eitaa logo
شیخ محمد آمیخته
178 دنبال‌کننده
132 عکس
227 ویدیو
21 فایل
اطلاعاتی پیرامون کلاس ها و سخنرانی های حقیر جهت ارائه‌ی انتقادات و پیشنهادات👇 @emam_hasan118 لینک دعوت به کانال👇
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص194 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1213ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۱- ای آقای اهل بیت! اسماعیل بن علی می‌گوید: هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر شهادت بود، به عیادت آن بزرگوار مشرّف شدم. در محضر آن حضرت بودم که به خادم خود «عقید» [۱] فرمود: ای عقید! کمی برایم جوشانده مصطکی تهیه کن! او نیز مشغول تهیه جوشانده شد. در این حال، نرجس خاتون - همسر امام حسن عسکری علیه السلام و مادر امام زمان علیه السلام - نیز تشریف آورد. وقتی عقید ظرف جوشانده را به حضرت علیه السلام تقدیم کرد، ایشان سعی کرد که آن را بنوشد ولی دستان مبارکش چنان می‌لرزید که ظرف به دندان‌های نازنینش می‌خورد، امام علیه السلام ناچار ظرف را کنار نهاده، به عقید فرمود: وارد آن اتاق شو! طفلی را می‌بینی که در سجده است، او را به نزد من بیاور. عقید می‌گوید: وقتی وارد آن اتاق شدم، طفلی را دیدم که در سجده است و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نماز خود را کوتاه نمود. عرض کردم: مولایم، شما را می‌طلبد. در این حال نرجس خاتون علیها السلام نیز وارد شد، و دست او را گرفته و به اتفاق به نزد حضرت علیه السلام برگشتیم. وقتی آن طفل را به خدمت امام علیه السلام آوردند، در زیبایی او دقّت کردم. چهره ای چون مروارید سفید داشت، موهایش کوتاه و مجعّد و میان دندان هایش باز بود. وقتی چشم امام حسن عسکری علیه السلام به او افتاد، گریست و گفت: ای آقای اهل بیت! کمک کن تا این آب را بنوشم که به زودی به جوار رحمت پروردگار خواهم پیوست. آن طفل، ظرف جوشانده مصطکی را برداشت و به لب‌های امام حسن عسکری علیه السلام نزدیک نموده و ایشان نوشیدند. وقتی حضرت علیه السلام جوشانده را میل نمود، فرمود: مرا برای نماز آماده کنید! آن طفل دستمالی در دامن امام علیه السلام پهن کرد و کمک نمود تا حضرت علیه السلام وضو گرفته و مسح نمود. آن گاه امام حسن عسکری علیه السلام رو به آن طفل نموده و فرمود: فرزندم! تو را بشارت می‌دهم که همانا تو صاحب و امام زمانی، و آن که او را «مهدی» می‌نامند تو هستی، و حجّت خدایی در روی زمین و فرزند و جانشین من هستی، و از من متولّد شده ای، و نامت «م ح م د ابن حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب» است. و از فرزندان خاتم الانبیاء محمّدصلی الله علیه وآله وسلم هستی، و تو خاتم امامان طاهرین هستی. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ظهور تو را بشارت داده، و او تو را نام گذاری نموده، و کنیه عطا فرموده است، و پدرم نیز به همین ترتیب از من پیمان گرفته است همان طور که خود از پدران طاهرین گذشته ات آن را به ارث برده است که درود خداوند، پروردگار حمید و مجید بر اهل بیت باد». امام حسن عسکری علیه السلام بعد از بیان این سخنان، وفات کرد. [۲] ـ.................. [۱]: عقید، غلامی سیاه از سرزمین نوبه بود که در خدمت امام هادی علیه السلام بود، وی پرستاری امام حسن عسکری علیه السلام را نیز به عهده داشت. [۲]: غیبة طوسی، ص ۲۷۲ و ۲۷۳، ذکر من رآه علیه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۶ و ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش آخوندای دیگه از شما یاد می‌گرفتند! کاش همه روحانیون مثل شما بودند!😅
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺تصاویری بسیار زیبا از شستشوی گنبد مطهر حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دل شده حرم لازم الهی بشم عازم صدقه سر آقا قمر بنی هاشم
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْعَسْکَرِی 💠 «إِنَّ الْوُصُولَ إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.»: وصول به خداوند عزّوجلّ، سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد. مسند الامام العسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازار شادآباد تهران که آتش گرفت، ببینید چی فقط توی آتیش سالم مونده!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عنه عليه السلام :القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ .[جامع الأخبار : 518/1468 .] امام صادق عليه السلام :دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان!
23.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤شب جمعه ست هوایت نکنم می‌میرم🥺 🎥 داستانی زیبا از عنایت امام حسین علیه‌السلام به فاضل دربندی https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص205 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1225ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۳- دوست واقعی ما! «ابو طیب» احمد بن محمّد بن بطه می‌گوید: هرگاه به زیارت مرقد امام حسن عسکری علیه السلام - که در سامرا در منزل مسکونی خود حضرت علیه السلام می‌باشد - می‌رفتم، از پشت پنجره زیارت نامه می‌خواندم و داخل خانه نمی شدم، معتقد بودم تا خودشان اجازه نفرموده اند، نباید وارد خانه شوم. یک روز عاشورا، درست هنگام ظهر وقتی خورشید به شدّت می‌تابید، به قصد زیارت امام حسن عسکری علیه السلام به راه افتادم، کوچه‌های شهر خلوت بود و هیچ کس دیده نمی شد. من ترسیدم که مبادا دزدی یا مردم آزاری سر راهم سبز شود و هیچ کس نباشد که به دادم برسد. به دیواری که همیشه از آن جا به باغ کنار شهر می‌رفتم، رسیدم. از همان جا که چندان دور نبود می‌توانستم به راحتی آستانه مبارک حضرت علیه السلام را ببینم. مردی را دیدم که کنار در نشسته بود. در حالی که پشتش به من بود. گویا دفتری را مطالعه می‌کرد. کمی نزدیک تر که شدم، بدون این که به طرف من برگردد، گفت: ای ابو طیب! کجا می‌روی؟ ایستادم و تأمّل کردم. صدایش آشنا بود. به نظرم آمد که او باید «حسین بن علی بن ابی جعفر بن رضاعلیه السلام» باشد و آمده است تا برادر خود را زیارت کند. گفتم: آقا جان! الآن خود می‌رسم. اجازه بدهید از پنجره، امام علیه السلام را زیارت کنم. همین که به طرف خانه امام حسن عسکری علیه السلام متوجّه شدم، گفت: چرا داخل نمی شوی؟ و من همین طور که به راهم ادامه می‌دادم، گفتم: خانه صاحب دارد و من بی اجازه داخل نمی شوم. او گفت: آیا با این که تو دوست واقعی و حقیقی ما اهل بیت هستی، تو را از داخل شدن منع می‌کنیم؟ داخل شو! من بدون این که به طرف او برگردم تا چهره اش را ببینم، رد شدم و مقابل در ایستادم بدون این که این سخن را قبول کنم. هیچ کس آن جا نبود، در هم بسته بود، هرچه کردم، حال زیارت پیدا نکردم و نتوانستم مثل همیشه زیارت نامه بخوانم. ناخودآگاه سراغ خادم خانه که مردی از اهالی بصره بود، رفتم، و از او خواستم در را باز کند تا داخل شوم. آن گاه برای اوّلین بار وارد خانه شدم احساس می‌کردم که اجازه دارم. [۱] ـ............................... [۱]: امالی طوسی، ص ۲۸۷ و ۲۸۸، مجلس ۱۱، ح ۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ‌این دوربین مخفی خیلی خیلی جالبه تَنَالُواْ ٱلْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيۡءࣲ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيم(آل عمران 92)
🔺شهید حجت‌الاسلام و المسلمین صباحی(ره)🖤 🥺امام جمعه فقیدِکازرون در پیاده‌روی اربعین🥺 👈رگ های ما تشنه ی دشنه هاست..؛ عمامه می بندیم تاراحت تر پیدا کنید ما را...
👌 یه تکنیک ناب(تصویر را ببینید.خیلی جالبه) هروقت کسی ناراحتتون کرد به ساعت نگاه کنید، ببینید ساعت چنده؟! 🕒 به فرض مثال اگر ساعت ۳ بود بگید یا امام حسین'علیه‌السلام' به خاطر شما میبخشم...🤍 ایده‌ی قشنگی بود میشه برا هرچیزی استفاده اش کرد! مثلا هروقت خواستیم گناه کنیم نگاه به ساعت کنیم و به معصوم پناه ببریم ... مثلا هروقت دلمون گرفت به ساعت نگاه کنیم و باهاشون درد و دل کنیم... ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی🙏
🇮🇷تقدیم به شهدای امنیت در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص207 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1228ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۴- من بقیة اللّه در زمین هستم! احمد بن اسحاق قمی می‌گوید: به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم. می‌خواستم از ایشان سؤال کنم که جانشین آن امام همام علیه السلام کیست؟ بدون این که سؤال خود را بپرسم، حضرت علیه السلام خود فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند از زمان خلقت آدم علیه السلام تاکنون، زمین را از حجّت خویش خالی نگذاشته و تا قیامت نیز چنین خواهد بود تا به واسطه او بلا از اهل زمین دور ماند، و باران نازل شود، و زمین برکات خود را خارج کند. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ آن گاه امام حسن عسکری علیه السلام از جا برخاست و وارد اتاق شد و در حالی که پسر بچّه ای را که سه سال بیش تر نداشت در آغوش گرفته، خارج شد؛ چهره آن طفل چون ماه شب چهارده می‌درخشید. امام علیه السلام فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامتی که در نزد خدا و حجج الهی داشتی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم کنیه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم است، و زمین را آن گاه که از ظلم و جور انباشته شده باشد، پر از عدل و داد می‌کند. ای احمد بن اسحاق! او در این اُمّت مانند حضرت خضرعلیه السلام و ذی القرنین می‌باشد؛ خداوند او را از دیده‌ها غایب می‌کند، و هیچ کس غیر از آن‌ها که بر عقیده به امامت ثابتند و برای تعجیل در فرجش دعا می‌کنند، از مهلکه غیبت او رهایی نمی یابند. عرض کردم: مولا جان! آیا علامتی هست که قلبم به آن اطمینان پیدا کند؟ در این هنگام، آن پسر بچه به زبان عربی فصیح گفت: من بقیة اللَّه در زمین، و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم. پس از این که به طور آشکار مشاهده کردی، علامتی را جست و جو مکن! آن روز خوشحال و شاد از محضر امام علیه السلام خارج شدم. فردا دوباره به حضور امام علیه السلام شرفیاب گردیدم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! از آنچه به من ارزانی فرمودی بسیار مسرور شدم، امّا آن سنّت جاریه ای که فرمودی از خضرعلیه السلام و ذی القرنین در ایشان موجود است، چیست؟ امام علیه السلام فرمود: غیبت طولانی او است. عرض کردم: مگر غیبت او باید طولانی شود؟ فرمود: آری! قسم به خدا! آن قدر طولانی می‌شود که اکثر آنهایی که قایل به وجود او خواهند بود از عقیده خود باز خواهند گشت، و جز آنهایی که خداوند از آن‌ها به ولایت ما پیمان گرفته است، و ایمان را در قلب‌های آنها تثبیت نموده و آن‌ها را به روحی از ناحیه خویش تأیید فرموده، کسی در این اعتقاد باقی نمی ماند. ای احمد بن اسحاق! این امری است از امور الهی و سرّی است از اسرار خدا، و غیبی است از اخبار پنهان خدا. آنچه را که به تو رساندم، نگه دار و پنهان نما و از شاکرین باش و فردای قیامت در اعلا علّیین در کنار ما باش! [۱] ـ........‌.............. [۱]:کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴ و ۳۸۵، ما اخبر به الحسن بن علی العسکری علیه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳ و ۲۴.
چند روایت زیبا پیرامون تمیز نمودن مسجد👌 👈خادمین و هیأت امنای مساجد بخود ببالند و از این فرصت مغتنم کمال استفاده رو ببرند. منبع: کتابِ درس های جبرانی در مسیر بندگی مؤلف: حجت الاسلام آشیخ مصطفی دامن پاک جامی (فرصت غنیمت است،غنیمت رها مکن// بشنو نصیحتی و نصیحت رها مکن) لینک دعوت به کانال👇 https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص209 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1229ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۵- صاحب الامر کیست؟ یعقوب بن منفوس - یا منقوش - می‌گوید: به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم. حضرت علیه السلام در سکوی جلوی خانه نشسته بود. در سمت راست ایشان اتاقی بود که پرده ای ریشه دار مقابل آن آویخته شده بود. عرض کردم: آقا جان! صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن! وقتی پرده را کنار زدم، پسر بچه ای به سوی ما آمد که حدوداً پنج - یا ده یا هشت - ساله به نظر می‌آمد. پیشانی اش گشاده و چهره اش سپید و حدقه چشمانش درخشان بود، و کف دست‌ها و زانوانش پر و محکم، و خالی بر گونه راست داشت، و موی سرش کوتاه بود. امام حسن عسکری علیه السلام او را روی زانو نشانده و فرمود: صاحب الامر شما این است. سپس برخاست و به او فرمود: فرزندم! تا وقت معلوم برو داخل. او هم داخل خانه شد در حالی که چشمهایم او را بدرقه می‌کرد. آن گاه حضرت علیه السلام فرمود: ای یعقوب! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه است؟ وقتی داخل شدم کسی را ندیدم! [۱] ـ.................. [۱]:کمال الدین، ج ۲، ص ۴۰۷، ما اخبر به العسکری علیه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.
🔰حدیثی که ما طلبه‌ها باید هر روز بخوانیم و به خودمان یادآوری کنیم: 🔹عن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) مَنِ اِزْدَادَ فِي اَلْعِلْمِ رُشْداً وَ لَمْ يَزْدَدْ فِي اَلدُّنْيَا زُهْداً لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً . کسی که علمش زیاد شود، اما بی رغبتی‌اش به دنیا زیاد نشود، فقط از خدا دورتر میشود. منبع:بحار الأنوار ج ۲، ص ۳۷ لینک دعوت به کانال👇 https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بظهورالحجه آه💔😭😭
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص210 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1230ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۶- بایست و تکان نخور! ضوء بن علی عجلی می‌گوید: مردی ایرانی را دیدم که می‌گفت: به سامرا رفتم وقتی مقابل منزل امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم، بدون این که اجازه ورود بگیرم، امام علیه السلام مرا از داخل خانه فرا خواند. داخل شدم و سلام نمودم، حضرت علیه السلام فرمود: ای ابو فلان! حالت چطور است؟ بنشین! آن گاه از تمام مردان و زنان فامیلم پرس و جو کرد و فرمود: چه شد که آمدی؟ عرض کردم: به خاطر علاقه ای که به شما داشتم. فرمود: همین جا بمان! من نیز همراه خدمتکاران همان جا ماندم. روزی از خرید حوائج خانه بازگشتم مثل همیشه بدون این که اجازه بگیرم داخل اتاق مردان شدم. ناگاه صدای حرکت کسی را شنیدم، حضرت علیه السلام بانگ زد: بایست و تکان نخور! من نه جرأت بازگشت داشتم و نه جسارت این که قدمی به جلو بردارم. همان جا خُشکم زد. در این حال، کنیزی از اتاق خارج شد در حالی که چیزی را در پارچه ای پیچیده بود. پس از آن حضرت علیه السلام فرمود: داخل شو! وقتی وارد شدم، امام علیه السلام دوباره آن کنیز را فرا خواند و فرمود: آنچه را که با خود داری نشان بده! وقتی پارچه را گشود، پسر بچه ای را دیدم که صورتش سپید بود. وقتی تنش را عریان کرد، خط مویی سبز رنگ را دیدم که به سیاهی نمی زد و از ناف تا سینه اش روییده بود. آن گاه امام علیه السلام فرمود: این صاحب الامر شماست. آنگاه به آن کنیز فرمود تا او را بردارد و ببرد. از آن پس، تا زمان وفات امام حسن عسکری علیه السلام او را ندیدم. به آن مرد ایرانی گفتم: به نظر تو، او در آن هنگام چند سال داشت؟ گفت: دو ساله. [۱] ـ...................... [۱]: کافی، ج ۱، ص ۵۱۴ و ۵۱۵، موله الصاحب علیه السلام؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۵ و ۴۳۶، من شاهد القائم علیه السلام؛ غیبة طوسی، ص ۲۳۳ و ۲۳۴، اثبات ولادة الصاحب علیه السلام؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۶ و ۲۷.
🔹یادتونه یه عده غرب زده می‌گفتند وقتی در اروپا بارون میاد آسفالت خود به خود بارون رو به خودش میکشه بخاطر همین هم سیل راه نمیفته اما مثل اینکه آسفالت خیابونای اسپانیا تقلبی از آب دراومده و بارون رو به خودش نکشیده!!! تا الان هم ۱۵۵ نفر بخاطر سیل جونشون رو از دست دادن/ صبا
 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❤️ ←روزی حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی ←کتاب داستانهایی از امام زمان عج_ص215 ←تاامروز،7جلدکتاب(حدود1235ص)ازمعارف مهدوی را مطالعه کردیم_الحمدلله🙏 ←لینک گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۰۷- در جستجوی او! ابو سعید، غانم بن سعید هندی می‌گوید: من اهل کشمیر هندوستان هستم، من به همراه سی و نه نفر دیگر در خدمت پادشاه هند بودم، همه ما تورات و انجیل و زبور را خوانده بودیم. به همین دلیل از مشاوران او به شمار می‌آمدیم. روزی پادشاه از ما درباره حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم سؤال کرد. گفتیم: نام او را در کتاب‌های خودمان یافته ایم. برای این که او را به طور آشکار ملاقات کنیم تصمیم گرفته شد که من برای یافتن او آماده سفر شوم. برای این کار مقدار زیادی پول به همراه برداشته و به راه افتادم. در راه گروهی از تُرکان مرا غارت کردند. با همان وضع به کابل رفتم و از آن جا به طرف بلخ حرکت کردم. وقتی به بلخ رسیدم نزد امیر آن شهر رفتم، امیر بلخ مردی به نام «ابن ابی شور» - همان داود بن عباس بن ابی اسود - بود، خود را معرفی نمودم و علّت سفرم را بازگو کردم. او تمام فقها و علما را برای گفت و گو با من جمع کرد. من از آن‌ها پرسیدم: محمّد کیست؟ پیامبر ما، محمّد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم است. - از کدام خاندان است؟ - از قریش. - البته این مهم نیست. جانشین او کیست؟ - ابوبکر. - ما در کتاب‌های خودمان خوانده ایم که جانشین او پسر عمویش و دامادش و پدر فرزندانش می‌باشد. - ای امیر! این مرد از شرک به کفر رسیده است و باید گردنش زده شود. - من به دینی چنگ زده‌ام که جز با بیان روشن آن را رها نخواهم کرد. آن گاه امیر شخصی به نام «حسین بن شکیب» را فرا خواند و گفت: ای حسین! با این مرد مناظره کن! حسین گفت: در اطراف تو فقها و علمای زیادی هستند آن‌ها را برای مناظره با او بفرست! امیر گفت: به تو دستور می‌دهم که با او مناظره کرده و با دوستی و لطف با او رفتار کنی. آن گاه حسین مرا به گوشه ای برد. از او درباره حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم سؤال کردم. او گفت: همان طور که به تو گفته اند: او پیامبر ما است جز این که خلیفه به حق او پسر عمویش علی بن ابی طالب علیه السلام است که همسر دخترش فاطمه علیها السلام و پدر دو فرزند او حسن و حسین علیهما السلام می‌باشد. آن گاه من گفتم: «أشهد أن لا إله إلاّ اللَّه و أنّ محمّداً رسول اللَّه». سپس به نزد امیر رفتم و اسلام آوردم. او مرا به حسین سپرد تا معالم دینم را از او فرا بگیرم. روزی به حسین گفتم: ما در کتاب‌های خودمان خوانده ایم که هیچ خلیفه ای قبل از آن که خلیفه بعد از خود را تعیین کند رحلت نمی کند. خلیفه بعد از علی علیه السلام که بود؟ او گفت: حسن علیه السلام و پس از او حسین علیه السلام. سپس یک یک ائمه را نام برد تا به امام حسن عسکری علیه السلام رسید آنگاه گفت: برای دانستن و شناختن خلیفه بعد از او باید به جست و جو بپردازی؛ من به امید یافتن جانشین امام حسن عسکری علیه السلام از بلخ خارج شدم. مدّتی با شخصی که مدّعی بود او نیز در جست و جوی قائم آل محمّدعلیه السلام است همراه بودم، امّا بعضی اخلاق او ناخوشایند بود، به همین دلیل او را ترک کردم. از بغداد به مدینه رفتم، مدّتی در مدینه ماندم. از هر که سؤال می‌کردم، مرا از پیگیری موضوع منع می‌کرد. تا این که روزی پیرمردی از بنی هاشم را دیدم که «یحیی بن محمّد عریضی» نام داشت او گفت: آنچه تو در جست و جوی آن هستی در «صریاء» است. من به صریاء رفتم، در دهلیزی جاروب شده روی سکویی نشسته بودم که غلام سیاهی بیرون آمد و به من گفت: برخیز و از این جا برو! گفتم: نمی روم. او وارد خانه ای شد و پس از مدّتی خارج شد و گفت: داخل شو! و مولایت را اجابت کن. من به همراه او وارد خانه ای شدم که دارای اتاقهای متعدّد و باغچه‌های بسیار بود. امام علیه السلام را دیدم که در وسط حیاط نشسته است. وقتی نظر مبارکش به من افتاد، با زبان هندی سلام کرد و مرا به نامی که هیچ کس به جز بستگانم در کابل از آن اطلاع نداشتند، مورد خطاب قرار داد، و از سی و نه نفر دیگر که در هند جزء مشاوران پادشاه بودند پرسید، و نام یک یک آن‌ها را بیان نمود. آن گاه فرمود: می‌خواهی امسال با اهل قم، به حجّ مشرف شوی. امسال نرو! و به خراسان بازگرد و سال بعد مشرّف شو! عرض کردم: آقا جان من هزینه سفر خود را تمام کرده ام، مقداری هزینه راه به من عنایت بفرمایید!
حضرت علیه السلام فرمود: دروغ می‌گویی. و به خاطر همین دروغ تمام اموالت را به زودی از دست می‌دهی. با این حال، کیسه ای به من عطا کرد که مقداری پول در آن بود و فرمود: این را هزینه راهت کن! وقتی به بغداد رسیدی، به خانه کسی مرو! و آنچه را دیده ای به کسی بازگو مکن! از خدمت حضرت مرخص شدم. چیزی نگذشت که آنچه از اموال با خود داشتم همه ضایع شد، و تنها آنچه حضرت علیه السلام عطا فرموده بود، باقی ماند. به خراسان رفتم. سال بعد به قصد حجّ، بدون این که به قم بروم حرکت کردم. وقتی دوباره به همان خانه رفتم، کسی را آن جا نیافتم! [۱] ـ............‌‌‌‌............ [۱]: کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۷ - ۴۴۰، من شاهد القائم؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۲۷ - ۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندان! بیش از ده بار این رو دیده‌ام و هنوز از دیدنش سیر نمیشم نشر_حداکثری_با_شما لینک دعوت به کانال👇 https://eitaa.com/shekhmohammadamikhteh