eitaa logo
شاعرانه
26.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
784 ویدیو
79 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در چه شماریم که خورشید جهان تاب گردن به تماشای تو از صبح کشیده ست... |صبح جمعتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
و رستاخیز تو از چشم دنیا خواب خواهد برد شب تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد بتاب ای فجر صادق! روشنی‌بخش حقایق باش وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّ‌الباب... اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد تویی تنها تو باب‌الله و وجه‌الله و سِرّ‌الله کدامین مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟! کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان نگاهت خستگی‌ها را از این مرداب خواهد برد جهان در انتظار آن نماز جمعه در اقصاست قنوت روح‌بخش تو دل از محراب خواهد برد :: غزل را تا زدم، دادم به دست رود؛ می‌دانم که این لب‌تشنه را تا خیمۀ او آب خواهد برد 📜 @sheraneh_eitaa
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معتبر در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه گر ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام با صحیفه میشدی مأنوس صبح و ظهر و شام تا قیامت در مدار توست! محتاجِ کرَم دور تو با احترامی خاص میگردد قلم باقرالعلم النّبی(ع) قدری گشایش لطف کن از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر میدهد آزار قلبم را عیوبم بیشتر آمدم با توبه، تا با حالِ ناب و روبراه دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه ای امیدِ پنجمینم؛ ای امام بی حرم سایه ات را برندار ای عشق از روی سرم بی حرم گفتم دلم شد زائر خاکِ بقیع میکُشد آخر مرا اوضاعِ غمناکِ بقیع کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی یک نگهبان لااقل از اهلِ ایران داشتی هست اطراف تو اما فرقه ای از کافران عده ای إبلیس-زاده در لباسِ پاسبان داده ظلم و کینه و خشم و تشر را یادشان غصب کردن هست سبک و سیرهٔ اجدادشان سخت نفرت دارم از آن برده هایِ لعنتی جمع میشد کاشکی آن نرده های لعنتی میزند آتش به جانم این همه غربت مدام اشک میریزم! نداری خادمی با این مقام دیده ای دور خودت در غربت و ماتم دچار هم عمو را، هم پدر را، هم پسر را بی مزار روضه میخوانَد زمین و میکشد قبرِ تو آه روزها شد زائرت خورشید و شبها نور ماه باز هم شد سوت و کور و نیست زائر باز هم حاجیان رفتند مکه! کاش من می آمدم... کاش من می آمدم تا روضه خوانَت میشدم روضه خوانِ سوختن های نهانت میشدم تار میدیدی و نور از دیدگانت رفته بود زهرِ سوزانی به خوردِ استخوانت رفته بود زهر؛ آن زهری که پایت را سراسر زخم کرد ذره ذره شعله ور کرد و مکرر زخم کرد ذهن تو یادآوری میکرد داغی کهنه را گریه میکردی به یاد روضه هایِ کربلا خیمه ها میسوخت در آتش؛ «علیکُم بالفرار» بار اول پایَت آنجا زخم شد با سنگ و خار چشمهایت شد دمادم با بلایا روبرو دستهای بسته و رنج اسارت پیش ِ رو در میان خاک و خون با آه و واویلا گذشت کودکی های تو در اوج مصیبتها گذشت! 📜 @sheraneh_eitaa
پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد 📜 @sheraneh_eitaa
نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟ چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت ز نیزه‌دار که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی‌ست این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه‌ساله، چقدر به روی خویش نیاورده‌اید آبله را دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می‌شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟ 📜 @sheraneh_eitaa
قاسم اردکانی سال ۱۳۶۳ در اردکان به دنیا آمد. از دوره راهنمایی و تحت تأثیر مرحوم محمدرضا آقاسی، به سرودن اشعار مذهبی روی آورد. او پس از یک سال تحصیل، دانشگاه را رها کرد و بنا به علاقه‌اش راهی حوزۀ علمیۀ قم شد. اردکانی با حضور در انجمن ادبی قم و انجمن ادبی محیط، وارد فصل جدیدی از دنیای شعر شد. وی جزو برگزیدگان نخستین جشنواره بین‌المللی شعر حوزه (اشراق) است. 📜 @sheraneh_eitaa
باید برای درک حضورش دعا کنیم خود را از این جهان خیالی جدا کنیم هرگز برای پرزدن از پیله دیر نیست از جنس عشق، بال و پری دست و پا کنیم گم کرده‌ایم ما خودمان را و لازم است در ندبه‌ها شکایت از این ماجرا کنیم در حیرتم از این‌که غریبیم و باز هم هرگز نشد که یادی از آن آشنا کنیم شرط است در طریق محبت که جان خویش همواره از تعلّق عالم رها کنیم ما از هرآنچه غیر رخ دوست خسته‌ایم بی او چگونه با دل بی‌چاره تا کنیم؟ «خورشید را برای ظهور آفریده‌اند» فکری برای رفتن این ابرها کنیم... تنها حضورِ اوست که درمان دردِ ماست باید برای درک حضورش دعا کنیم 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | من بمیرم باک نیست،اما بماند رهبرم بیت شعری که شهید آل هاشم درباره رهبرانقلاب خواندند 📜 @sheraneh_eitaa
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه... تو طفل روی ناقۀ عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را 📜 @sheraneh_eitaa
هر لحظه دل از یکی است خشنود مرا گویی بت تازه ایست مقصود مرا ای کاش فزون نبود دلبر ز یکی با آنکه هزار دل فزون بود مرا 📜 @sheraneh_eitaa
دیری است که آتش از تنم می ریزد صد حنجره خون از سخنم می ریزد با بار غمی که روی دوشم مانده ست بر کوه اگر تکیه کنم می ریزد 📜 @sheraneh_eitaa
الهی! چون در معاملهٔ خود می نگرم، سزاوار همه ی عقوبت ها هستم. و چون در کرم تو نظاره می کنم، سزاوار همهٔ خداوندی ها هستی... 📜 @sheraneh_eitaa
ای صبا، گر بگذری در کوی او نزد او ما را جزین پیغام نیست: کای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما را یک نفس آرام نیست |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
بهار از پنجره به آشپزخانه ام سرک کشید فنجانم دستش را زیر چانه گرفته بود کتری مرا صدا کرد... قوریِ منتظر را برداشتم دقایقی بعد... عطر چای شمال آشپزخانه را مست کرده بود جرعه ای نوشیدم... بیشه زار دلم بیدار شد... و پرندگان یک صدا مرا به آواز خواندند: صبح بهاری ات بخیر 📜 @sheraneh_eitaa
به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن درد وقتی رسید و فرمان داد، مثل سرباز خوب اطاعت کن سعی کن وقتِ بی کسی هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی فکر فردای پیری ات هم باش، گریه هم می کنی قناعت کن زندگی می رود به سمت جلو، تو ولی می روی به سمتِ عقب شده ای عضوِ «تیمِ تک نفره»، پس خودت از خودت حمایت کن بینِ تن های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر در بغلت دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنهایی ات خیانت کن گرچه خو کرده ای به تنهایی، گرچه این اختیار را داری گاه و بیگاه لذت غم را با رفیقانِ خویش قسمت کن شعر، تنها دلیلِ تنهایی ست؛ هر زمان خسته شد دلت، برگرد ماشه را سمتِ دفترت بچکان، شعر را تا همیشه راحت کن 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی «روز پُربرکت را در پیش داریم، روز عید قربان را در پیش داریم، اینها جزء «ایام الله» هستند. دعا همیشه مستجاب است، ولی در آن روزهای مخصوص، ذات اقدس الهی بعضی از زمان‌ها بعضی از زمین‌ها را برای دعا اختصاص داده است. روزه گرفتن در روز نهم ذی حجّه؛ یعنی روز عرفه بسیار فضیلت دارد ولی از بس دعای آن روز پُربرکت است گفتند اگر روزه گرفتن باعث ضعف می‌شود که انسان در آن دعا درست نمی‌تواند با خدا راز و نیاز و گفتگو کند، آن روز را روزه نگیرد. اساس آن روز بر دعا کردن است انسان مواظب باشد بعد از ظهر آن روز را به دعا بگذراند» درس اخلاق ۹۵/۶/١٨ 📜 @sheraneh_eitaa
ما گوشه نشینان خرابات الستیم تا بوی میی هست در این میکده مستیم مطرب به نوای رهِ ما بی‌خبران زن تا جامه درانیم ، ره جامه دران زن آورد خمی ساقی و پیمانه بر آن زد تو نیز بجو ساز خود و زخمه بر آن زن زان زخمه که بی‌حوصله از شحنه هراسد خنجر کن و زخمش به دل بی‌جگران زن آن نغمه بر آور که فتد مرغ هوایی زان رشته گره بر پر بیهوده پران زن بانگی که کلاه از سر عیوق در افتد بر طنطنه ی کوکبهٔ تاجوران زن این میکده وقف است و سَبیل است شرابش بر جمله صلایی ز کران تا به کران زن بگذار که ما بی‌خود و مدهوش بیفتیم این نعمهٔ مستانه به گوش دگران زن ما گوشه نشینان خرابات الستیم تا بوی میی‌هست در این میکده مستیم ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد بردار اناالحق سر منصور برآرد... 📜 @sheraneh_eitaa
برای تو و خویش چشمانی آرزو می‌كنم كه چراغ‌ها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند گوشی كه صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود برای تو و خویش، روحی كه این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی كه در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون كشد و بگذارد از آن چیزها كه در بندمان كشیده است سخن بگوییم 📜 @sheraneh_eitaa
عبدالعزیز شبانی، متولد ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۳۱ در فیروزآبادِ فارس بود و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، وارد دانشگاه شد و تحصیلات عالی و تکمیلی خود را با نوشتن رساله‌ی «مهم‌ترین عوامل تأویل ‌پذیری شعر حافظ» در دوره دکتری (در دانشگاه شیراز با درجه‌ی عالی به پایان رساند. دکتر شبانی شاگرد اول دوره‌ی دکتری بود و آن را با معدل ۱۹/۱۹ گذرانده است. دکتر شبانی شاگردان بسیاری را طی چند نسل تربیت کرد که هر کدام صاحب نام و آوازه‌ای هستند و خاطرات فراوانی از ایشان و شیوه‌ی منحصربه‌فرد تدریس‌شان دارند. طی دهه‌های گذشته اشعار و مقالات پژوهشی بسیاری از ایشان در روزنامه‌ها و مجلات کشور به‌چاپ رسیده و نخستین کتابشان را با نام ” از بوف کوری‌ها و “ …مجموعه‌ی رباعی در سال ۱۴۰۱ منتشر کرد که در کمتر از یک سال به چاپ دوم رسید. دومین کتابشان هم که برگزیده‌ی غزل‌هایشان بود، با نام «آهِ آهو» در مهرماه ۱۴۰۲ منتشر کرد. دانش و معلومات وسیع در ادبیات کهن فارسی و همچنین احاطه‌ی کامل بر ادبیات معاصر ایران و جهان، به‌خصوص جریان‌های نوین شعر و داستان، از دکتر عزیز شبانی استادی صاحب‌نظر و کم‌نظیر ساخته بود که همیشه مرجع دوستداران و علاقه‌مندان به ادبیات بود. ادبیات امروز و جامعه‌ی دانشگاهی فارس، استادی توانا و جامع‌الاطراف را از دست داد که به جرات می‌توان گفت جای ایشان حالاحالاها پر نخواهد شد. وسرانجام این شاعر در سن ۷۲ سالگی پس از تحمل چند سال بیماری سرطان در ۷ خرداد ۱۴۰۳ درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
گفتم این عشق که با ما سر دعوا دارد پس چرا این همه غوغا و تمنا دارد؟ این چه سر است که بُرده‌ست دل و دین یغما آخرِ کار نشسته‌ست و تماشا دارد؟ جام در دست، صُراحی به کف و رقص‌کنان آمده، حالت ویرانی و یغما دارد؟ خاطرم گفت که عشق است لطیف همچون رود غافل از آن‌که پریشانیِ دریا دارد گفتم امروز بیا، طاقت فردایم نیست گفت هجر است، نه امروز نه فردا دارد همه گویند که پایان نرود مسلخِ عشق من ندانم که چرا واله و شیدا دارد؟ گفت از دایره بیرون نتوان شد رامی آن‌که چون نقطه در این دایره سکنا دارد 📜 @sheraneh_eitaa
چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟ که کلی از من مسکین رمیدی چه افتادت که از من سیر گشتی؟ چرا یک بارگی از من بریدی؟ من از عشقت گریبان چاک کردم تو خوش خوش دامن از من در کشیدی نگویی تا چه بد کرد بجایت؟ که روی نیکو از من در کشیدی بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن علی رغم من مسکین شنیدی اگر کام تو دشمن کامیم بود به کام خویشتن، باری، رسیدی چرا کردی به کام دشمنانم؟ نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟ به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟ که از رخ پردهٔ صبرم دریدی نچیده یک گل از بستان شادی ز غم صد خار در جانم خلیدی مکن آزاد مفروشم، اگر چه به خوبی صد چو من بنده خریدی گزیدی هر کسی را بهر کاری عراقی را ز بهر غم گزیدی 📜 @sheraneh_eitaa
«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لاله، گلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمان‌اند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه بر ندارم 📜 @sheraneh_eitaa
🔸 من و باورهام! ✍️ استاد جواد محدثی نوشت: باد و طوفان که می وزه، خیلی چیزا رو جابجا می کنه، آشغالای کوچه رو ،تو خونه ها می ریزه، گلها رو پرپر می کنه، شاخه های نازوکو می شکنه، جلوی دید رو می گیره، روی آینه ها،گردوغبار می شینه . الآن فضای مجازی طوفانیه، کانون های ریزگردها فعّالن، سعی می کنم که باد منو نبره، شاخه های باورهامو نشکنه، عینکمو به رنگ دیگر در نیاره، گلهای اعتقادمو پرپر نکنه، یک کلیپ، فکرمو زیر و رو نکنه، یک تحلیل، منو تحلیل نبره، یه شایعه، نظرمو تغییر نده، یه خبر بی سند، اَسناد منو باطل نکنه، با یه فیلم تبلیغاتی (که اسمش روشه:تبلیغاتی!) جوّ گیر نشم، با یه کشمش،گرمیم نشه، با یه غوره سردی نکنم، درباره چیزی که نمیدونم، نظر ندم، ادای روشنفکری در نیارم، برای جلب نظرها، سیاه‌نمایی نکنم، حواسم جمع هست که منو مچل و کچل نکنن، منو آچار و ابزار خودشون نکنن، فاسد رو، برام قدّیس نکنن، از خائن برام خادم نسازن، یه عکس مونتاژ، منو به هم نریزه، یه دروغ، منو مأیوس نکنه، یه سیلاب، منو با خودش نبره، یه پس لرزه،سقف ایمانمو رو سرم نریزه، البته سعی میکنم شناخت و اطلاعاتمو عمیق‌تر و گسترده تر و درست تر بکنم، تعصب بی‌جا نداشته باشم، هوادار موجیِ این و اون نشم ولی به آنچه رسیده ام و برام قطعیه، پشت پا نمی زنم و دورش نمی اندازم، با اَخ و تف این و اون، گوهری رو که یافته ام،توی سطل آشغال نمی ریزم، جوجه های اعتقادمو ، زیر بالم می گیرم،تا گربه های شک و شایعه و روباه های دروغ و تهمت، اونها رو نخورن، برای این و اون ،جهنم نمی رم، در بازار سیاست ، دیانت رو حرّاج نمی کنم. با یه نطق انتخاباتی ،۱۸۰ درجه عوض نمی شم، حرفای یکطرفه، منو این طرف و اون طرف نمی بره، شعارها، شعورمو نمی خوره! هوا طوفانیه و پر از ریز گرد ها و آلاینده ها! مواظبم که گرد و خاک، جلوی دیدمو نگیره، حواسمو جمع می کنم، تا باد، کلاهم رو نبره، و... برای رسیدن به یک چیز، چیزهای زیادی رو از دست ندم! و...حقیقت، با دروغ ، تصادف نکنه. 📜 @sheraneh_eitaa
بیا برهم زنیم رسم زمانه بخوانیم نغمه های عاشقانه بیا تا با همه دلبستگی ها حدیث عاشقی خوانیم شبانه 📜 @sheraneh_eitaa
الهی! حاجتِ بسیار دارم و بر همه چیز توانایی. آنچه می خواهم ، می توانی که به این بنده برسانی و از شر ظالمان مرا برهانی! ای رحمت تو، دستگیرِ ما و ای کرم تو عذر پذیر ما ! ای دانندهٔ هر حالی و شنوندهٔ هر شکوایی، ای مجیبِ هر خواننده و ای قریبِ هر داننده... 📜 @sheraneh_eitaa
دلـــداده و بی تــــاب تو برمی خیزم مســـت از غزل نــاب تو برمی خیزم برداشـته خانه را شمیــم گــل یــاس هر صبح که از خواب تو برمی خیزم |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
غما ز اندازه بیرون می شدی کاش دلا پر خون شدی، خون می شدی کاش تنا از پای تا سر خستی ای جان ازین ویرانه بیرون می شدی کاش 📜 @sheraneh_eitaa
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات... یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات... تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات 📜 @sheraneh_eitaa
جابه‌جا می‌کنم ... صدایت عطرت نامه‌هایت و شماره‌ی تلفن و صندوق پستی ات را می آویزمشان به کمدِ سال جدید و اقامت دائمی در قلبم را به تو می دهم... 📜 @sheraneh_eitaa