گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست، تو را در خیال چیست؟
جانم به لب رسید، چه پرسی زِ حال من؟
چون قوّتِ جواب ندارم، سؤال چیست؟
بیذوق را زِ لذتِ تیغت چه آگهی؟
از حلقِ تشنه پُرس که: آبِ زلال چیست؟
گفتم: همیشه فکرِ وصالِ تو می کنم
در خنده شد که: این همه فکرِ محال چیست؟
دردا! که عمر در شبِ هجران گذشت و من
آگه نیَم هنوز که: روزِ وصال چیست؟
چون حل نمی شود به سخن، مشکلاتِ عشق
در حیرتم که: فایده قیل و قال چیست؟
ای دم بدم به خون هلالی! کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟
#هلالی_جغتایی
@sher_kade
کی میرسد خیال طبیبان به درد من؟
دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد
#هلالی_جغتایی
@sher_kade
تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد؟
کاشکی جانب ما هم نظری اندازد
آه از آن خنجر مژگان، که بهر چشم زدن
چاکها در دل خونین جگری اندازد
بخت بد گر نرساند خبر وصل ترا
باری از مرگ رقیبان خبری اندازد
ای خوش آن عاشق پر ذوق، که از غایت شوق
دست در گردن زرین کمری اندازد
سر گرانست هلالی، قدح باده بیار
تا شود مست و بپای تو سری اندازد
#هلالی_جغتایی
@sher_kade
ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم
#هلالی_جغتایی
@sher_kade
تا نپرسند، بخوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟
#هلالی_جغتایی
@sher_kade
یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود
با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟
جز دل سخت تو خون شد همه دلها ز غمم
دل مگر سنگ بود کز غم من خون نشود
این که با ما ستمت کم نشود باکی نیست
کوشش ما همه اینست که: افزون نشود
گر بسر منزل لیلی گذری، جلوه کنان
نیست ممکن که: ترا بیند و مجنون نشود
بسکه در ناله ام از گردش گردون همه شب
هیچ شب نیست دو صد ناله بگردون نشود
گفته ای: خون تو ریزم، چه سعادت به ازین؟
نیت خیر تو، یارب، که دگرگون نشود
واعظا، ترک هلالی کن و افسانه مخوان
کشته عشق بتان زنده بافسون نشود
#هلالی_جغتایی
@sher_kade