eitaa logo
شاعرانه
26.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
809 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه ای مه! چراغ کلبه من باش ساعتی |شبتون بخیر🌙 📜 @sheraneh_eitaa
پس از شب های تلخ بی کسی صبح سپیدی هستمرا در اوج ناامید بودن ها امیدی هست |صبحتون بخیر و شادی❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
خود را بمحیط خطر انداز و مترس سر در ره آن نگار در باز و مترس بر سوختگان دست ندارد دوزخ با آتش عشق دوست در ساز و مترس 📜 @sheraneh_eitaa
زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را اول شب می‌کشد مفلس چراغ خویش را گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش هیکل تن کرده‌ام چون لاله داغ خویش را می‌گساران دیگر و خونابه‌نوشان دیگرند بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را 📜 @sheraneh_eitaa
ای شهد لبت دوای بیماری‌ها وی دیده دل از زلف تو دلداری‌ها آسان تو کنی مگر که در راه غمت افتاده دلم به دام دشواری‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
🌿🌼 طلوع ... منتظر مانده ام آن شاه بیاید بیرون از پس خیمه و خرگاه بیاید بیرون ابرها را به کناری بزند، جلوه کند مثل خورشید چنان ماه بیاید بیرون غرق نادانی و جهل است جهان، بی شک او در پس اینهمه گمراه بیاید بیرون ناله کن ناله که تاثیر زیادی دارد آه از آن آینه رو ، آه بیاید بیرون لحظه ها می گذرد بی رمق و جانفرسا نفس از سینه چه جانکاه بیاید بیرون شیعیان تشنه ی دیدار ولی الله اند او که از خانه ی الله بیآید بیرون گر چه در عمق تباهی است جهان، هست امید یوسف از تیرگی چاه بیآید بیرون مثل خورشید که تابید پس از ظلمت شب ماهم از قلب سحر گاه بیآید بیرون . 📜 @sheraneh_eitaa
نادر نادرپور (زادهٔ ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران ـ درگذشتهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس) شاعر، نویسنده، مترجم، فعال سیاسی-اجتماعی ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. او فرزند «تقی میرزا» از خاندان نادری‌پور (افشار) نوادگان رضاقلی میرزا پسر ارشد نادرشاه افشار بود. نادرپور پس از به پایان رساندن دورهٔ دبستان در کرمان به تهران رفت و دوره متوسطه در دبیرستان ایرانشهر تهران تمام نمود و در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. وی از سال ۱۳۳۷ به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیت‌های مختلف به کار مشغول بود. نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید. نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت و شعرها و مقاله‌هایی را به زبان فارسی ترجمه کرد. نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
امشب ، گرسنگان زمین ، قرص ماه را از سفره‌ی سخاوت دریا ربوده‌اند اما ، نسیم مست در لحظه‌ی تکاندن این سفره‌ی فراخ تصویر تابناک هزاران ستاره را چون خرده‌های نان بر ماهیان خرد و کلان هدیه کرده است وینان نسیم را به کرامت ستوده‌اند امشب ، در امتداد افق‌ها و موج‌ها شهر ایستاده است و شب از روی دوش او لغزیده بر زمین وینک که پلک پنجره ها باز می شود گویی که گربه های سیاه از درون چاه چشمان کهربایی خود را گشوده اند 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای علی محمد مودب در حضور رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa
شیداتر از این شدن چگونه؟ رسواتر از این شدن چگونه؟ بیهوده به سرمه چشم داری زیباتر از این شدن چگونه؟ من پلک به دیدن تو بستم بیناتر از این شدن چگونه؟ پنهان شده در تمام ذرات پیداتر از این شدن چگونه؟ ای با همه، مثل سایه همراه تنهاتر از این شدن چگونه؟ عاشق شدم و کسی نفهمید رسواتر از این شدن چگونه؟ 📜 @sheraneh_eitaa
«به نام خداوند جان و خرد که بر ظالمان خوب پاسخ دهد خداوندِ اهلِ حساب و کتاب که ننهاده هر ظلم را بی جواب به ظالم دهد جای هر حرف مفت جوابی به غایت زمخت و کلفت محقق شود هرچه فرموده است نشاید از امری که او خواست رست به یارای او یک سپاه قلیل شود چیره بر لشکری بی بدیل» 📜 @sheraneh_eitaa
گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا! از ناله ی من ای گل، آشفته مکن سنبل؛ گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا! صید دل از این وادی، دارد سر آزادی امید که صیادی، بازش بکمین بادا اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند؛ حرفی بگمان گویند، ای کاش یقین بادا! افزود دگر امشب، زخم دل من زان لب؛ زان بیشترک یا رب، آن لب نمکین بادا تا تیغ جفا بربست، صد کشته بهم پیوست؛ در صید کشی آن دست، چابکتر ازین بادا غیرت که ز پی پوید، وصلت بدعا جوید؛ هر چند که او گوید، گویم، نه چنین بادا! دی کآن مه موزون رفت، دلخون شده در خون رفت! دین از پی دل چون رفت، جان پیرو دین بادا! گشت این دل شورانگیز، ویران از توچون تبریز؛ این ملک خرابت نیز، در زیر نگین بادا تاراج بدخشان گر، کرد آن لب جان پرور، آن زلف سیاه آذر غارتگر چین بادا 📜 @sheraneh_eitaa