#هفتم_مادر
هفت روز است که این باغ، سیهپوشِ غم است
هرچه هر سو نگرم یک گل و یک غنچه کم است
طایر قدسی این باغ، پرش سوخته است
باغبان مانده و باغی که درش سوخته است
هفت روز است که این خانه ندارد مادر
کودک خانه دمادم به لب آرد مادر
مادرم نیست که تا شانه زند بر مویم
غم بی مادریام را به پدر میگویم
یاد آتشزدن خانه کنم هر شب و روز
دود آن شعله بُود بر در و دیوار هنوز
وای آنروز که در خانهی ما، «در» میسوخت
دل ما، قلب پدر، سینهی مادر میسوخت
آنچه آنروز در اینجا هدف دشمن بود
کشتن و سوختن و بستن و بشکستن بود...
✍️سیدرضا_مؤید