eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.7هزار دنبال‌کننده
513 عکس
138 ویدیو
80 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت زینب کبری سلام الله علیها واحد _ زمینه ملائک ز نجوای تو نوحه خوان به صورت زنند از غمت حوریان اسیری تو داغ صاحب زمان (2) مولاتی یا زینب سلام علیک شده اشک دیده چراغ شبت به قربان چشمان پر کوکبت تو روح نمازی که گفته حسین دعا کن مرا در نماز شبت مولاتی....... فلک چه بلای عظیم آفرید خدایا چه بر روز زینب رسید رود دخت زهرا به بازار شام رود دخت حیدر به بزم یزید مولاتی.... به اشکت بخندند اگر شامیان اگر تازیانه زند ساربان تو ای دختر عصمت این داغ توست که زینب کجا جمع نامحرمان مولاتی.......
حضرت زینب سلام الله علیها (زمزمه شور ) خواهر تو اسیر شد به دست عدو أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ بعد رفتنت ای آبروی حرم پای شمرو سنان وا شده به سوی حرم سید الشهدا سید الشهدا سید الشهدا یا مقطع الاعضا بعد تو شده باز راه بسته ی آب خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب ای هلال من از روی نیزه ببین روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین سید الشهدا.... (أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،  سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه
شاعر:محمدعلی مردانی موضوع حضرت زینب علیهاالسلام کاروان اُسرا گونه:مرثیه قالب شعررباعی ................ وزن:مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی) .......... بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز در سلسله، دست‌بسته می‌خواند نماز تا قامت دین خم نشود، روح نماز، با قامت خم، نشسته می‌خواند نماز
ای آن‌که نیست غیر خدا خون‌بهای تو! خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو «زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست» سر خَم نکرده پیش کسی جز خدای تو قرآن بخوان اگرچه تو را سنگ می‌زنند دین خدا نفس بکشد با صدای تو زینب نفس نمی‌کشد‌ ای نفس مطمئن یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو تو سربلند بر سرِ نیزه بخوان، بدان زینب هم ایستاده بمیرد برای تو... ✍️محسن عرب خالقی
هر چند نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهی زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی عقیلةالعرب از عشق، دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلفِ یار و گرفتار می‌کند از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است نام حسین، از لب زینب، شنیدنی است آن شیرزن که زینت شیر خدا شود باید امیر قافلۀ کربلا شود از خطبه، لرزه بر در و دیوار دیده‌اید؟ غرش، به سبک حیدر کرّار دیده‌اید؟ زن دیده‌اید از همۀ شهر، مردتر؟ از هر چه مردِ عشق، بیابان نوردتر؟ زن دیده‌اید در سخنش، برق ذوالفقار؟ بر ذوالجناحِ غیرت و آزادگی سوار؟ زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟ زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟ شد پیشِ حق، دلیلِ مباهات اهل بَیت وقتی که نور چشم علی، گفت: «ما رَاَیت...» با «ما رَاَیت...»، بندگی‌اش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد «از هر چه بگذری، سخنِ دوست خوشتر است» این دخترت، علی! چه قَدَر، شکل مادر است! هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت انگار نام دیگر زهراست، بر لبت زینب، طلوع دیگری از نور فاطمه ست یک جلوه، از حقیقتِ مستور فاطمه ‌ست آن زهره‌ای که چادرِ زهراست بر سرش ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش چون حیدر است، شرحِ طناب و اسیری‌اش چون فاطمه ست، یک شبه، جریان پیری‌اش روزی که دل، مجاورِ بانوی عشق بود حس کرد، قبر فاطمه هم در دمشق بود
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبه‌اش بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است چادرش را می‌تکاند می‌تکاند کوفه را کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است می‌کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخ‌ها راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است کیست زینب لحظه‌هایی که علی در رزم بود ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است مرتضیٰ بر دستمالِ زردِ خود میزد گِره یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است هرکجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد بر سرِ او سایه‌یِ آب آورش اُفتاده است کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است بادِ گرمی می‌وزید و بویِ سیبی می‌رسید دید از تَل آنطرف‌تَر پیکرش اُفتاده است وای دستِ حرمله گهواره‌ای پاشیده بود آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است محملش را دید وقتی می‌رود از کربلا می‌رود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است می‌شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است خُطبه‌اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
(۱) دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! (۲) السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور (۳) ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ی افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! (۴) فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق (۵) خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ی عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل ست زآن که نام‌آور تو جبریل ست (۶) ای خداوند عشق! یا زینب! عبد در بند عشق یا زینب! گر نبُد عشق تو جدا می‌گشت بند از بند عشق یا زینب! زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان نیست مانند عشق، یا زینب! عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم آرزومند عشق، یا زینب! کیستی؟ ای به عشق سنگ محک! عشق را با تو هست حقّ نمک (۷) عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم وصلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی (۸) محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که پیر کرده تو را بلکه از عمر، سیر کرده تو را (۹) آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ی راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه (۱۰) تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی (۱۱) چون که می‌رفتی ای علی‌رفتار به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود، پیشگاه تو حیدر کرّار هم حسن همرمت بدی ز یمین هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟ تو کجا بین کوچه و بازار؟ خاطر عاطر تو آزردند بزم نامحرمان تو را بردند (۱۲) ای مهین جلوه‌ی دلارایی! وی بهین اسوه‌ی شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو (۱۳) گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم (۱۴) من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ی علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک!
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگر چه غنچه ی بی آب، هرگز نشکفد اما در فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن به چشم خارجی ما را تماشا می کند، کوفی به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن اگر بهر نماز شُکر می خواهی وضو سازی ندارم آب با خاک سر زینب، تیمم کن تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن نگه با اختیار و اشکِ من بی اختیار آید ز برج نی، نظر، ای ماه من! امشب به انجم کن اگرچه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن ✍️انسانی ، علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا