11.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلمی نادر و دیدنی از شهید #حاج_قاسم سلیمانی
و ارادت به #امام_حسین علیهالسلام😔
https://eitaa.com/joinchat/767754512C17e634e77e
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح یک ساعت.....
قبل از ورود به مجلس باید شوخی ها را همان دم در جایی کنار جا کفشی کنار می گذاشتی و داخل مجلس نمی آوردی.
فضای نمازخانه مدرسه سنگین تر از هر زمانی بود، تا آنجا که حتی تُن صدایمان هم از خودش نشاطی نشان نمی داد.
چهره استاد خودش از روضه ای خبر می داد که قرار بود جانمان را به لبمان برساند.
جمعمان به تعدادی رسید که مجلس سر و شکلی گرفته بود، استاد بلند شدند و ما هم به احترامشان ایستادیم.... وقتی به منبر رسیدند، عبایشان را در آوردند و روی منبر گذاشتند، قبا را هم در آوردند و روی منبر گذاشتند، عمامه را هم گذاشتند روی آن لباس ها و فقط دشداشه ای سیاه به تنشان ماند، رو کردند به ما گفتند عمامه ها را کنار بگذارید،
نیمی از جمع معمم بودیم، همه عمامه ها را در آوردیم، دو سه دکمه هم از دشداشه ها باز کردیم تا به خودمان یادآوری کنیم ما عزاداریم
هنوز روضه را شروع نکرده بودند صدای هق هق بعضی بلند شد.
از شرمندگی ها گفتند و از اینکه اگر نبود کرامت امام حسین اصلا امثال ما را راهمان نمی دادند برای نوکری
همین جمله ها گریه همه را در آورده بود.
از آنجایی که استادمان سوریه رفته بودند و در جنگ با داعش رفقای زیادی را از دست داده بودند و بهتر است بگویم شهید دیده بودند وقتی می خواستند از وقایع عاشورا چیزی بگویند اول از شهدا می گفتند و از آنچه که با چشمانشان دیده اند
از آن جوانهایی که علی اکبر وار فدای مکتب امام حسین شدند و از آن همه مظلومیت
از اینکه برای بی ادبی به بدن ها گاهی اوقات تانک ها را روی بدن شهدا می بردند و دل بچه شیعه ها را خون می کردند
از اینکه چطور باید دنبال تکه های بدن رفقایشان می گشتند و اینها خودش خط ربطش را به کربلا پیدا می کرد و دادها را در می آورد، گریه های اینگونه همان سالی یکبار خوب است، همان عاشورا به عاشورا
اصلا بدن ما کشش این همه گریه را ندارد
قلبمان هم از این فضای سنگین اذیت می شود
فقط خدا می داند که امام سجاد از دیدن این مصیبت ها چه کشیدند.
روضه ها گاهی آنقدر بالا می رفت که مداح به دادمان می رسید و به خواندن چند خط شعر روضه آراممان می کرد، و باز دوباره شرحی دیگر از گوشه ای از کربلا .....
در آن جلسه یاد چندسال قبل تر افتادم، یاد آن ایام که از شهادت یاد میکردیم و حداقل به آن فکر می کردیم، چند سالی شده دیگر حتی شوخیش هم به زبانمان نمی آید
دنیای بی ارزش را خیلی جدی گرفتیم.
این همه فاصله از شهدا شرمنده ام می کرد، نه از شهدا، نه..... از خودم شرمنده می شدم، که قرار ما این نبود.
#میگما
#دلنوشته
#روضه
#امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
https://eitaa.com/sheikhrezaarabkashmari