فراق پیامبر اکرم ص
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
بابا ببین زهرای خود
این دختر تنهای خود
اجر رسالت ای پدر گشته ادا
سیلی خورده زهرای تو در کوچهها
واویلتا . . . . . . . .
رفتی و من تنها شدم
مضروبة الاعدا شدم
بابا نبودی ببینی در پشت در
شد محسنم فدایی راه حیدر
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
هجوم به بیت
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
آتش گرفته گلخانه
میسوزد شمع و پروانه
پیش چشم باغبان یاسش پرپر شد
زهرا کشته پیش چشمان حیدر شد
واویلتا . . . . . . . .
میزند دشمن حرف بد
در وا شد با ضرب لگد
پیچیده ناله ی مظلومی زهرا س
انظر الی حبیبتک یا ابتا (۱)
واویلتا . . . . . . . .
(۱): یا ابتاه، هکذا یفعل بحبیبتک و ابنتک
بابا ببین اینگونه با حبیبه و دخترت تا کردند!
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
کوچه بنی هاشم
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
بین کوچه غوغا شده
گویا محشر برپا شده
ماه تابان علی رنگ نیلی خورد
نور از ظلمت در بین کوچه سیلی خورد
واویلتا . . . . . . . .
تا که قباله پاره شد
کل عالم آواره شد
این نغمه شد از عالم بالا بلند
لعنت بر دستی که شد بر زهرا بلند
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
ایام بستری خانم
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
ای لاله مجروح من
شمع علی سوسو نزن
من را شرمنده خود ای بانو نکن
خانه را با دست زخمی جارو نکن
واویلتا . . . . . . . .
رحمی به این کاشانه کن
موی زینب را شانه کن
طفلان دست دعا برایت میگیرند
بی تو زهرا حسنین تو میمیرند
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
وداع . شهادت
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
ای که به دردم تسکینی
یا فاطمه کلمینی
الوداع ای نه ساله یار مرتضی
در غصه و غمها کنار مرتضی
واویلتا . . . . . . . .
بی تو دنیا گردد سراب
حتی سلامم بی جواب
حلالم کن خانه ام شد قتلگاهت
پیش چشمم سیلی خورده روی ماهت
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
تدفین . شام غریبان
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
میروی از کاشانهام
تابوت تو بر شانهام
بنگر زهرا اشک چشم ابوالحسن
از داغ تو میلرزد زانوهای من
واویلتا . . . . . . . .
چگونه ای ماه افلاک
بر پیکر تو ریزم خاک؟
بند کفن را وا کردم و لرزیدم
تا ورم گوشه چشمت را دیدم
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
ایام پس از شهادت
سربند همه شبها :
فاطمیه سنگر ماست
چون فاطمه مادر ماست
سینه زنان راه حیدر بسم الله
لاحول و لاقوة الا بالله
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . . .
غم گرفته خانهام را
کجا رفتی بی من زهرا ؟
حالا منم با کودکان بی مادر
که چشمشان مانده به آن دیوار و در
واویلتا . . . . . . . .
شبها زینب بی بهانه
تو را میجوید در خانه
به او گفتم عادت کند به این غمها
باید رود با حسینش در کربلا
واویلتا . . . . . . . .
سبک: حاج محمود ژولیده
شعر: حسین محمدی فام
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها)
#شعرعربی
▪بُشْراکَ یا خُلاصَةَ الأیجادِ
بِصَفْوَةِ الأمْجادِ و الأَنْجادِ▪
ای خلاصۀ عالم وجود، بشارت باد بر تو
که برگزیدۀ مجد و عظمت و سرآمد دلیرمردان هستی!
▪اُمُّ الکِتابِ وَابْنَةِ التَنْزیلِ
رَبَّةَ بَیْتِ العِلْمِ بِالتأویلِ▪
(فرزندتان) مادر کتاب(قرآن) است و دخترِ وحی است.
او صاحب خانۀ علم و عالم به تأویل قرآن است.
▪بَحرِالنَّدی' وَ مَجمَعِ البَحرَینِ
قَلبِ الهُدی' وَ مُهجَةِ الکَونَینِ▪
حضرتش دریای جود و کرم و پیوند دهندۀ میان دو دریای نبوت و امامت، قلب هدایت و مایۀ حیات هر دو عالم است.
▪واحِدَةُ النَّبیّ، اَوَّلُ العَدَدِ
ثانیَةُ الوَصیّ، نُسخَةُ الأحَدِ▪
یگانه دختر پیامبری است که نور وجودش اولین مخلوق پروردگار بود و پس از امیرمؤمنان که نسخهای یگانه و بیهمتا بود، دومین شخصیت عالم اسلام است.
▪وَمَرکَزِالخَمْسَةِ مِن أَهلِ العَبا
وَ مِحوَرِ السَبْعِ عُلُوّاً وَ أَبا▪
پنج تنِ آل عبا را مرکز است
و در بلندمرتبگی و رفعت، محور هفت آسمان است.
▪لَهْفی لَها، لَقَدْ أُضیعُ قَدرَها
حَتّی تَواری بِالحِجابِ بَدْرَها▪
حزن و اندوه من برای اوست که قدرش را تباه کردند،
تا آنکه ماه رخسارش در حجاب غیب نهان گشت.
▪تَجَرّعَتْ مِنْ غُصَصِ الزَّمانِ
ما جاوَزَ الحَدَّ مِنَ البَیانِ▪
آنقدر از غصههای زمانه نوشید
که نمیتوان آنها را بیان نمود
▪وَ ما أصابَها مِنَ المُصابِ
مِفْتاحُ بابِهِ حَدیثُ البابِ▪
کلید آغاز تمام مصائبی که به او رسید ماجرای احراق در است
▪وَ لَسْتُ أدری خَبَرَالمِسمارِ
سَلْ صَدْرَها خَزانَةَ الأَسرارِ▪
و من صحت ماجرای میخِ در را نمیدانم
کیفیت این خبر را از سینۀ آن حضرت که مخزن اسرار است بپرس!
▪وَالبابُ وَالجِدارُ وَالدِّماءِ
شُهودُ صِدْقِ ما بِهِ خِفاءِ▪
بیشک خونها و در و دیوار
شاهدان صادقی هستند که برآنچه انجام شد گواهی خواهند داد.
▪لَقَد جَنَی الجانی عَلی جَنینَها
فَانْدَکَّتِ الجِبالُ مِنْ حَنینَها▪
آن جنایتکار، بر کودکی که در شکم او بود ستمی روا داشت. که کوهها از نالۀ زهرا از هم گسیختند.
▪ما سَمِعَ السّامِعُ فیما سَمِعا
مَجْهولَةٌ بِالقَدرِ وَالقَبرِ مَعا▪
هرکس هرچه شنیده باشد این را نشنیده است
که کسی هم قدرش و هم قبرش مخفی باشد
✍آیت الله غروی اصفهانی(کمپانی)
موضوع این هفته: شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
📚جلسات آموزش، رفع اشکال و ارتقاء مداحی
⬅️مدرس: دکتر حاج مجید طاهری
📌از سال۱۳۹۴ (۱۰سال) بحمدالله هرهفته این جلسه برقرار است.
✅این هفته یکشنبه از ساعت۱۸تا ۲۱.۳۰
♦️عمومی_خصوصی
♦️حضوری_مجازی
✴️تهران،
میدان امام حسین(علیه السلام) ،
کنارگذر اتوبان امام علی(علیه السلام) ،
خیابان ثارالله غربی ،
پلاک۱۱۱
👈تلفن:۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰_۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸
《Www.vmadahi.ir_www.taamaah.ir》
📚کانون فرهنگی ولایت📚
⬅️آدرس کانال در ایتا:
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
شعر و سبک و نکات مداحی
ارادتورزی به آستان حضرت زهرا(سلام الله علیها)
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
من یکی از نوکران همسر حبل المتینم
خادم و خدمتگزار دخت ختم المرسلینم
بهرتوصیف صفاتش امشب از لطف الهی
شعله ور شد آتش خاموش نطق آتشینم
کیستم من تاکه لب برمدحت زهرا گشایم
من کجا و شرح وصف آن نگار نازنینم
گوش کن تا گویمت از وصف زهرا داستانی
تابدانی من نه تنها عاشق آن بی قرینم
دوش اندر خواب دیدم مجمعی از خیل ذرات
هریکی میگفت شرح وصف او را اینچنینم
عرش گفتا من شدم میعادگاه دوستانش
فرش گفتا زادگاه ومهد آل طاهرینم
ماه گفتا من به پیش حُسن رویش شرمسارم
شمس گفتا من هم از نور جمالش شرمگینم
زهره گفتا ذره ای از پرتو زهرای اطهر
هست کافی تا که از خورشید بالاتر نشینم
مشتری گفتا چه کالایی بهتر از ولایش
من خریدار چنین کالای رحمت آفرینم
خاک گفتا افتخارم بس که از لطف الهی
با چنین دُر سمینی تاقیامت همنشینم
آب گفتا شأن من بالاتر و برتر از اینهاست
چونکه از روز ازل مهریۀ آن نازنینم
ناگهان آتش زبان بگشود و گفتا روز محشر
دشمنانش را بسوزانم که من خواهان اینم
لاجرم از خویش پرسیدم، که ناگه زامر ایزد
درجوابم یکصدا گفتند هرعضوی چنینم
عقل گفتا ماتم از نور جمال بی مثالش
عشق گفت از خرمن مهر ولایش خوشه چینم
چشم گفتا چشم امیدم بود بر سوی زهرا
کو بوَد پشت و پناه و مونس و یار و معینم
دست گفتا دست از دامان زهرا برندارم
تاکه دستم را بگیرد روز سخت واپسینم
فاطمه ای بضعۀ خیرالورا ای دخت احمد
گوشۀ چشمی بما کن ای گل ناز آفرینم
روز و شب دم از ولایت می زند( ژولیده)از دل
تا برات خود بگیرد این دل محنت قرینم
✍ژولیده نیشابوری
باحذف یک بیت
شب آخر فاطمیه(سلام الله علیها)
مدح و مرثیۀ حضرت ابوالفضل(علیه السلام)
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن(هم وزن شعر بالا)
من که باشد بر جگر دائم شرار آتشینم
گل به باغ جان دمد از نغمه های دلنشینم
گاه چون خورشید خیزد خندۀ نور از لبانم
گه زسیل اشگ خونین سرخ گردد آستینم
گاه در سوز و گدازم، گاه در راز و نیازم
گاه در بحر معانی، گاه در اوج یقینم
مرغ روحم زآشیان جسم در پرواز آمد
یافتم بینای خلق اوّلین و آخرینم
جمله موجودات را دیدم که در فخرند بر هم
هر یکی می گفت من برتر از آن بهتر از اینم
خاک گفتا من حسین ابن علی را گرد راهم
آب گفتا مهر زهرا مام آن سلطان دینم
بادگفتا من مطیع خادمان کوی اویم
نار گفتا دشمنش سوزد زبرق آتشینم
ماه گفتا خاک راه مرکبش را چهره سایم
مهر گفتا توسنش را بوسه زن برصدر زینم
گفت جبرائیل هستم بندۀ دربار آن شه
خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم
بعد ازآن گفتند ای انسان تودرعشقش چه کردی
گفت من صاحب وصال عشق آن عشق آفرینم
روز عاشورا به موجودات بانک اُخِرجُوا زد
جز مرا، کز مرتبت در کاخ اجلالش مَکینم
دست دادم فرق دادم چشم دادم جسم دادم
تا فدا گردید جان در راه آن نور مبینم
آن یکی شد دست بوسش و آن دگر شد پای بوسش
و آن دگر گفتا که هستی ای نگار نازنینم؟
گفت من ماه بنی هاشم، سرور قلب زهرا
شبل حیدر زادۀ آزادۀ ام البنینم
معنی درس وفایم، فانی راه خدایم
جرعه نوش چشمۀ علم امیرالمؤمنینم
شهسوار با وقار عرصۀ میدان عشقم
جان نثار سیّد العشّاق فخر راستینم
خوانده یزدانم زلطف و مرحمت باب الحوائج
یاور هر دردمند و بینوا و دل غمینم
گر بیارم روز مردی، خم به ابروی کمانم
آیه نصرٌ مِنَ الله نقش بندد بر جبینم
روزمحشر هر شهیدی می بَرد حسرت به جاهم
زان که پرچمدار نور چشم ختم المرسلینم
ای گنه کاران بشارت باد زهرا روز محشر
آورَد بهر شفاعت دست های نازنینم
تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم
من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم
مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم که باید
راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم
راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن
قطع شد دست علم گیر از یسار و از یمینم
فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم
سرفرازم ساقی عطشان آل یا و سینم
ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت قلبم
تیر زد بر مشک، آن خصمی که بود اندر کمینم
دیگر از دیدار آن لب تشنگان شرمنده بودم
تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم
گفتم اکنون خوب شد خوب است برگردم به خیمه
ناگهان بر سرفرود آمد عمود آهنینم
ای علمدار ولی الله اعظم یا ابالفضل
وی به یادت جاری از چشمان تر، دُر ثمینم
میثم آلودهام سر تا به پا غرق گناهم
نیست امّیدی به جز مهر تو، روز واپسینم
✍غلامرضاسازگار
باحذف یک بیت
نخل میثم2، ص331