به هم شبیه، به هم مبتلا، به هم محتاج
چنان دو نیمه ی سیبی که هر دو نیم به هم
#فاضل_نظری
@sher_kade
برکهای گفت به خود: «ماه به من خیره شدهست»
...ماه خندید که من چشم به «خود» دوختهام!
#فاضل_نظری
@sher_kade
Jan 28, 08.59 PM_کارائوکه_شب تابستانی.mp3
1.49M
از باغ مي برند چراغاني ات کنند
تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“
تنها به اين بهانه که باراني ات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند
اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي
شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند
آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند
#فاضل_نظری
@sher_kade
به عکسهایِخودم خیرهام، کدام منم؟
زمانه خاطره های مرا کجا برده است
#فاضل_نظری
@khelvatesher
حالِ دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوبِ ویرانم! نفهمیدی مرا
#فاضل_نظری
@sher_kade
حالِ دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوبِ ویرانم! نفهمیدی مرا
#فاضل_نظری
@sher_kade
شرمندهٔ محبتت ای غم، که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس
#فاضل_نظری
@sher_kade
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مُرده ای ارزانی ات کنند...
#فاضل_نظری
@sher_kade
به دنبالِ خودم چون گردبادی خسته میگردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمیبینم.
#فاضل_نظری
@sher_kade
قاصدکهای پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد
#فاضل_نظری
@sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کبریای توبه را بشکن، پشیمانی بس است
از جواهرخانه خالی، نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد، مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان، دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان، دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد! فراوانی بس است
نسل، پشتِ نسل، تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود، قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق،مهمانی بس است
#فاضل_نظری
@sher_kade
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تا فاصلههاست
#فاضل_نظری
@sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
میشد گذشت، وسوسه اما نمیگذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمیشدم
شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دستِکم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدالِ جنون، مردِ جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم اینچنین
در خون مرا به حال خودم وا نمیگذاشت
ما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت
#فاضل_نظری
@sher_kade