#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فاطمیه #تبری
ما بر ولای مرتضی اقرار داریم
از حب حیدر سینه ای سرشار داریم
در قلبمان بغض ع م ر بسیار داریم
با خصم زهرا روز محشر کار داریم
ما شیعیان حیدر کرار هستیم
از دشمنانِ فاطمه بیزار هستیم
با حب زهرا راهی راهِ نجاتم
یعنی خدا با مهر او داده براتم
من فاطمی ام در حیات و در مماتم
حل میشودبا لطف مادرمشکلاتم
ماجزولای فاطمه یاری نداریم
برروی خاک پای اوسرمی گذاریم
دین بی ولای فاطمه معنا ندارد
بیچاره آنکه حضرت زهرا ندارد
روز قیامت نامه اش امضا ندارد
بر لب نوایی غیر واویلا ندارد
بی چاره آنکه نیست زهرا مادر او
باید بسوزد در جهنم پیکر او
ما سائلان خانه شاه ولائیم
ما خادمان حضرت خیرالنسا ئیم
ما خاک پای محور اهل کسا ئیم
گریه کنان دختر بدرالدجائیم
غیر علی و آل او محرم نداریم
ما سرپناهی غیر این پرچم نداریم
شکر خدا که از محبان تو هستم
از لحظه ی اول ثنا خوان تو هستم
من دردم و محتاج درمان تو هستم
چشم انتظار لطف و احسان تو هستم
تو با دعا از ما بلا را دور گردان
جزءمحبان علی محشورگردان
تودشمنان مرتضی را خار کردی
از خواب غفلت خلق را بیدار کردی
خود را فدای حیدر کرار کردی
با خشم با آن دو نفر رفتار کردی
گفتی امام من امیرالمومنین است
شرح اشداءعلی الکفار این است
بوی غریبی آید از خاک مزارت
در راه حیدر شد فدا دار و ندارت
قلب تمام بی قراران بی قرارت
جانم فدای غصه های بیشمار ت
با رفتن تو مرتضی خانه نشین شد
وقتی زمین خوردی علی نقش زمین شد
مادر دعا کن بهر ما آهی نمانده
در سینه هاجزداغ جانکاهی نمانده
شیعه غریب ویاروهمراهی نمانده
غیر از ظهور مهدی ات راهی نمانده
مادر ،مخور غم نور چشمانت میاید
تا دشمنانت را همه رسوا نماید
#محمد_خرم_فر
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امیرالمومنین_علیه_السلام
شاعر نشدم که بی هدف بِنْویسم
از جام و می و از نی و دف بنویسم
شاعر شده ام که فاطمه اذن دهد
در مدح شهنشاه نجف بنویسم
#حسین_بابانژاد
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را
ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را
زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف...
ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را...
بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ
که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را
نه ملاها و عالمها، نه سائلها و مسکینها
ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را
زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگاند
رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را
فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر
ندیده هیچکس جز لحظهی سجده فرودش را
خودش را مرکب طفل یتیمی میکند مردی
که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را
کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد
گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را
چهمیکردیم اگر این ذکر در دنیایمان کم بود؟
جهان بینام زیبای "علی" مثل جهنم بود
اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش
نمیسوزم که از عشق علی دارم به جان آتش
به آتش میکشم خود را و از خود میزنم بیرون
که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش
خودش عمریست که در شعلههای کینه میسوزد
کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش
اگر از هرکسی -غیر از علی- دم میزدم، بیشک
به چشم خویش میدیدم که دارم بر زبان آتش
کجا آتش گلستان بقا میشد بر ابراهیم
اگر مولا نمیفرمود اذنش را بر آن آتش
همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد
میاندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش
اگر از اهل دوزخ یکنفر یک یاعلی میگفت؛
به یُمن نام او خاموش میشد ناگهان آتش
برای دوستانش میشود عرش خدا تزیین
برای دشمنانش میشود هفتآسمان آتش
ندارد هیچکس غیر از تو این شانوشجاعت را
قرائت کن برای خلق آیات برائت را
بساط غصه را از هر دلی برچیدهای مولا
که دنیا شادشد هربار که خندیدهای مولا
زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما
تو مثل ماه بر شبهای آن تابیدهای مولا
از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر
در عالم قبلهی دلهای ما گردیدهای مولا
تو عینالله ناظر بودهای یعنی به چشم دل
خدا را قبل و بعد هر عبادت دیدهای مولا
کسی با دستخالی رد نشد از آستان تو
که حتی در نماز انگشتری بخشیدهای مولا
لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائلها
اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیدهای مولا
چه شبها که دعای خیر کردی آن کسانی را
که عمری بابت رفتارشان رنجیدهای مولا
نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این
تو در چشم جهان خواب خوش نادیدهای مولا
جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود
برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود
رها کن جسم را یکلحظه و جان را تماشا کن
علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن
در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او
صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن
علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم!
تجلّی "وفا بر عهد و پیمان" را تماشا کن
چو دیدی نعرهی"هل مِن مبارز؟"میزند در جنگ
یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن
یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟
علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن
کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی
هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن
برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی
علیجان را، علیجان را، علیجان را تماشا کن
از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ میبینیم
برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن
برای دیدن مولا هزاران بار میمیریم
اگر هرشب بهشوق وعدهی دیدار میمیریم
نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا میرود دست تو تا بالاترین نقطه
به اذنالله یاری از تو میجوییم و میگوییم؛
ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه
نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم
نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه
اگر هم خطبهی بینقطه و هم بیالف داری
پر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه
تویی آن نقطهای که رفته زیر با بسمالله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه
فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه
تویی اول، تویی آخر، که در محشر سوالی را
جوابی نیست جز نام؛ امیرالمومنین .
میآید یکنفر مثل تو از نسل تو ای مولا
نخواهد شد کموبیش از همه ارکان دین نقطه
میآید تا جهان یکبار دیگر با علی باشد
شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد.
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth