#رئیس_جمهور
#حجت_الاسلام_رئیسی
امشب غبار پنجرهها را گرفته است
بغضی تمامِ حنجرهها را گرفته است
بغضی که در گلوی زمین گیر کرده است
بغضی که چشمهای مرا پیر کرده است
بغضی که از شکستنِ خود غرق واهمهست
بیتابِ بازگشتنِ فرزندِ فاطمهست
لطف رضا رسید و عزیزی حیات یافت
کاش این خبر رسد که رئیسی نجات یافت
یا این خبر که غُصهی کشور تمام شد
ساعاتِ سخت و دلهرهآور تمام شد
امشب اگر که روی به سوی خدا کنیم
باید برای خادمِ ملت دعا کنیم
#محمد_رضا_طالبی
#رئیسی
#خادم_الرضا
السلام علیکِ یا سکینه بنت الحسین سلام الله علیها؛
از نسل آفتابی و آیینهی وقار
چون کوه پایداری و چون سرو استوار
در بیکرانِ عصمتِ تو غرق میشوند
ماهِ پُر از تکسُّر و خورشیدِ شرمسار
ای اقتدار فاطمه در هر نگاهِ تو!
ای زینبِ رُباب و حسین! ای بزرگوار!
سجادهی تو بستر اشکِ شبانه است
بالیده از نمازِ تو بر خویش کردگار
از اینکه زود محو جمالِ خدا شدی
بابا به ذاتِ پاک تو میکرد افتخار
ای خندهی تو مایهی آرامش رباب!
از گریهی تو قلب حسین است بیقرار
بابا تو را به خاطر دین بُرد کربلا
چون با صبوری تو شد اسلام نامدار
تقویمِ خاطراتِ سپیدت تمام شد
برگشت سمتِ تو ورقِ سرخِ روزگار
وقتِ وداعِ با پدرت خیسِ اشک شد
آن چشمهای پُر غم و لبریزِ آبشار
بغضِ تو را به ورطهی فریاد میکشید
زینی که واژگون شد و اسبی که بیسوار...
خیمه به خیمه می دوی و جا گرفته است
در قابِ هر نگاهِ تو تصویرِ غصهدار
آتش گرفت دامنِ هر خیمه را ولی
با قطره قطره اشکِ تو شد شعلهها مهار
آغوشِ کودکانِ بدونِ پدر شدی
بودی تو نورِ عشق در آن تیره کارزار
آه از تو برنخاست در آماجِ دشمنی
تا زیرِ تازیانه نیفتی از اقتدار
تنها مطیعِ عمهی مظلومهات شدی
روحِ ولایت است که در توست آشکار
تو زندهای ولی وسطِ شهرِ مردگان
تو روشنی ولی وسطِ دشتِ پُر غبار
با واژههای تیز به جنگِ ریا برو
وقت است تا درآوری از کوفیان دمار
در شام گَردِ ریب و دو رویی فرو نشست
برخاست از کلام تو چون بوی ذوالفقار
تو کوثرِ حسینی و لبریزِ از حیا
باید بترسد از تو یزیدِ شرابخوار
هر بغض میفشرد غمت را به روی هم
اشکت شبیه بود به خونِ دلِ انار
بر منبر آنکه سبِّ علی کرد و هجو گفت
لعنِ سکینه ماند برایش به یادگار
هر روزِ تو به خدمتِ سجاد می گذشت
بانی روضه بودی و یکعمر سوگوار
شوقِ مسیر حج به تو معراج را چشاند
پُر شد مشامت از نفسِ آفریدگار
#محمد_رضا_طالبی