eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.7هزار دنبال‌کننده
625 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمردی که حضرت جبریل زائر غربت نگاهش بود کوچه ها را همین که طی میکرد صد فرشته کنار راهش بود با ارادت تمامی ارکان پیش پایش خشوع میکردند بر قد و قامت کهن سالی آسمان ها رکوع میکردند نفس قدسی پُر اعجازش مایه ی اعتبار عیسا بود جانماز ِ فرشته بارانش افتخار تبار عیسی بود حرف هایش برادر قرآن سخنش بوی انما میداد از همان مال فاطمی ِخودش خرجی راه کربلا میداد در و دیوار خانه ی آقا وقف مرثیه های عاشوراست بخدا خانه نیست این خانه این حسینیه ی بنی الزهراست این حسینیه ایست که مردم از حضورش ستاره میگیرند هر شب جمعه بین این خانه روضه ی شیر خواره میگیرند از سر بی کسی و بی یاری در و دیوار خانه یارش شد بهر غم های مادرش آنقدر گریه کرد عاقبت دچارش شد آی مردم دویدن آقا از نفس های خسته اش پیداست آی مردم شکستگی دلش از صدای شکسته اش پیداست خوب شد شب  شد و تو را بردند دور تا دور شهر گرداندند خوب شد در شلوغی این شهر کوچه کوچه تو را نچرخاندند ** گریه کردی و زیر لب گفتی این تو و ریسمان و این سر من آه ، پیراهنم شده خاکی آه ، افتاده است پیکر من  شاعر:علی اکبر لطیفیان
پیرمردی که حضرت جبریل زائر غربت نگاهش بود کوچه ها را همین که طی میکرد صد فرشته کنار راهش بود با ارادت تمامی ارکان پیش پایش خشوع میکردند بر قد و قامت کهن سالی آسمان ها رکوع میکردند نفس قدسی پُر اعجازش مایه ی اعتبار عیسا بود جانماز ِ فرشته بارانش افتخار تبار عیسی بود حرف هایش برادر قرآن سخنش بوی انما میداد از همان مال فاطمی ِخودش خرجی راه کربلا میداد در و دیوار خانه ی آقا وقف مرثیه های عاشوراست بخدا خانه نیست این خانه این حسینیه ی بنی الزهراست این حسینیه ایست که مردم از حضورش ستاره میگیرند هر شب جمعه بین این خانه روضه ی شیر خواره میگیرند از سر بی کسی و بی یاری در و دیوار خانه یارش شد بهر غم های مادرش آنقدر گریه کرد عاقبت دچارش شد آی مردم دویدن آقا از نفس های خسته اش پیداست آی مردم شکستگی دلش از صدای شکسته اش پیداست خوب شد شب  شد و تو را بردند دور تا دور شهر گرداندند خوب شد در شلوغی این شهر کوچه کوچه تو را نچرخاندند ** گریه کردی و زیر لب گفتی این تو و ریسمان و این سر من آه ، پیراهنم شده خاکی آه ، افتاده است پیکر من  شاعر:علی اکبر لطیفیان