داری میری چن ساله تنها سفر
منو جا میزاری با تنهاییام
نگات میکنم تا بفهمی شاید
چقد دوست داشتم که باهات بیام
مگه فکر کردی خودت عاشقی
مگه فکر کردی دلم داغ نیست
اگه که بگم مثل دیوونه هام
خدا شاهده بازم اغراق نیست
چقدذوق کردی که دیدی برات
دارم کوله تو باز رفو میکنم
فقط چون که داری زیارت میری
جوراباتو حتی اتو میکنم
باز از زیر قران ردت میکنم
یه لبخند یخ بسته رو گونه مه
دلم رو باتو میفرستم ولی
هنوز بار حسرت روی شونه مه
دلم مثل آبای تو کاسه یه
که یکباره میریزه پشت سرت
دلم میشکنه التماس دعا
بیاری عروسک واسه دخترت
توی راهی که بی من عاشق شدی
منو یاد کن چن قدم بیشتر
میون هیاهوی تو موکبا
ولی روبروی حرم بیشتر
بزار دستتو روی سینه ت و بعد
به جای من عرض ارادت بکن
و وقتی که برگشتی با حوصله
برام این سفر رو روایت بکن .
#معصومه_سادات_اسدیان
#اربعین
#جامانده