eitaa logo
شاعرانه
27.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
774 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست آن کیمیا که می‌طلبی، یار یکدل است دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست 📜 @sheraneh_eitaa
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست گفتی که به دل‌شکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست! 📜 @sheraneh_eitaa
هر روز که می‌گذرد تکه‌تکه‌ام می‌کند می‌نشینم تکه‌های خودم را جمع می‌کنم کنار هم می‌چینم می‌بینم تکه‌ای گم شده هر روز که می‌گذرد سبک‌تر می‌شوم زمانی اگر تکه‌های گم‌شده را پیدا کردی کنار هم بچین او باید من باشم باقی پازل بی‌معنایی بود که در آن بازیگر و بازیچه را از هم نمی‌شناختی. شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ای چای دمت گرم که دم آمدہ‌ای ای صبح چه خوش به جام‌ِجم آمدہ‌ای ای دختر آفتاب ناز قدمت شادم که بجای هرچه غم آمدہ‌ای...! |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دیدی دلا که یار نیامد گرد آمد و سوار نیامد بگداخت شمع و سوخت سراپای وآن صبح زرنگار نیامد آراستیم خانه و خوان را وآن ضیف نامدار نیامد دل را و شوق را و توان را غم خورد و غمگسار نیامد آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت وآن کرده ها به کار نیامد سوزد دلم به رنج و شکیبت ای باغبان! بهار نیامد بشکفت بس شکوفه و پژمرد اما گلی به بار نیامد خشکید چشم چشمه و دیگر آبی به جویبار نیامد ای شیر پیر بسته به زنجیر کز بندت ایچ عار نیامد سویت حصار ، و پیک نجاتی سوی تو و آن حصار نیامد زی تشنه کشتگاه نجیبت جز ابر زهربار نیامد یکی از آن قوافل پربا ـ ـ ران گهر نثار نیامد ای نادر نوادر ایام که ت فر و بخت ، یار نیامد دیری گذشت و چون تو دلیری در صف کارزار نیامد افسوس کان سفاین حری زی ساحل قرار نیامد و آن رنج بی حساب تو ، درداک چون هیچ در شمار نیامد وز سفله یاوران تو در جنگ کاری بجز فرار نیامد من دانم و دلت ، که غمان چند آمد ،‌ ور آشکار نیامد چندان که غم به جان تو بارید باران به کوهسار نیامد 📜 @sheraneh_eitaa
تو را دوست دارم همچون چیزهای تاریک و قشنگی کە باید دوست داشت پنهان در میان سایە و روح. 📜 @sheraneh_eitaa
🌹 من کی‌ام یک عالم خوش‌نقش ِ بر منبر نشین یا همین جاهل‌مآب ِ در صف آخر نشین مرده ریگ کیسه‌ی صحرا و سهم الارث ِ باد یا شن ِ رزمنده‌ی در گونی سنگرنشین بچه‌ی پیغمبر ِ مغروق و بر موج فنا یا که با کشتی‌نشینان جفت پیغمبر‌نشین آتش خوش‌سوز ِ گرماساز ِ پَرطاووسی‌ام یا فقط هیزم‌کش ِ هر بولهیب ِ پرنشین یک تبر بر دوش ِ آتش‌پوش ِبا زم‌زم بجوش یا که یک خود را خداپندار ِ خاکستر‌نشین کهکشان را طاق ِ نصرت‌بند و دیوان‌دار ِ شمس یا همین خط‌خورده در خط‌خورده‌ی دفتر نشین جفت بدحالان و خوش.حالان شده نالان شده خوانده یا خواهان بر این دیوان ِ بی‌داور نشین شبه فکری روشن و خاموش و پرت افتاده‌ام یا دلیل ِ راسخ ِ هم سینه‌ی باورنشین لغوه‌ی بیگانه در اوهام یک دیگر‌نویس یا لغات عشق‌باز ِ جفت یکدیگرنشین کیسه ماهی زاده‌ای هستم که دریایم تهی‌ست یا نهنگی معبد ِ یک مرسل ِ محضرنشین آخرین ته‌مانده‌ی هرزابه‌ی گندابه خواب یا نخستین جرعه‌ی مستانه‌ی ساغرنشین مرغی از سیمرغ جولان داده بر بام فلک یا در این دالان پروازی فقط یک سرنشین من کی‌ام یک شاعر برچسب‌دار بی‌نشان یا دم ِ آواز خارج‌خوان ِ لوح ِ زر‌نشین من «حسین‌»ام تکیه‌دار روضه بر پشت ِ پدر تا قیامت طفل ِ شیر ِ دامن مادر‌نشین 📜 @sheraneh_eitaa
من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدم هاست پس چرا این همه دل ها تنهاست...؟! 📜 @sheraneh_eitaa
آیت‌الله سيدعلى حسینی خامنه‌اى متخلص به «امین» ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. از همان کودکی به واسطۀ ذوق ادب‌دوستی مادرشان با وادی شعر آشنا شدند. اولین سروده‌های ایشان به دورۀ حضورشان در انجمن ادبی فردوسی مشهد در دهۀ ۳۰ بازمی‌گردد. تا قبل از شروع مبارزات انقلابی، همواره در جلسات شعر مشهد و قم حضور داشتند و بعد از آن نیز گرچه حضورشان در محافل ادبی کمرنگ شد اما همچنان ارتباطشان با برخی شعرا برقرار بود. امروزه نیز هرساله شعرا در نیمۀ ماه مبارک رمضان در محضر ایشان گرد هم می‌آیند و به شعرخوانی می‌پردازند. تا کنون کتاب مستقلی از اشعار رهبر انقلاب به چاپ نرسیده است 📜 @sheraneh_eitaa
ما خیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی ویرانه‌ایم و در دل گنجی ز راز داریم با آن‌كه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی با هر كسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با كسانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق بس رازها كه دانیم ما را تو می‌شناسی از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی از ظن خویش هركس، از ما فسانه‌ها گفت چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌سان برابر گوییم هر چه گوییم یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی خط نگه نویسد حال درون ما را در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی لب بسته چون حكیمان، سرخوش چو كودكانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی‌ست گه غم ما دُرد غم كشانیم ما را تو می‌شناسی از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی‌ست ما روزبه از آنیم ما را تو می‌شناسی كس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم» بهر كسان امانیم ما را تو می‌شناسی 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |چرا شاکونَ عَنْ ما أَنْتُما؟😂 . شعرخوانی طنز آقای محمد عابدی 📜 @sheraneh_eitaa
مثل هر بار پر از توبه ی بی تاثیرم دل خورم از خودم، از دست خودم دل گیرم قدر هم رفت، ولی حال دلم خوب نشد جان زهرا نگرانم، چه شده تقدیرم؟؟؟ رمضان بگذرد و باز نبخشی من را؟؟؟ بعد از این خورده ته دیگ، دگر کفگیرم کار ما را نگذاری تو به روز عرفه من شب فطر به عفو تو زبان می گیرم من اگر بد شده خُلقم، حرمم دیر شده دست من نیست، من این مرتبه بی تقصیرم چاره ی کار من اینبار هوای نجف است دارم از دوری ایوان طلا می میرم بی علی من به خدا بی کسم و بیچاره من بدون علی از زندگی ام دل سیرم دم افطار به یاد دل بی تاب رباب یاد بی تابی آن شیرزنِ بی شیرم 📜 @sheraneh_eitaa
یکی میخواد صدات کنه میخواد جوابشو بدی بهش بگی: "سلام رفیق" بهش بگی: "خوش‌اومدی" بهش بگی: "هرچی بودی حالا دیگه مال منی خیلی خوبه که جز به من رو به کسی نمی‌زنی" من عار تو بودم خدا ولی تو بودی یارِ من اگه نباشه لطف تو سیاهه روزگار من تمومِ دورامو زدم تا غم روی دلم نشست کارد که به استخون رسید یادم اومد خدایی هست هزار دفه خوردم زمین از بس روتو زمین زدم از بس که قول دادم ولی سرِ قرار نیومدم حالام که اومدم پیشت حقّمه راه ندی منو میخوام که واسطه کنم یه آقای بی‌کفنو حسین منو فرستاده به من نشون داده راهو بخاطرِ آقام ببخش این بنده‌ی روسیاهو از این به بعد بخاطرِ حسین گناه نمی‌کنم با گناهام نوکریمو دیگه تباه نمی‌کنم خدا اجازه هست؟... میخوام برای بخشش گناه دوخطی روضه بخونم از بدنِ تُو قتلگاه تشنه‌تر از حسین کیه؟ غریب‌تر از حسین کجاست؟ پیش چشای خواهرش سرش بریده از قفاست 📜 @sheraneh_eitaa
‍ تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت 📜 @sheraneh_eitaa
شب جمعه است و هوایت به دلم افتاده ؛ ای رفیق ابدی ، حضرت ارباب سلام! شبتون در پناه حق 🌙 📜 @sheraneh_eitaa
باز کن پنجره را صبح و عسل می چسبد بوسه و خنده کمـی نـاز و بغل می چسبد حرف من نیست همه اهل قلم می گویند به هوای تو فقط شعر و غـزل می چسبد |صبح جمعتون به عشق و آرامش ❤️🍃 📜 @sheraneh_eitaa
هرچند نفس نمانده تا برگردیم با این دل منتظر، کجا برگردیم؟ با ندبۀ ما نیامدی، حرفی نیست یک جمعه تو گریه کن، که ما برگردیم 📜 @sheraneh_eitaa
🌷 رُخ تو را ندیده ام، نور تویی کور منم دلی شکسته دارم و، خسته ی رَنجور منم طالب دیدار توام، کجا رَوَم؟ چِها کُنم؟ به دیگران سَر می زنی، وَصله ناجور منم نمی شود که دست من، رسد به دامن شما نمی شود ببینمت، ز کوی تو دور منم... تویی سلیمان زمان، منم گدای بی نوا مرا مَران ز خانه ات، که شاهی و مور منم ترس فِتاده بَر دلم، بمیرم و نبینمت... عمر وفا نمی کند، پای لبِ گور منم... 📜 @sheraneh_eitaa
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟ آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا؟ یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید! عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟ آسمان غرق خیال است، کجایی آقا؟ 📜 @sheraneh_eitaaگ
من به عشقت اسیر می میرم پیش پایت حقیر می میرم مهرتو روشنی به دل بخشید گر که روشن ضمیر می میرم چون که مسکین آستان توأم وقت مُردن امیر می میرم دوست دارم که با تو باشم من گرجوان یا که پیر می میرم از رهت پا نمی کشم هرگز تا که دراین مسیر می میرم بس که شرمنده ام ز افعالم پیش تو سر بزیر می میرم دم مُردن اگر تو را بینم چقدر دلپذیر می میرم لحظه ای بعد دیدن رویت گربمیرم چه دیر می میرم به ولای تو می خورم سوگند گر بگوئی بمیر می میرم در ره عشق تو «وفایی »گفت من به عشقت اسیر می میرم 📜 @sheraneh_eitaa
مقدمت گلباران بانو🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺📚✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐سالروز تولدشاعره بزرگ ایران زمین بانو پروین اعتصامی مبارک باد🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌼🎂🎂🎂🎂🎂🎂 📜 @sheraneh_eitaa
ایوب پرندآور ۱۲ خرداد ۱۳۵۱ در یکی از توابع‌ زرّین‌دشت استان فارس به دنیا آمد. آغاز شاعرانگی پرندآور دورۀ راهنمایی بود که به همت معلمان دلسوزش به این هدیۀ خداوندی پی برد و دل به شعر و شاعری سپرد. سال اول دبیرستان راهی جبهه شد و فضای معنوی متأثّر از جهاد و شهادت، کلمات او را به سمت دفاع مقدس سوق داد. زمانی که در جبهه بود انجمن شعری برای ایثارگران تشکیل داد؛ امروزه نیز انجمن ادبی «نخل و نارنج» و شب شعر فاطمی جهرم به همت پرندآور و دوستانش و با هدف گسترش شعر آیینی آغاز به کار کرده است. «غبار عطش»، «تیغ و ترانه»، «دوبیتی‌‏های نیلی رباعی‏‌های کبود» و «غزل مقتل» از آثار او است. 📜 @sheraneh_eitaa
این هفته نیز جمعۀ ما بی شما گذشت آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت! این هفته هفت روز به ظاهر گذشتنی بر من ولی عزیز دلم، قرن‌ها گذشت... هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد جانم به لب رسید ولی جمعه تا گذشت گفتند جمعه بوی تو می‌آورَد نسیم اما نسیم آمد و سر در هوا گذشت خورشید هم هوای مرا تازه‌تر نکرد او هفت دفعه آمد و بی‌اعتنا گذشت عمرم به سر رسید و از این دستْ جمعه‌ها تکرار شد، نیامدی و عمر ما گذشت 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | قصیده‌ای از زبان یک زن فلسطینی قبل از شهادتش شعرخوانی خانم جنةالقرینی، شاعر اهل سوریه در شب شعر فلسطین در حضور رهبر انقلاب. ۱۳۸۵/۰۱/۲۷ 📜 @sheraneh_eitaa
صدام کردی که باز، بی تاب باشم تا با تو باز توی یک قاب باشم تو گفتی که خوبه اینجایی اما توو مهمونیت بده که خواب باشم مثه بارون مثه دریایم امشب دوسم داشتی که من اینجایم امشب دلم با گریه آرامش گرفته چه خوبه فارغ از دنیایم امشب تموم خواهشام از جنس درده ببین دنیا با این بنده ت چه کرده می ترسم خب، نزار تنها بمونم ببین شیطون داره دورم می گرده گناه، دست دلم، باز کار داده دلم دوره ز معراج السعاده ببخشم، باز قصد توبه دارم خدا جون می دونی که روم زیاده اسیر خواهشای بی خودم من گرفتاره جهان لابدم من من اینجوری نبودم که میدونی همونی که نمی خواستم شدم من 📜 @sheraneh_eitaa
تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن تا کجا از دوری‌ات ای سبز دامان سوختن گرمیِ این روضه‌ها از ناله‌ی عشاقِ توست آه می‌چسبد برایت در زمستان سوختن عاشقی کو تا بیاموزیم از او عشق چیست روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن از جگر آهی کشیدی آسمان آتش گرفت سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن گریه کردی آنقدر ، چشمان تو مجروح شد شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن یوسفش نزدیک بود اما نمی‌دیدش چرا بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن چشمهایش رفت وقتی ، بوی پیراهن شنید راه را وا می‌کند آخر ، زِ هجران سوختن آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو قسمتم کِی می‌شود مثلِ نیستان سوختن ما پریشان روضه می‌خوانیم آقاجان بیا سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن کاش دستی روی دیوار مدینه می‌نوشت می‌شود نُه سال با ذکرِ علی‌جان سوختن می‌شود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز می‌توان با سینه‌ی مجروح پنهان سوختن کاش می‌شد مادری دیگر نبیند مثل این پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن سخت‌تر از آتشِ در از هجوم شهر چیست گفت از لبخند چندین نامسلمان سوختن... 📜 @sheraneh_eitaa
دلم را که مرور می‌کنم، تمامش از آن توست؛ فقط نقطه‌ای از آن خودم! روی آن نقطه هم میخ می‌کوبم و قاب عکس تو را می‌آویزم...! 📜 @sheraneh_eitaa
پایان شب من باش؛چون جاے درنگے نیست! جز عشــق برای ما پایان قشنگـــی نیست شبتون در پناه حق 🌙 📜 @sheraneh_eitaa
صبح است تنت همیشه سبز و زیبا آیات دل تو دلکش و روح افزا بر دفتر زندگی نگارد تقدیر امروز بکام تو بگردد دنیا |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa