالی و درباره ما ضعیف شده است؟!» گفتم: «نه، مولای من!» فرمودند: «پس چه؟» گفتم: «دعا کنید ایمانم قویتر شود.» امام چنین دعا فرمودند: «خدایا او را ثابت قدم بدار.»
سپس فرمودند: «من با همان اسم اعظمی که آصف بن برخیا (وزیر و وصی حضرت سلیمان علیهالسلام) با آن تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن در برابر سلیمان حاضر کرد (و از یمن به فلسطین آورد)، خداوند متعال را میخوانم و (از بغداد) به مدینه نزد پسرم علی میروم!» ناگهان دیدم امام دعایی خواندند و ناپدید شدند!
مدت زمانی نگذشت که بازگشتند و با دستان خود، زنجیرهای زندان را به پاهای مبارکشان بستند؛ من بخاطر نعمت معرفتی که خداوند عطایم نموده است، به سجدۀ شکر رفتم؛ سپس حضرت به من فرمودند: «سرت را بلند کن ای مسیّب و بدان که من پس از سه روز از دنیا میروم.» من به گریه افتادم؛ #امام_کاظم علیهالسلام فرمودند: «گریه نکن، پسرم علی (بن موسی الرّضا) پس از من امام و مولای توست؛ اگر به ولایتش تمسّک بجویی، گمراه نمیشوی...»
📚 عیون اخبار الرّضا علیهالسلام (شیخصدوق)، ج۲، ص۹۵
مناقب آل ابیطالب علیهمالسلام (ابنشهرآشوب)، ج۳، ص۴۲۰
📝 مجاوران و ریزهخواران خوانِ کَرم حضرت رضا علیهالسلام و حضرت معصومه سلام الله علیها امشب و فردا از تشرّف به حرم مطهّر و عرض تسلیت به محضر مقدّس ولیّنعمتمان غافل نشوید...
🚩 «آجرک الله یا أباالحسن
یا علیّ بن موسی الرّضا.»
#حدیث #اعتقادی #امامت #علم_غیب #اسم_اعظم #معجزه #طی_الارض #معرفت
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
💠 علم غیب الهی امام جواد علیهالسلام
أباصلت هروی گوید: در مجلس #امام_جواد صلواتاللهعلیه حضور داشتم که گروهی از شیعیان و عامه حضور داشتند؛ شخصی برخاست و عرض کرد: سرورم! قربانت گردم؛ پیش از آنکه سخنش را ادامه دهد، حضرت فرمودند: «شکسته نخوان! و بنشین.» سپس فرد دیگری برخاست و گفت: مولای من! قربانت گردم؛ باز پیش از آنکه سخنش را ادامه دهد، امام علیهالسلام فرمودند: «اگر کسى را پیدا نکردى، آن را به آب بینداز که به اهلش میرسد!» او نیز نشست.
وقتی همه رفتند عرض کردم: قربانت شوم، آقای من! امروز صحنۀ شگفتانگیزی دیدم! حضرت فرمودند: «آری، دربارۀ آن دو مرد میپرسی؟» عرض کردم: بلی سرورم! حضرت فرمودند: «شخص اول برخاست تا در مورد کشتیبان بپرسد که آیا میتواند در كِشتى، نمازش را شکسته بخواند؟ گفتم: شکسته نخوان، زیرا کشتى به منزله خانه اوست و از آن خارج نمیشود؛ و دیگرى برخاست تا بپرسد اگر فقیری از شیعیان ما پیدا نکند، زكات مالش را به چه کسی بدهد؟ گفتم: اگر نتوانستی چنین کسی را پیدا کنی، زکات مالت را به آب بینداز که به اهلش میرسد!»
📚 الثاقب فی المناقب (ابنحمزهطوسی)، ص۵۲۳
#حدیث #امامت #علم_غیب #معجزه
۱۷ خرداد ۱۴۰۳