eitaa logo
شیخ محمد آمیخته
199 دنبال‌کننده
278 عکس
440 ویدیو
34 فایل
اطلاعاتی پیرامون کلاس ها و سخنرانی های حقیر جهت ارائه‌ی انتقادات و پیشنهادات👇 @emam_hasan118 لینک دعوت به کانال👇
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 ❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۶- نطق آب و نطق خاک و نطق گل  حسین بن علوان می‌گوید:  داستانی را از همام بن حارث شنیدم که می‌گفت: از وهب بن مُنبّه شنیده است. آن را برای امام جعفر صادق علیه السلام نقل کردم.  حضرت علیه السلام فرمود: درست است. [و داستان چنین بود: ]  شبی که موسی علیه السلام در کوه طور مورد خطاب واقع شد، به هر درختی در کوه و هر سنگ و گیاه که نگاه می‌کرد، می‌دید که ناطق به نام محمّدصلی الله علیه وآله وسلم و دوازده جانشین او هستند.  موسی علیه السلام عرض کرد: بارالها! تمام مخلوقات ناطق به نام محمّدصلی الله علیه وآله وسلم و جانشینان دوازده گانه او هستند. منزلت آنها نزد تو چه قدر است؟  خداوند می‌فرماید: ای پسر عمران! من آنان را قبل از به وجود آوردن انوار؛ خلق کرده و در خزانه قدس خود قرار دادم در حالی که در بوستان مشیتم در نسیم روحانی جبروتم در گردش بودند، و ملکوت مرا از همه سو مشاهده می‌نمودند، تا این که مشیتم [به وجود خاکی آنها] تعلّق گیرد و قضا و قدرم جاری شود.  ای پس عمران! آنها را نخستین آفرینش خود قرار دادم حتّی بهشت خود را به واسطه وجود آنها زینت دادم.  ای پسر عمران! متمسّک به آنها باش که اینان خزانه دار علم من و جایگاه اسرار حکمت من، و معدن نور من هستند... [۱]  ـ................ [۱]:بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۹.
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دوربین مخفی اسم فرزندت رو فاطمه نگذار... این همه اسم به‌روز... و واکنش مردم... | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 ❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۷- امام حسن عسکری علیه السلام در زندان  عیسی بن صبیح می‌گوید:  ما در زندان بودیم که امام حسن عسکری علیه السلام را نیز به زندان آوردند. من حضرت علیه السلام را می‌شناختم. آنگاه که ایشان مرا دید، فرمود: تو شصت وپنج سال و یک ماه و دو روز سن داری.  من با خود کتاب دُعایی داشتم که تاریخ ولادتم در آن نوشته شده بود، وقتی به آن نگاه کردم و حساب نمودم، دیدم همان طور است که امام علیه السلام می‌فرماید.  حضرت علیه السلام دوباره فرمود: آیا فرزندی داری؟  عرض کردم: نه.  سپس فرمود: خداوندا! به او پسری عطا کن که پشتیبان او باشد، همانا فرزند برای آدمی بهترین پشتیبان است.  آنگاه این بیت را خواند:  کسی که پشتیبان دارد با دشمنانش رو به رو می‌شود؛  و آن که پشتیبانی ندارد خوار و ذلیل است  عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟  فرمود: آری! قسم به خدا! به زودی صاحب فرزندی خواهم شد که زمین را پر از عدل و داد می‌کند؛ امّا حالا ندارم.  سپس این ابیات را خواند:  شاید روزی مرا در حالی بینی که؛  فرزندانم مانند شیرانی با یالهای انبوه گرد من باشند  چنان که تمیم پیش از آن که چون ریگ بیابان زاد و ولد کند،  مدّتی طولانی در میان مردم تنها بود. [۱] ـ.................. [۱]: ۲۰. خرایج، ج ۱، ص ۴۷۸، فی معجزات الامام صاحب الزمان علیه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۲.
  بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 ❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇 ۱۸- خداحافظ ای کاخ!  محمّد بن سلیمان دیلمی (گیلانی) می‌گوید:  روزی خدمت امام جعفرصادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: پدرم برای من نقل کرد: مردی به نام «نوشجان» به او گفت: وقتی اسبان عرب به قادسیه تاختند، و یزدگرد از وضع رستم فرخ زاد و تسلیم شدن او آگاه شد، گمان کرد که رستم و تمام لشکر کشته شده اند. در این حال پیکی از راه رسید و گفت: چگونه در جنگ قادسیه پنج هزارتن کشته شده اند؟  یزدگرد در حالی که خود و اهل بیتش را برای فرار آماده می‌کرد در مقابل در ایوان کاخ خویش ایستاد و گفت: خداحافظ ای کاخ! من اکنون تو را ترک می‌کنم امّا روزی من، یا مردی از نسل من، که زمان آن نزدیک نیست، و موقع آن فرا نرسیده، به سوی تو باز خواهیم گشت.  اکنون بفرمایید: منظور یزدگرد از «مردی از نسل من» کیست؟  حضرت فرمود: او صاحب شما حضرت قائم علیه السلام است که به امر خداوند قیام خواهد نمود. او ششمین فرزند از نسل من است و از طرف مادر (بی بی شهربانو) فرزند یزدگرد است! [۱]  ـ............................... [۱]: بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۳ و ۱۶۴.
 بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 ❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇  ۱۹- گنج سلیمان در اسپانیا  شعبی می‌گوید:  روزی عبدالملک بن مروان مرا فراخواند و گفت: موسی بن نصر (فرمانده ما در افریقا )و امیر طارق بن زیاد (فاتح اسپانیا) نامه ای برای من فرستاده ودر آن نوشته است: به من خبرداده اند که حضرت سلیمان علیه السلام در زمان خود، به گروه جن امر کرده است که شهری از مس برای او بسازند، و تمام عفریت‌ها و جنّیان برای ساختن آن گرد آمدند و آن را از چشمه غنی مسی که خداوند برای سلیمان پدید آورده بود، بنا کردند.  محل این شهر در بیابانی در اسپانیا است، و گنجهایی که سلیمان به ودیعه گرفته بود، در آن است. من می‌خواهم به طرف آن حرکت کنم.  یکی از کارگزاران نزدیکم مرا مطّلع نموده است که مسیر منتهی به  آن، بسیار ناهموار و دشوار است، و بدون آمادگی و پشتیبانی لازم و آذوقه زیاد نمی توان این مسافت طولانی و دشوار را طی نمود، و هیچ کس جز «دارا بن دارا» - پادشاه ایران که به دست اسکندر مغلوب شد - نتوانسته است به بخشی از آن برسد.  هنگامی که اسکندر او را کشت، گفت: قسم به خدا! تمام سرزمینها را به تصرف خود در آوردم و اهل هر سرزمین پیش من سر تسلیم فرود آورده اند. هیچ زمینی نمانده که من در آن گام ننهاده باشم مگر این سرزمین که در اسپانیاست.  دارا آن را دیده است، به همین دلیل قصد آنجا نموده‌ام تا از دست یافتن به حدّی که دارا بدان رسیده است باز نمانم.  یک سال طول کشید تا اسکندر نیز خود را آماده و مجهّز نمود، هنگامی که فکر می‌کرد آمادگی این کار را یافته است گروهی از افرادش را برای تحقیق فرستاد. آنان پس از تحقیق به او اطلاع دادند که موانعی غیر قابل عبور در مسیرِ منتهی به آنجا وجود دارد. اسکندر نیز از رفتن منصرف شد.   عبدالملک بن مروان پس از گفت و گو با من، نامه ای به موسی بن نصر نوشت و به او دستور آمادگی و تهیه پشتیبانی لازم برای اجرای این کار را صادر کرد.  موسی بن نصر آماده گردید و به طرف آن شهر خارج شد، و آنجا را دیده و بر احوال آن آگاهی یافت و بازگشت.  او گزارشی برای عبدالملک تهیه کرد ودر آخر گزارش چنین نوشت:  بعد از گذشت روزهای زیاد و هنگامی که آذوقه ما به پایان رسید به دریاچه ای - که درختان زیادی در اطراف آن وجود داشت، رسیدیم و در آنجا به دیوار آن شهر برخوردیم. من به کنار دیوار شهر رفتم. بر روی آن کتیبه ای به زبان عربی نوشته شده بود. ایستادم و آن را خواندم و دستور دادم از آن نسخه برداری نمودند. در آن کتیبه این شعر نوشته شده بود:  آنان که صاحب عزّت و مقام هستند بدانند؛  و آنان که آرزوی جاودانگی دارند: که هیچ موجود زنده ای جاودانه نیست.  اگر مخلوقی می‌توانست در این مسابقه به جاودانگی برسد،  سلیمان بن داود بود که بدان می‌رسید.  آن کسی که مس چون چشمه ای جوشان برای او جاری شد،  و فوران مس برای او بخششی نامحدود بود، پس به گروه جنّیان امر کرد با آن بنایی به یادگار بسازید؛  که تا قیامت باقی مانده و شکسته و فرسوده نشود.  آنها نیز در سطح وسیعی آغاز به کار کردند و به شکل هول انگیزی؛  بر اساس قواعد و اُصول محکم، سر به آسمان کشید.  و مس را در قالبهای مستطیل شکلی ریخته و حصار آن را ساختند؛  آنچنان که از صخره‌های سخت و داغ استوار شد.  و تمام گنجینه‌های زمین را در آن جای داد.  و در آینده این گنج نامحدود آشکار خواهد شد.  آن گنجینه در اعماق زمین پنهان شد.  و در طبقات سخت زمینی انباشته ماند.  فرمانروایی گذشته او پس از او باقی نماند،  تا این که تبدیل به گوری شد ناپایدار؛  این برای آن است که دانسته شود که حکومت پایدار نیست؛  مگر حکومت پر از نعمت و بخشش خداوند،  هنگامی خواهد رسید که از نسل عدنان آن سرور متولّد شود.  او از نسل هاشم و بهترین مولود خواهد بود. خداوند او را با نشانه‌هایی که مخصوص می‌گرداند، بر می‌انگیزد؛  تا به سوی تمامی مخلوقات سفید و سیاه خدا برود.  کلیدهای تمامی گنجینه‌های زمین را داراست.  و جانشینان او همه آن کلیدها را خواهند داشت.  آنها خلفا و حجّت‌های دوازده گانه هستند.  که پس از بعثت او، جانشینان و سروران والامقام هستند.  تا این که قائم آنها به امر خداوند قیام می‌کند.  در آن هنگام از آسمان، او را به نام صدا می‌زنند. 
هنگامی که عبدالملک نامه را خواند و «طالب بن مدرک»، فرستاده موسی بن نصر او را به وضوح مطّلع ساخت، به «محمّد بن شهاب زهری» که آنجا حضور داشت گفت: نظرت درباره این موضوع عجیب چیست؟  زهری گفت: به گمان من گروه جنّی که مسئولیت حفاظت از شهر را به عهده دارند هر که را بخواهد به طرف شهر برود به خیال و توهّم می افکند.  عبدالملک گفت: راجع به کسی که از آسمان او را صدا می‌زنند اطّلاعی داری؟  زهری گفت: از این مطلب درگذر.  عبدالملک گفت: چگونه از این درگذرم که این امری است بزرگ و دور از ذهن؟ باید با صراحت آنچه که از آن می‌دانی بگویی، آیا مرا آزار می‌دهی یا چیزی را از من مخفی می‌نمایی؟  زهری گفت: علی بن الحسین علیهما السلام به من گفته است: او مهدی و از نسل فاطمه علیها السلام دختر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم است.  عبدالملک گفت: هر دوی شما دروغ می‌گویید، سخنان هر دوی شما همیشه باطل و قول شما دروغ بوده است. او مردی از نسل ماست.  زهری گفت: من فقط سخن علی بن الحسین علیهما السلام را نقل کردم، اگر می‌خواهی از خودش بپرس؛ چرا مرا ملامت می‌کنی؟ اگر دروغ است او دروغ گفته، و اگر راست می‌گوید یکی از دشمنان شما به شما کمک کرده است.  عبدالملک گفت: من نیازی به سئوال از فرزندان ابوتراب ندارم. ای زهری! این مطلب را پوشیده دار تا کسی از آن مطلع نگردد.  زهری گفت: به خاطر تو به کسی نخواهم گفت. [۱] ـ......................... [۱]:بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۴ - ۱۶۶.
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اینجا سوئیس نیست، آلمان هم نیست! ▪️اینجا پل هوشمند B۹ در اتوبان ارتش تهران است که در مواقع بارش برف، بصورت اتوماتیک، محلول ضد یخ را روی معبر می‌پاشد و مانع یخ‌زدگی می‌شود ♻️ خودشونه... این آبا سمیه برا اینکه مردم و مسموم کنن درست کردن...😉😉😉
بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 ❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇  ۲۰- امسال به حج مَرو  حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق) می‌گوید:  پدرم، نامه ای به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح (نوبختی) - سومین نائب خاص امام زمان علیه السلام نوشت و از حضرت درخواست اجازه تشرّف به حج نمود.  پاسخ حضرت این بود: امسال خارج مشو!  پدرم مجدّداً نامه ای نوشت که حج من نذر واجب می‌باشد آیا جایز است که خودداری کنم؟  حضرت پاسخ داد: اگر ناچاری بروی با آخرین کاروان حرکت کن.  پدرم چنین نمود، و با آخرین کاروان حرکت کرد و سالم ماند؛ امّا کاروانهای دیگر که پیشتر حرکت کرده بودند همگی در فتنه قرامطه که در همان سال، یعنی ۳۲۹ هجری علیه حجّاجِ بیت اللّه، به وجود آمده بود ]کشته شدند. ـ....................... [۱]:غیبة شیخ طوسی، ص ۳۲۲، التوقیعات الواردة؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۹۳
از موج تخریب ها و تهمت ها نهراسید و غم به دل راه ندهید. بدانید هر کس که "خط" دارد حتماً " دشمن" دارد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄