شعری بخوان به لهجهٔ باران برای من
با گویش قشنگ خراسان برای من
حرفی بزن دوباره دلم تنگ گفتگوست
ای بهتر از شکوه بهاران برای من
چون قایقی که گم شده در اضطراب باد
چیزی نمانده تا خط پایان برای من
هرگز کسی شبیه تو پیدا نمیشود
آری میان این همه انسان برای من
آغوش گرم توست شروع دوبارهای
پایان روزهای زمستان برای من
شعری بخوان که حال دلم را عوض کنی
آسودهتر شود غم زندان برای من
#محمد_درّودی
@sher_kade