eitaa logo
شعرکده
101 دنبال‌کننده
190 عکس
208 ویدیو
6 فایل
ارتباط با ادمین کانال: @alisafari1403
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک روز می‌آیی و جهان را از ظلم خالی می کنی. انشاءالله
در حوالیّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد   باید اسپند ، دود می کردند نوهء ماه ، می رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله   گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین ، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول   بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش   وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود ، ابری شد دوری از ماه ، نوبتش آمد   بیشتر از هزار و صد سال است جمعه ها را شمرده ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده ایم آقا   ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده ایم شرم داریم این همه جمعه ندبه ات را فقط ورق زده ایم   در سخن ، عهد خوانده ایم و فرج در عمل ، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلومها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا   از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیرهء شرقیم یادمان میرود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم   مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر ، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو   من بمیرم ، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر   نکند پایِ سفره های ظهور میهمانِ اضافی ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی ات باشیم   باز هم غیرتِ قدیمی ها... اندکی از گناه ، پرهیزی عصرِ جمعه ، و یا سه شنبه غروب یک سَماتی ، توسلی ، چیزی   ما که در خوابِ خود فرو رفتیم یک تلنگر نیازِ مُبرَمِ ماست اینکه غافل شدیم از بودت علتِ زندگیِّ مبهمِ ماست   الغرض ، سهله ، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه های بی تابی   دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد ، گنبد آبی کربلائیّ و جمکرانی کن   شاه بیتِ همه غزلهایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد @sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد امام زمان هم‌چنان ما همه از رسم تو خط می‌گیریم رفته‌ای باز مدد از تو فقط می‌گیریم نه فقط دست زمین از تو، تو را می‌خواهد سالیانی‌ست که معراج خدا می‌خواهد - زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند لحظه‌ای جای یتیمان عرب بنشیند بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی یازده مرتبه در آینه تکرار شدی بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار پا در این دایره بگذار؛ عدم را بردار باز هم تیغ دودم را به کمر می‌بندی باز هم پارچۀ زرد به سر می‌بندی تا که شمشیر تو در معرکه‌ها هو بکشد نعرۀ حیدری «أین تَفرّوا» بکشد باز از خانه می‌آیی به خداوند قسم رستخیزانه می‌آیی به خداوند قسم تا زمین باز هم آباد شود باز بیا ای بزنگاه ازل تا به ابد باز بیا تازه این اول قصه‌ست حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست رفته ساقی که قدح پر کند و برگردد عرش را غرق تحیّر کند و برگردد دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد... @sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمعه هم گذشت تو اما نیامدی خورشید خانواده ی زهرا نیامدی از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها ای آخرین مسافردنیا نیامدی @sher_kade
گیرم که به هر حال مرا برده ای از یاد گیرم که زمان خاطره ها را به فنا داد گیرم نه تو گفتی ... نه شنیدی ... نه تو بودی ... آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی؟! یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد؟! یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟! یک ذره دلت، تنگ نشد خانه ات اباد؟! این بود جواب من دل خسته ی عاشق؟! شیرینِ رقیبان شده ای از لج فرهاد؟! باشد! گله ای نیست! خدا پشت و پناهت ! احوال خودت خوب! دمت گرم! دلت شاد! @sher_kade
زنی به هیأت دوشیزه های دربار است که چشم روشنِ او قهوه های قاجار است مرا کشیده به صدسال پیش و می‌گوید: برای شاعرِ مشروطه، عاشقی عار است مرا کشانده به شیراز دوره‌ی سعدی خجالتم بدهد؛ بهتر از تو بسیار است دو چشم عطری او آهوان تاتار است زنی که هفت قدم طی نکرده عطار است شبی گره شد و روزی به کار من افتاد زنی که حلقه‌ی موی طلایی اش دار است به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر! به خنده گفت که در انتقام، مختار است زنی که در شبِ مسعودیِ نشابورش هزارها حسنک مثل من سرِ دار است زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند چهلستون دلش، بی‌ستونِ انکار است زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش اگر به «قم» برسد کار ملک «ری» زار است اگر به «ری» برسد، ری اگر به وی برسد هزار خمره‌ی چله نشین به می برسد @sher_kade