گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی
بهائی! از تو بدین «نحو»«صرف» عمر، «بدیع» است
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
مستان که گام در حرم کبریا نهند
یک جام وصل را دو جهان در بها دهند
سنگی که سجدهگاه نماز ریای ماست
ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
بت در بغل و به سجده پیشانی ما
کافر زده خنده بر مسلمانی ما
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
مالی که ز تو کس نستاند، علم است
حرزی که تو را به حق رساند، علم است
جز علم طلب مکن تو اندر عالم
چیزی که تو را ز غم رهاند، علم است
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
جز حلقهٔ عشق مکن در گوش
از عشق بگو، در عشق بکوش
علم رسمی همه خسران است
در عشق آویز، که علم آن است
آن علم ز تفرقه برهاند
آن علم تو را ز تو بستاند
آن علم تو را ببرد به رهی
کز شرک خفی و جلی برهی
آن علم ز چون و چرا خالیست
سرچشمهٔ آن، علی عالیست
ساقی، قدحی ز شراب الست
که نه خستش پا، نه فشردش دست
در ده به بهائی دلخسته
آن، دل به قیود جهان بسته
تا کندهٔ جاه ز پا شکند
وین تخته کلاه ز سر فکند
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
این راه زیارت است، قدرش دریاب
از شدت سرما، رخ از این راه متاب
شک نیست که با عینک ارباب نظر
برفش پر قو باشد و خارش، سنجاب
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
ای صاحب مسله! تو بشنو از ما
تحقیق بدان که لامکان است خدا
خواهی که تو را کشف شود این معنی
جان در تن تو، بگو کجا دارد جا
#شیخ_بهایی
#دیوان_گردی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
چه خوش بودی اربادهٔ کهنه سال
شدی بر من خسته یکدم حلال
که خالی کنم سینه را یک زمان
ز غمهای پی در پی بیکران
رود محنت دهر از یاد من
شود شاد این جان ناشاد من
به یادم نیاید، به صد اضطراب
کلام برون از حد و از حساب
به افسون ز افسانه، دل خوش کنم
مگر ضعف پیری، فرامش کنم
بمیرم ز حسرت، دگر یک نفس
رها کرده بینم سگی از مرس
غم و غصه را خاک بر سر کنم
دمی لذت عمر نوبر کنم
ندانم درین دیر بیانتظام
که محنت کدام است و راحت کدام
بهائی، دل از آرزوها بشو
که من طالعت میشناسم، مگو
اگر باده گردد حلالت دمی
گریزد همان دم، از آن خرمی
نیابی از آن جز غم و درد و رنج
بجز مار ناید به دستت ز گنج
فروبند لب را از این قیل و قال
مکن جان من، آرزوی محال
#شیخ_بهایی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
نان و حلوا چیست؟ ای فرزانه مرد
منصب دنیاست، گرد آن مگرد
گر بیالایی از او دست و دهان
روی آسایش نبینی در جهان
منصب دنیا نمیدانی که چیست؟
من بگویم با تو، یک ساعت بایست
آنکه بندد از ره حق پای مرد
آنکه سازد کوی حرمان جای مرد
آنکه نامش مایهٔ بدنامی است
آنکه کامش، سر به سر، ناکامی است
آنکه هر ساعت، نهان از خاص و عام
کاسهٔ زهرت فرو ریزد به کام
بر سر این زهر روزان و شبان
چند خواهی بود لرزان و تپان؟
منصب دنیاست، ای نیکونهاد!
آنکه داده خرمن دینت به باد
منصب دنیاست، ای صاحب فنون!
آنکه کردت این چنین، خوار و زبون
ای خوش آن دانا که دنیا را بهشت
رفت همچون شاه مردان در بهشت
مولوی معنوی در مثنوی
نکتهای گفته است، هان تا بشنوی:
« ترک دنیا گیر تا سلطان شوی
ورنه گر چرخی تو، سرگردان شوی
زهر دارد در درون، دنیا چو مار
گرچه دارد در برون، نقش و نگار
زهر این مار منقش، قاتل است
میگریزد زو هر آن کس عاقل است»
زین سبب، فرمود شاه اولیا
آن گزین اولیا و انبیا:
حب الدنیا، رأس کل خطیة
و ترک الدنیا رأس کل عبادة
#شیخ_بهایی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
#شیخ_بهایی
#تصویری
#صوتی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم
این نکتهها بگیرید، بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار
#شیخ_بهایی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی ،در بسته باز کردن
#شیخ_بهایی
┈••✾•@sher_newesht•✾••┈