eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.7هزار دنبال‌کننده
513 عکس
138 ویدیو
80 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅مجلس دوّم: جهادِ فاطمه بر یاری امامش بود اگر چه شیر خدا یار و هم مرامش بود عجب مدال علی دوستی به او دادند تمام جایزه اش هتک احترامش بود زپا فتاد ولی لحظه ای زپا ننشست جهادِ دیگر او گریۀ مدامش بود (سازگار، 1387، 200) ❌زمزمه کشته شده در راه دین دخت پیمبر دلها بسوزد از غم زهرای اطهر کتاب عشق مرتضی که بسته شد از اهل فتنۀ زمان دلخسته شد پهلوی او در پشت در بشکسته شد یا فاطمه(3) زینب کنار بستر مادر نشیند احوال آن بانوی دلخون را ببیند ای که شدی بهر پدر یار و یاور این غم به دل هرگز نمی آید باور دستت چرا بالا نمی آید مادر! یا فاطمه(3) (عباسی، 1394)
✅مجلس سوّم کیست زهرا آنکه ختم انبیا را کوثر است چیست کوثر هدیۀ حق هستی پیغمبر است تازیانه خوردن و پاس علی را داشتن در فضیلت فتح احزاب است و بدر و خیبر است باورم ناید که زهرا پشت در افتد ز پا کوثر مولاست او یا مرغ بی بال و پر است (سازگار، 1385، 158) ❌زمزمه کنار پیکرت زهرا ببین لبریز آهم ز بعد تو برای درد دل دنبال چاهم منو داغ فراقت ، منو درد جدایی مرا با رفتن خود ، غریبم می نمایی حبیبم حبیب ، به دردم طبیب ، مسوزان قلب حیدر ببین مجتبی ، که دارد نوا ، (مرو از خانه مادر)2 (رضائیان، 1393)
✅مجلس چهارم آنکه از روز ازل، حق ز صفایش دم زد مُهر مِهرش زتجلّی به دل آدم زد کوثرش خوانده خداوند به قرآن کریم رشتۀ مهر علی را گره ای محکم زد رفته بود از پی احقاق حق از خانه برون سیلی از کینه به رویش طمع آدم زد پهلویش از اثر ضربت در بشکستند ناله ای زد که شرر بر دل ابنِ عم زد (کریمی،1393) ❌زمزمه ای خدا بعد از وفات مصطفی، شد محشر کبری میانِ کوچه ها در پیش چشمانِ علیّ مرتضی،زهرا فتاده پشت در واویلتا شد تسلیت بر او به پشت در، میخ در و آن سیلی و شرر جدا شده از نخل او ثمر، شد عالم ازین غم خونجگر واویلا محسن شده قربان دین واویلا زهرا شده نقش زمین واویلا یا فاطمه یا فاطمه (عباسی، 1393)
✅مجلس پنجم بی عطرتو به باغ ولایت بهار نیست بی مهرتو به نخل عمل برگ و بار نیست یک لحظه بی محبت تو روح زندگی در سال و ماه و هفته و لیل و نهار نیست احمد که گفت جان محمد فدای تو گفتار اوست وحی الهی شعار نیست ملک وجود گم شده ای در مزارتو کی گفته بانوی دو جهان را مزار نیست (سازگار، 1387، 172) ❌زمزمه ای گل کبود من کی زده ترا سیلی (2) کرده این چنین ای گل صورت ترا نیلی (2) ای شریک غمهایم من غریب و تنهایم (2) یافاطمه یا زهرا(3) چادر تو را زینب می دهد نشانِ من (2) اشکِ چشم او آتش می زند به جان من (2) ای شریک غمهایم من غریب و تنهایم (2) یافاطمه یا زهرا(3) دشمنان در آن کوچه بازوی مرا بستند (2) پیش چشم من ای گل پهلوی تو بشکستند (2) ای شریک غمهایم من غریب و تنهایم (2) یافاطمه یا زهرا(3) (امام هشت، 1391)
✅مجلس ششم منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا! ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم (سازگار، 1387، 188) ❌زمزمه دلم خون شده، پريشون شده كه دستاي تو نيمه جونه مي لرزه صدات، مي باره چشات كه چشماي تو غرق خونه هنوز چيزي نگذشته از زندگيمون كه مي ري ميشه اين دم آخري از علي رو نگيري عزيز دلم يه چيزي بگو لااقل، يه كم با علي حرف بزن چي مي‌شد توي كوچه ها، من و جاي تو مي‌زدن مرو فاطمه، فاطمه، فاطمه جان ------ گل پرپرم، نرو همسرم نرو جون ِ اين مرد تنهاي خسته سپاه علي، پناه ِعلي بميرم كه رو صورتت جاي ِ دست ِ توي شعله ها پيكر و معجر و موي سر سوخت بميرم خدا بچه و مادرش پشت در سوخت عزيز دلم چي مي‌شه نگاهم كني، من و اين دم آخري داري ميري اما بدون، داري جونمو مي‌بري مرو فاطمه، فاطمه، فاطمه جان (بنی فاطمه، 1394)
شش مجلس فوق از کتاب «گام اول مرثیه‌خوانی» است. علاقمندانی که درخواست کتاب کامل را دارند می توانند پیام دهند و تهیه نمایند. این کتاب دارای مراثی چهارده معصوم و بقیۀ اهل بیت (علیهم السلام) به همراه صوت است. 👈تهیۀ کتاب: @Taamaah
(سلام_الله_علیها) ثنا می سوخت ،تفسیر مجسم از دعا میسوخت مفاتيح الجنان می سوخت، ارکان الهدی می سوخت چرا تنها دری که رو به مسجد باز می شد... آه چرا تنها دری که باز شد رو به خدا، می‌سوخت لگد شد پاره ی جان جهان پشت در! از آن روز همیشه سینه ی تاریخ از آن رد پا میسوخت چرا یک تکه خاکستر نشد آن روز این دنیا؟ دلیل آفرینش در هجوم شعله ها میسوخت شنیدم در قنوتش درد جریان داشت پیوسته شنیدم در نمازش بازوان ربنا میسوخت زد و سوزاند و مبهوتم چرا دنیا تحمل کرد؟ توقع بود از بنیان فرومیریخت يا میسوخت تعجب نیست می‌پیچید به خود از درد پیوسته که دنیا دیده روزی دردمندانه شفا می سوخت چه ننگی مانده بر تاریخ! قبری مانده نامعلوم از آن اندوه مخفی آشکارا قلبها میسوخت شبیه مضطری بین در و دیوار اگر بودیم یقینا باقی ایام غیبت با دعا میسوخت ✍️راضیه جبه داری