eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
239 دنبال‌کننده
186 عکس
21 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
بریز حادثه ات را تو بر سرم باران که مرگ خیمه زده در برابرم باران مهی غلیظ گرفته ست آسمانم را رسیده ساعت پرواز آخرم باران قسم به جان نه،که جانم چه ارزشی دارد قسم به لحظه ی اندوه رهبرم باران هراس نیست مرا از هجوم طوفان ها اگر که خادم این خاک و کشورم باران مرور کن غم سردار قهرمانت را که من ادامه ی این بغض پرپرم باران بهار را به تماشای باغ دعوت کن به بر نشسته درختان باورم باران سلام میدهم از دور شهر مشهد را به شوق لحظه ی دیدار در حرم باران شب است و شادی لبخند هشتمین خورشید صدای گریه ی نقاره در سرم باران از این زمین به فراسوی آسمان با خود نشان خادمی عشق می برم باران شهید نام بلندیست روی شانه عرش مزین است به این نام پیکرم باران تویی که قاصد این داغ تازه ای برسان سلام آخر من را به مادرم باران
عزیز رهبر،رفیق مردم،رییس جمهور دل کجایی؟ خبر رسیده که باز تنها، بر آن شدی تا حرم بیایی گره به بندکفن زد این غم ،شراره بر جان من زد این غم قصیده ی قطعه قطعه گشته،هجا هجا بی صدا چرایی؟ رسیده ای با نگاه نافذ،بدون همراهی و محافظ تو با تمام غریبی خود، به چشم این مردم آشنایی کم است اگرچه سه سال خدمت ، خدا به کار تو داده برکت گواه این مدعای من شد، شکوه یک ماهه ی رجایی گره به کار جماعت دل،رسیده یا ایها المزمّل مگر که با دست بسته ی تو،کند خدایت گره گشایی حرم قرق شد به پیشوازت،بیا برای غبار بوسی درون آن جامه ی سپیدت،بدون عمامه و عبایی برو کنار در ورودی،درست پایین پای مولا بایست آنجا و نوکری کن،تو تا ابد خادم الرضایی