گاهی مستمعین، آرام صلوات میفرستند و برای اینکه بخواهیم آنها را تشویق کنیم که بلند صلوات ختم کنند معمولاً روایتی از معصومین(علیهمالسلام) میخوانیم و ممکن است در نقل روایت، نتوانیم حق مطلب را ادا نمائیم؛ به همین دلیل این دوبیت به جهت آسودگی مداحان سروده شد:
👇👇👇👇👇
هرکه خواهد شفاعت طاها صلوات بلند بفرستد
هرکه خواهد رضایت مولا صلوات بلند بفرستد
فاطمه دست بر دعا برده استجابت چقدر نزدیک است
هرکه خواهد دعایی از زهرا صلوات بلند بفرستد
✍️مجیدطاهری
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
شاعر:
هادی جانفدا
موضوع:
امام حسین علیهالسلام
هلال محرم
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
مناسبت:اول محرم
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
..........................................
غم عالم
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
دل موکبیست وقف پذیرایی از غمت
در موکبم امیر دو عالم چه میکند؟
چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت
در روضهها و مجلس ماتم چه میکند؟
اشکی که آتش دل ما را فرونشاند
پیداست با لهیب جهنم چه میکند!
آنکس که صبح و شام برای تو خون گریست
با رؤیت هلال محرم چه میکند؟
زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد
شادی چنین ظهور کند غم چه میکند؟
زینب رشیده بود و کنار غمت خمید
پس مادر تو با کمر خم چه میکند؟
احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت
با دیدن مصیبت اعظم چه میکند؟
نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کردهاند؟
یا رب ببین پیمبر خاتم چه میکند؟
در قتلگاه تو دل درندگان شکست
تنهایی تو با دل آدم چه میکند؟..
چشمانم از خجالت لبهایت آب شد
در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه میکند؟
بیش از هزار و نهصد وپنجاه و چند گل!
با لالهزار زخم تو مرهم چه میکند؟
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
شاعر:
سیدمحمد بهشتی
موضوع:
امام حسین علیهالسلام
روز عاشورا(گودال قتلگاه)
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
مناسبت:عاشورا
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
...........................................
جوشن کبیر
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
هزار و نهصد و پنجاه سال میگریم
بر آن تنی که پذیرای جای تیر نبود
دو چشم بیرمقش سورۀ دخان میخواند
به تن چه داشت؟ به جز جوشن کبیر نبود..
رسید طالب پیراهنی؛ دریغ نکرد
رسید سائل انگشتری؛ فقیر نبود
نمیسرود چنان و نمینوشت چنین
اگر که شاعر این قصّه ناگزیر نبود
شهید معرکه غسل و کفن نمیخواهد
ولی سزای تنش تکّهای حصیر نبود
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
شاعر:
فؤاد کرمانی
موضوع:
امام حسین علیهالسلام
گونه:عرفانی
قالب شعر:غزل
مناسبت:عاشورا
منبع:شمع جمع
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
..........................................
جان جهان
جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی
زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی
عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد
دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی
ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل
هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی
خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن
بینشان تا نشوند از تو نجویند نشانی..
وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت
همهجا وَز همهسو در دل و در دیده عیانی..
جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم
چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی
پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد
بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی
عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی
مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی
سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت
زآنکه ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی..
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
شاعر:
فاضل نظری
موضوع:
شعر انتظار
قالب شعر:غزل
منبع:گریههای امپراتور
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
...........................................
در راه رسیدن به تو...
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرۀ آبم که در اندیشۀ دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
🤲حبُّ الحسین🤲
تا بُوَد حُبّ حسینی در دلم
تا که عشق او عجین شد در گلم
تا که جان آید به راه ریشهام
دم زنم گویم حسینی پیشهام
سوز من شورم شرار آتش است
بارش اشکم سرور دلکش است
اشک من رودی ز بحر او روان
اشک من احیاگر باغ خزان
اشک من دائم نویدم داده است
بر در بسته کلیدم داده است
اشک موجی پر شتاب و بی حباب
رو به ساحل او ندارد مثل آب
اشک امواج تلاطم آور است
در تغافل ها چو رعد و آذر است
اشک چون گل چهرهام را باز کرد
راه و رسم عاشقی آغاز کرد
تا حسینم کِشتی است و ناخدا
راه دریاییست شور و شوق ما
او امید دین و دنیای من است
عالمی را سود و سودای من است
در شب مرگم چو در زیر لحد
هیچکس آنجا نباشد جز احد
ناگهان گویند نوری میدمد
مهر مولا بندهاش را میخرد
مهر مولایم نجاتم داده است
بر در جنت براتم داده است
مهر مولایم حسین بن علی
در زمین و آسمانها منجلی
مهر مولایم سرود بندگیست
مفخر انسان صعود بندگیست
مهر مولایم تقرّب آورد
قرب حق را رو به پایان میبرد
مهر مولا قرب یکتا را دراست
بهر پروازم بسوی حق پر است
این دم اینجا وقت شور انگیزی است
با دل و جان روز بر پا خیزی است
وقت مردن نیست همت بایدم
لحظه لحظه عشق و شدّت بایدم
کاسۀ سر عاریت بر یار رفت
آنکه سر تا پا همه از یار رفت
من نه اینم ظاهر و کی پوستم
در حریم کربلای دوستم
یار، رسم سوختن داده مرا
عقل و هم دیوانگی هر یک بجا
عقل، در رسم رهیدن آمدن
عشق، در ژرفای دریاها زدن
عقل، با چشم حسینی دوختن
عشق، در دیوانگی آموختن
عقل، تاریکیِ جهلم را برَد
عشق، خونِ دوری از دل را خورَد
عقل، فرماید که با حق یار باش
با حقیقت جمله در یک کار باش
هوش و فکرت را به راه یار گیر
تا شَوی از جام مولا سیر سیر
تا بُود هایی که هوهویی زنم
تا بُود شاخی که کوکویی زنم
سوی من سوی حسینی است و بس
کوی من کوی حسینی است و بس
هر که جوید شیوهام را در خطاب
گویمش اما فقط روز حساب
روز حکم مطلق باری اِله
تا که حق گویان بگیرندَش پناه
میزنم سودای مستی سادگی
میکنم پروانگی دیوانگی
کاشفُ الکربِ الحُسَین احساس من
بر لبم عباس من عباس من
✍️#مجید_طاهری
تضمین نجات ما حسین ست حسین
تثبیت ثُبات ما حسین ست حسین
تخلیصِ حیات ما حسین ست حسین
تحکیم صلات ما حسین ست حسین
با اشک، همیشه وصلِ دریا شده ام
با راه حسین، عرش پیما شده ام
عاشق ز صفای روضه اش در احیاست
آغوش هوای او هزاران مَحیاست
دلدار به دل همیشه نزدیک اینجاست
گریانِ غمش ز مِهرِ او، ذی القرباست
خورشید چنان نور ز نورش گیرد
بی نورِ حسین، نور او می میرد
فرمود که ذُریۀ طاها هستم
فرزند و بهار دل زهرا هستم
من سوره ای از مُصحف یکتا هستم
تضمینِ فلاح و فوزِ فردا هستم
خون می چکد از چشم، «نُجومُ انکَدَرت»
این آیت حق، «بِاَیّ ذنب قُتِلَت»
گفتند که خارجی ست او را بکُشید
آبش ندهید و اِرباً اِربا بکُشید
بی یار به قتلگاه تنها بکُشید
درپیش دو چشم زار زهرا بکُشید
برنیزه بَرید پیش زینب، سر را
زیر سم اسبها گل پرپر را
تاحشر بدان که جاودان است این غم
در دست امام منتقِم این پرچم
باخون مدافعان شود چون محکم
خون حججی ها به تمام عالم
فریاد شعار «یا لَثارات» کند
بایست که هر شیعه مواسات کند
✍️مجیدطاهری(طاهر)
۷شهریور۹۹
وزن عروضی: مستفعلن مستفعلن فعولان
---------------------
ای بی نهایت در وفا اباالفضل
در تابعیت مقتدا اباالفضل
استاد دانشگاه مخلصینی
شایسته ای بی مدعا اباالفضل
سقای آب آور به یک جهانی
لب تشنگان را رهنما اباالفضل
سردار در اجرای حق ، مقاوم
تا آنکه گشتی سرجدا اباالفضل
انا هدیناه السبیل قرآن
بگرفته در راهت صلا اباالفضل
نزدت امان نامه ز مکر دشمن
شد یک مصیبت یک عزا اباالفضل
از راه محبوبت که می تواند؟
گردانَدَت یک دم سوا اباالفضل
دلگرمی زینب امید حیدر
کردی خروش از ابتدا اباالفضل
از کودکی تمرین جان سپاری
تکرار هر روز شما اباالفضل
والله ان قطعتموا یمینی
خواندی و گردیدی فدا اباالفضل
انی احامی حفظ دین شعارت
یک تن ولی فرقت دوتا ابالفضل
دردت هماره درد دین به سینه
این گشت درد بی دوا اباالفضل
دستت جدا شد یک دم از ولا نه
ای پاسبان مرد ولا اباالفضل
خالی نگردد مشکت از ولایت
نوشانده ای هر که سزا اباالفضل
هر دردمندی می کند توسل
باب الحوائج گشته یا اباالفضل
با چشم زخمی می کنی عنایت
پیداست در دستت شفا اباالفضل
ای مبتدا بر انتظار عالم
هر منتظر دارد ندا اباالفضل
عباس خواهان، کودکان، شده بر
مهدی شناسان پیشوا اباالفضل
«طاهر» رها کن علم و عقل و دانش
مستی فزا در روضه با اباالفضل
✍️مجیدطاهری
تاسوعای 1442ق-1399